eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
372 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد . 📚 خصال جلد1 صفحه8
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 برای تعجيل در فرج امام زمان (عج) و سلامتی آنحضرت دعا كنيد . مسجد ها را خالي نگذاريد که از اين كار شما دشمن قوي شده و سوء استفاده می كند . نماز جماعتها و جمعه ها را هر چه با شكوه تر بر قرار كنيد و دعاها را هم به همين ترتيب با شكوه تر برقرار كرده كه ما براي همين ها مي جنگيم و شهيد و مجروح مي دهيم ، پس هميشه در صحنه انقلاب حاضر شده و نگذاريد ابرجنايتكارها در شماها نفوذ كنند و شماها را گمراه كنند . 🌹 🕊 🌹 🌹 🕊 🌹🌴
🍂درسفره اگرکنار نان جان داریم.... آرام و خوشیم و طبع باران داریم.... 🍂مدیون عروج لاله هایی پاکیم... از خـون تمامی شهیـدان داریم.... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃
عجب ماهیست اسفند، آغازش با حمید و پایانش با مهدی... اسفند بوی شهادت میدهد •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 رفته بودم سفرى، سمت ديار كه طوافى بكنم گرد مزار به اميدى كه دل خسته هوايى بخورد متبرك شود از گرد و غبار هر چه زد خنجر احساس به سرچشمه چشم شرمگينم كه نشد اشك ، نثار خشكى چشم عطش خورده ، از آنجاست كه من آبيارى نشدم، فصل بهار چون نشد شمع كه سوزد دل سنگم شب عشق كاش می شد كه شود سنگ مزار آخرين خط وصاياى دل من اين است كه به خاكم بسپاريد كنار شادی روح و 🌹🌴🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 فرمانده گردان بود، وقتی با سربازانش داشتند در منطقه گشت می‌زدند، سربازان گفتند ، شما جلو نروید و در منطقه بمانید ، اما او می گوید من جلوتر می‌روم تا اگر خطری باشد من با آن مواجه شوم . جانش را در دستش گرفت و رفت تا سربازانش به خطر نیفتند ، شجاع بود و راضی نبود به پای کسی سنگ بخورد ... 🌴 🕊🌹
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 دیدن عکست تمام سهم من است از تو آن را هم جیره بندی کرده ام تـا مبادا توقعش زیاد شود ! دل است دیگر، ممکن است فردا خودت را از من بخواهد. 🕊 🌹🥀
💐🌸🌺🌷🌺🌸💐 شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد. با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن . خرید خانه با من بود. اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است. لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد. شادی روح و 💐 🌺💐
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم . بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد . سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، لباس ها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد . آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم . نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داري . يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور جبران مي کردم . 🌺 💐🌼
🌺🌷🥀🕊🥀🌷🌺 ڪه شوے یڪبار می شوے مـادر ڪه باشے، صدبار و مـادر مفقودالاثر ڪه باشے، هر ثانیـه باز آئینه، آب، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد‌ با 🌴 🌷🌺