eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
372 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شلمچه قطعه ای از بهشت است. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است. در راهیان نور ۱۴۰۳ منتظرتان هستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 صلی الله علیک یا اباعبدالله 🤲 السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله الحسین ع 🌷😔 سوم اسفند ۱۳۶۲ ساعت ۲۱:۳۰ عملیات خیبر ✅ در شب جمعه شب زیارتی حضرت سیدالشهداء، یاد کنیم از شهدای مظلوم و مفقود الاثر عملیات خیبر، بزرگ سرداران شهید سپاه اسلام شهید حاج ابراهیم همت و شهید حمید باکری، شهدایی که احیاء عند ربهم یرزقون هستند و همنشین حضرت سیدالشهدا حسین بن علی سلام الله علیهما می‌باشند ♦️ شهدای عزیز، امشب سلام ما را به حضرت سیدالشهداء علیه السلام برسانید 🌷 السلام علیک یا اباعبدالله ♦️ السلام علی الحسین ♦️ و علی علی ابن الحسین ♦️ و علی اولاد الحسین ♦️ و علی اصحاب الحسین ✅ فقط یادمان نرود، مدیون چه کسانی هستیم 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و شهدای عملیات خیبر فاتحه با صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
  نام و نام خانوادگي:حيدر مغداني                        نام پدر: حسين نام مادر:مريم                                              محل تولد:مغدان نوع حضور در جبهه:بسيجي                        تاريخ شهادت: 2/12/1363                          تاريخ تولد: 9/1/1347                               محل شهادت:مجيديه(ماهشهر) تحصيلات: سوم راهنمايي                     مسئوليت(هنگام شهادت): تك تيرانداز شغل:دانش آموز                                      محل دفن:گلزار شهداي مغدان
  شهيد حيدر مغداني صبحدم نهم فروردين ماه يكهزار وسيصد و چهل وهفت خورشيدي بود . بهاري سبز تپه ماسه هاي جنوب ((مغدان)) را از علف هاي ترد و لطيف بومي سبز پوش ساخته وشمال روستا آب و سراب، جلو گاه(( كاكل))هاي شاداب شور انگيز گشته بود ند .بهار ،با ناز وتبختر آمده بودوگويي در غرور يك شتاب افاده گونه ،قصد بدرودي زود هنگام داشت .انگار بساط ساده و با صفاي آبادي خوش نام و آوازه ي مغدان را در شان خيال آميخته خود نمي ديد ! ((حسين ))(پدر شهيد )با دلي پر شعف در كار گاه كوچك حصير بافي مشغول به كار بود . كار گاه كوچكي كه با صداي مداوم دستگاه چوبي حصير بافي چون قلبي براي پيكر معصوم ده در حال تپيدن بود .پير مردان جوان دل مغدان كه براي دور هم جمع شدن ،سايه گزهاي پير وسدر كهنسال (در فصل گرما )را بر مي گزيند ،آن روزها در كارگاه گوچك(( حسين)) مرد كار آزموده ،خوش مشرب و خوش طبع ده پاتوقي دنج يافته بودند و عباهاي ضخيم خود را در فضاي خنده آلوده كارگاه  به بوي دود قليان كار گاه حسين طراوت مي بخشيد ند !باران ،ماسه هاي مغدان را براي چند روز به هم چسبانيده و سفت كرده بود ،تا كودكان پا برهنه ده روز هاي جست و خيزوشادي هاي كودكانه اشان را شيرين بگذرانند . آن روز ــ نهم فرور دين 1347 جسم ((حسين ))در ميان ميهمانان كارگاه بودودلش در ((پاگلين ))اندروني .. سومين فرزند او داشت به دنيا مي  آمد. ((مريم ))(مادر شهيد )آن روز در حرير درد پيچيده بود .. و آن روز آتش قليان((حسين ))را با لبخندهاي هرروزه همراهي نمي كرد(حسين )گرفته و اضطراب آلوده ،اما اميدوار ودل به درياي رحمت الهي زده،همچنان صداي قلب ده را به گوش ها مي رساند وبا خم وراست شدنش كار بافتن حصير آن روز را ادامه مي داد. . . انتظار حسين به پايان رسيد . . . تنها پسر او كه سومين فرز ندش بود ،  به گريه اي شيرين ،شور زيستن را در كام حسين ومريم درد زا كشيده شيرين ساخت،تا تلخي انتظار را  انگبين حلاوتي باشد در شوره زار رنج و مشقت دنيا … ((حيدر ))زندگي حسين و مر يم را به نخستين گريه ،شور شادي داد،تا رگ و پي هاي پدر با توان و تابي افزون تر ،پنجه در پنجه ي سختي هاي روزگار افكند…
  از زبان هم ولايتي حيدر بشنويم؛ هم او بود كه خستگي تلاش روزانه پدر را با لبخند مليحانه اي برطرف مي كرد . هفت ساله بود كه در خانه اي گلي در همان روستا تحصيلات ابتدايي خود را آغاز كرد . حتي تجربه آموختن در زير سايه درختان روستا را هم براي خود ذخيره مي كرد … با پايان يافتن دوره ابتدايي كه همزمان با تاسيس دبستان ((قائم)) بود،به مدرسه راهنمايي((نجات الهي)) بردخون رفت و پس از مدتي وارد مدرسه راهنمايي شهيد منتظري دير شد .او نوجواني خوش برخورد و متواضع بود و به بزرگ و كوچك احترام مي گذاشت .  طاقت ديدن آزرده خاطر شدن كودكان را نداشت . به خاطر فقر و تنگدستي ،در ايام تعطيلي مدرسه به كارهايي چون : بنايي، تعمير موتور سيكلت و صيادي مشغول مي شد .(يعني براي معاش خانواده مجاهده مي كرد.) او از پرورش جسم و روح خود غافل نبود . با مطالعه كتب مختلف و شركت در مجالس سخنراني و موعظه و مراسم عزاداري ائمه،به ويژه سرور شهيدان،حسين بن علي(ع)به روح تشنه از معارف الهي خود قدرت و نيرو مي داد ، و در خود سازي و كسب مكارم اخلاقي تلاش مي نمود . به  ورزش  بسيار  علاقمند  بود  .همواره اخلاق وبرخورد  دوستانه  را در مسابقات ورزشي بر همه چيز مقدم مي داشت ،يعني رفاقت را فداي رقابت نمي كرد . در خشش او در ميدان ورزش واخلاق محبوبيت ويژه اي به او بخشيده بود . صله ارحام و رفت و آمد با دوستان و فاميل واحترام به پدر ومادر و تو جه به خواهرانش از صفات عالي وي  بود.رعايت حال همسايه و احترام ومحبت به سادات را همواره سفارش مي كرد.  زماني كه ناموس و دين و مملكت اسلاميمان مورد هجوم دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي قرارگرفت،طبع بلند حيدر و روح جوانمردي او نمي توانست در مدرسه آرام گيرد . احساس كرد كه زمان ،زمان تبديل قلم به اسلحه است و علم به عمل !او آموخته بود كه اسلام چيست و مسلمان كيست !… در زمستان سال 1362 خورشيدي راهي جبهه شد …با جسمي كوچك و عزمي پولا دين در پي تكميل جهاد اكبر خود بود .عبادت خود را از مدرسه به سنگرها كشانيد و سجاده اش را از زير سقف خانه به زير سقف آسمان برد. او به همراه همرزمش (شهيد)امرالله تنگستاني(2 )آموزش مقدماتي لازم را فرا گرفت . پس از مدتي براي ديدار از خانواده به مر خصي آمد .ده روزي را در زادگاه و منزلگاه خود ،در آغوش پدر، مادر و خواهرانش ماند . گويي براي وداع آخرين بر گشته بود … انگار خود را  پالايش كرد تا خدا او را در جشن مهماني لاله هاي شكفته وطن پذيرا باشد .)) در دومين روز از بهار سال 1363،درست ساعت 20/15در حالي كه در جوار اسكله ماهشهربا يك قايق بادي در حال انجام تمرين و آموزش بود ، به اشارت آسمان به آبي رودها پيوست و در حادثه اي نا گوار پس از برخورد با يك شناور 3 موتوره اووهمرزم با وفايش (شهيد تنگستاني )رود خانه آبي را در سرخي خون خود به تسخر گرفتند ….((در بهار آمده بود و در بهار رفت ))…و به جاودانگي لاله ها پيوست