eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.4هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 مزار خیلی شلوغ می‌شود ، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود ، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به عشق بلند شده آمده تهران ، یکی در گرگان خواب را دیده و آمده بهشت زهرا ، یکی در قم ، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم حکمتش چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی ، بر می گردد به که خطاب به مردم گفته : اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر من، به لطف من همیشه حاضر هستم . شاید باورتان نشود ، اما ما هر وقت سر مزار می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته است و اصلاً احتیاجی نیست ما با خودمان ببریم . راوی : مزار مطهر : قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران
هر گنـاه مــا مانند "سیـلـی" است بر چہـره حجـت ابن الحسـن (ارواحنا فداه) 🌷یادش با ذکر
هر گنـاه مــا مانند "سیـلـی" است بر چہـره حجـت ابن الحسـن (ارواحنا فداه) 🌷یادش با ذکر
🕯 نام و نام خانوادگی: سجاد زبرجدی تولد: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹، تهران. شهادت: ۱۳۹۵/۷/۷، سوریه، حلب. گلزار شهید: تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۴. 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍🏻نوشته: الهام مقدسی ۱۴۰۳/۸/۲۵ 🎨🖌نقاشی دیجیتال: منا بلندیان 🎞تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: مریم شهرام‌پور 🖼💻طراحی جلد: لیلا غلامی، الهام رسولی 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 📚 تلقین تب دارد. میان التهابی عجیب انگار میان سال‌های دور و نزدیک سفر می‌کند. نیمه‌های شب است. قلبش محکم در سینه می‌کوبد. سومین شبی است که این خواب تکرار می‌شود. آفتاب از بالای دیوار آجری سرک کشیده و سجاد هنوز پای سجاده‌اش نشسته، دستش را روی شانه‌های مردانه‌ی پسرش می‌گذارد و بر محاسن مشکی‌اش بوسه می‌زند. باز به سال‌های دورتر سفر می‌کند؛ وقتی که هنوز استخوان‌هایش از درد زایمان تیر می‌کشید؛ پسرش را که با قنداق سپیدی در آغوشش گذاشتند، لب‌هایش را به گونه‌های پسرش چسباند. عطر نوزادی، درد را از استخوان‌هایش بیرون کشید. آرام آرام در گوشش اذان گفت. دلش می‌خواست خودش اولین نفری باشد که در گوش دردانه‌اش اذان بگوید... و حالا! امروز در زمانی که ثانیه‌ها از حرکت ایستاده، چادر مشکی‌اش را به روی صورتش می‌کشد؛ خودش را آرام به روی پسرش می‌اندازد، سفیدی کفن را کنار می‌زند. محاسن مشکی سجاد را می‌بیند، لب‌های تب‌دارش را روی صورتش که زخم‌های تازه دارد، می‌چسباند. هنوز عطر نوزادی‌اش را می‌دهد. درد استخوانش کم می‌شود؛ قلبش آرام می‌گیرد. دلش می‌خواهد اولین نفری باشد که در گوش پسرش تلقین می‌خواند... ✍🏻نوشته: الهام مقدسی ۱۴۰۳/۸/۲۵ 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 این سخن مادری است که سعی می‌کند با زبان بی‌زبانی برایمان از دردانه شهیدش بگوید. صفیه کمانی همه صحبت‌هایش را با بغض‌های ترک‌خورده‌اش درهم می‌آمیزد و اگر نتواند منظورش را بفهماند، با نوشتن روی کاغذ روایتگر زندگی تا شهادت فرزند شهیدش است. او سخن از دردانه‌ شهیدش را، اینگونه آغاز می‌کند:🎤 «سجاد در یک خانواده شهیدپرور رشد پیدا کرد. دایی‌هایش داود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت سپاهی شود و ما هم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم می‌توانم به محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگ‌تر‌ها، ساعی، ورزشکار و بسیار مسئولیت‌پذیر بودنش اشاره کنم. سجاد اهل صله‌رحم بود و تمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را داشت. پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش دفاع می‌کرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه این خوب بودن‌ها و خالص بودن‌هایش، به خاطر علاقه‌اش به سرگذشت دایی‌های شهیدش داود و مرتضی کمانی بود. او مسیر شهادت را از دایی‌هایش آموخته بود.» 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯 «سجاد در کودکی پدرش را از دست داد. من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی، که عمده‌ترین آن‌ها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام بزرگ کردم. سجاد در اولین اعزامش به سوریه بسیار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماری می‌کرد تا اینکه در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۹۵ برای اولین بار عازم سوریه شد. پسرم سفارش‌هایی برای خانواده‌ داشت که پیروی از خط رهبری و اتحاد و همبستگی‌، خواندن زیارت_عاشورا، نافله، زیارت جامعه کبیره، دعا برای ظهور حضرت حجت، نماز اول وقت، امر به معروف و نهی از منکر، حفظ حجاب و پاکدامنی از جمله آنها بود. سجاد هر موقع که می‌توانست زنگ می‌زد و از احوال خانواده باخبر می‌شد. اعزام دوم سجادم در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۲۰ بود و نهایتاً بعد از گذشت ۱۸ روز، چهارشنبه ۱۳۹۵/۷/۷ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.» 🕊 🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid