eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.9هزار عکس
18.2هزار ویدیو
371 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
⸢🖤| ⸥ سلام ای بالا نشین.... سلام ای خونین جبین💔 بخر ما را اربعین😭 ~روز سی و دوم <🥀>
|•🌿⸥ میدونستی شهید دهقان.. دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد میگرفت و در خانه تکرار میکرد، مادرش به او میگفت: دهانت کثیف شده و برو آن را بشور.چون بچه بود باور میکرد و دهانش را می شست یک بار حرف زشتی را دوبار تکرار کرد سری اول شست و برگشت.سری دوم که آن فحش را مجدد گفت مادرش تشر زد که دهانش را خوب نشسته است این بار رفت و با مایع و صابون دهانش را کف‌آلود کرد و شست و پیش مادر آمد و گفت که حالا دهانش تمیز شده است. ˹🏴|
شهید حامد جوانی: یاحسین؛ تاآخرین قطره خون نمی‌گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. 🗒| جمعه ۶/۱۸ 📿|ذکر روز‌ :«صلوات+و عجل فرجهم» <🌿>
🍀🌺🌸🍀🌸🌺🍀 یا صاحب الزمان(عج) در لغتنامه قلبم مترادف دلتنگی است بیا و با دست های گره گشای خودت معنای جمعه هایم را عوض کن... ای غریب ترین عالم 🍀 🍀🌺
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 خواستگار دخترم بود . روزی که برای خواستگاری آمد تمام وقت سرش پایین بود . گفت : دایی ، من دیگه مرد شدم ... راست می گفت ، دیگر بزرگ شده بود و می توانستیم روی او حساب کنیم . خیلی با حرفش را زد و رضایت مان را گرفت . از بچگی این خواهر زاده ام را دوست داشتم . با بود. همیشه نسبت به خواهر هایش حساسیت نشان می داد . همین و اش هم باعث شد که تا آخرین نفس پای کشورش کند . اهل و و بود ، اما فکر نمی کردم توفیق نصیبش شود . از مرزبانان ناجا در مرز نگور سیستان و بلوچستان هفدهم فروردین ۹۴ در درگیری با تروریست های جیش الظلم به رسید . شادی روح و 🥀 🌹🕊
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 ‌ شب ، زود رفت خوابید . می ترسید خواب بماند . به مامانم سپرده بود بزند ، کوک کرد ، گوشی‌اش را کرد و به من هم کرد بیدارش کنم . ‌طاقتم طاق شد و زدم به آخر . کوک را برداشتم . را از تنظیم زنگ خارج کردم ، تمام ساعت‌های خانه را در آوردم . می خواستم بماند . حدود ساعت سه برد . به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد . ‌ موقع ، از خواب . نقشه‌هایم ، نقشه بر آب شد . او بود و من . لباس هایش را اتو زدم . پوشید و رفتیم خانه‌ی . ناراحت بود ، توی خودش بود . همه بودیم ؛ ولی بر عکس همه ، و . توی این حال شلم شوربای ما می گفت . می‌خواستم لهش کنم . زود ازش کردم و رفتم توی اتاقم . من ماندم و عکسهای . مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم . فقط به که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم . تا صفحه می شد دوباره می کردم . روزهای بود... راوی : 🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 بچه ها سعي کنيد باشيد ... خدمت کردن ... منتظر نباشيد که کسی به شما بگويد ، کسی از شما کند و یا کسی کار و تلاش و مشقتی را که کشیده اید بداند . 🌴🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا