eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
18هزار ویدیو
366 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 از زبان روزی به اتفاق و چند تن از فرماندهان به دیدار حضرت شرفیاب شدیم تا از محضر آن بزرگوار کسب فیض نمائیم و از زلال معرفتش جرعه ای بنوشیم . امام بزرگوار پس از دیدن ما ، نگاه معنا داری به کردند و با مکثی کوتاه از جای خود بر خواستند و مجله ای که عکسی از در حالی که گلوله ای به گوشش اصابت کرده و در حال بود چاپ کرده بود را نگاه کردند . گل بر لب های مبارک حضرت امام شکفت و تا مدتی این بر لب های امام نقش زده بود و به بزرگوار نگاه میکردند. پس از ، همان را نزد حضرت امام خمینی (ره) بردیم و امام با دیدن باز شروع به کردند و وقتی خبر او را به دادیم به شدت متاثر شدند و تا مدتی غمگین بودند. 🌹 🕊 🌹🌴🕊
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 هوای دل یک پدر را فقط یک می‌تواند داشته باشد، دل یک هم تنها می‌تواند هوای دست یک را بکند؛ ناز یک در خانه فقط برای خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی » برطرف می‌شود. انتظار یک برای دیدن چهره که همواره به او زده و برای او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر می‌رسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه و میلاد حضرت معصومه سلام‌الله علیها بیش از همه برای که حالا فرزند شده‌اند، دلتنگی کودکانه‌ای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با بودن تداعی می‌شود، بهانه‌گیری حضور حالا دیگر به صحبت با قاب عکس‌هایش بدل شده است و بهای و ایران‌زمین، فرارسیدن روزی برای که پدری نیست تا به آن‌ها بگوید : 🌼 🌺 🌼 💐🌺
🔹 یک جا زمین سیاه شده بود. بس که خمپاره خورده بود. نمیذاشتن حاج حسین بره اونجا... میگفتن؛ نمیشه اون جا بارون خمپاره میاد 🔹 میگفت؛ طوری نیس میرم یه نگاه به اون ور میکنم ، زود بر میگردم نمیذاشتن می گفتن؛ اون جا با قناصه می زننتون... 🔹 می ترسیدیم، ولی باید این کار رو می کردیم با زبان خوش بهش گفتیم جای فرمانده لشگر این جا نیست ، گوش نکرد... محکم گرفتیمش ، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم 🔹 داد زدم ؛ یالا دیگه راه بیفت موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد خیالمون راحت شد... 🔹 داشتیم بر می گشتیم ، دیدیم از پشت موتور خودش رو انداخت زمین ، بلند شد دوید طرف ما فرار کردیم و از دور دیدیم باز هم میزنه ...☺️
. گویـے‌خُدالبخندشان‌رابرایِ‌✨ گلچین‌کرده❤️'(: راز آن چیست🥺؟! صاحب‌تمام‌لبخندهامثل‌شماکوچ‌مـےکنند؟!
12.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. گویـے‌خُدالبخندشان‌رابرایِ‌✨ گلچین‌کرده❤️'(: راز آن چیست🥺؟! صاحب‌تمام‌لبخندهامثل‌شماکوچ‌مـےکنند؟!
. گویـے‌خُدالبخندشان‌رابرایِ‌✨ گلچین‌کرده❤️'(: راز آن چیست🥺؟! صاحب‌تمام‌لبخندهامثل‌شماکوچ‌مـےکنند؟! ┄┅┅❅❁❅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 تیم رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین ... مین منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... هم آب شد اشک گوشه ی ما و گوشه ی لب او... معبر زده شد و با موفقیت انجام شد... شادی روح و 🌹 🕊🥀
🌸🍃 ای من از طعم کلامت شیرین هر لحظه به اعتبار شیرین😍 بزن... بخند🙂 از قند لبت هر و هر سلامت شیرین 🌺 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 از زبان روزی به اتفاق و چند تن از فرماندهان به دیدار حضرت شرفیاب شدیم تا از محضر آن بزرگوار کسب فیض نمائیم و از زلال معرفتش جرعه ای بنوشیم . امام بزرگوار پس از دیدن ما ، نگاه معنا داری به کردند و با مکثی کوتاه از جای خود بر خواستند و مجله ای که عکسی از در حالی که گلوله ای به گوشش اصابت کرده و در حال بود چاپ کرده بود را نگاه کردند . گل بر لب های مبارک حضرت امام شکفت و تا مدتی این بر لب های امام نقش زده بود و به بزرگوار نگاه میکردند. پس از ، همان را نزد حضرت امام خمینی (ره) بردیم و امام با دیدن باز شروع به کردند و وقتی خبر او را به دادیم به شدت متاثر شدند و تا مدتی غمگین بودند. 🌹 🕊 🌹 🌴🕊
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 هوای دل یک پدر را فقط یک می‌تواند داشته باشد، دل یک هم تنها می‌تواند هوای دست یک را بکند؛ ناز یک در خانه فقط برای خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی » برطرف می‌شود. انتظار یک برای دیدن چهره که همواره به او زده و برای او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر می‌رسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه و میلاد حضرت معصومه سلام‌الله علیها بیش از همه برای که حالا فرزند شده‌اند، دلتنگی کودکانه‌ای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با بودن تداعی می‌شود، بهانه‌گیری حضور حالا دیگر به صحبت با قاب عکس‌هایش بدل شده است و بهای و ایران‌زمین، فرارسیدن روزی برای که پدری نیست تا به آن‌ها بگوید : 🌼 🌺 🌼 💐🌺
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 تیم رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین ... مین منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... هم آب شد اشک گوشه ی ما و گوشه ی لب او... معبر زده شد و با موفقیت انجام شد... شادی روح و 🌹 🕊🥀