eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
448 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🥀🌴🥀🕊🌹 این دقت‌ها را رقم می زند هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود . مثل همیشه پدرش رو به بستنِ مغازه کرد، می‌گفت: کار کردن وقتِ برکت نداره بریم ، بعد که برگشتیم خودم همه‌ی کارها رو می‌کنم ، اینطوری ‌که در میارین دیگه نداره و آدم رو به یه جایی می‌رسونه 🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود، بهش گفتند: با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب. می‌گفت: «مگه با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود : « والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی ». عملیات والفجر۴ مسئول محور بود . بهش مأموریت داده بود گردان رو از محاصره دشمن نجات بده با عده‌ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت . لحظه‌های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود : « مگه مولایم در لحظه آب آشامید که من بیاشامم ؟» 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 شدن یک اتفاق نیست باید خون دل بخوری دغدغه های هیأت دغدغه های کار جهادی دغدغه های ترک گناه دغدغه های و تفریح سالم 🥀🌴🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 من توصیه ام به عزیز این است که شرح حال را بخوانید . برادر محکی همرزم و بیسیم‌چی که در زمان این بزرگوار همراه او بوده است از لحظات آخر حیات دنیایی می‌گوید : در جریان عملیات بدر ما در منطقه به‌عنوان بیسیم‌چی آزاد بودیم و مأموریت داشتیم تا هر یک از مسئولین که قصد سرکشی به خط مقدم را دارند همراهی کنیم . آن روز قرعه به نام من افتاد و به همراه آقا عازم خط شدم . با دیدن وی نیروهایی که تعدادشان حدود ۲۰ نفری می‌شد، روحیه تازه‌ای گرفتند . وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود، از یک‌ طرف بعضی فرماندهان تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود، به‌ نحوی‌که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌ خوبی می‌شنیدیم. دشمن خاکریز را مورد هدف قرار داده بود. ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌ روی خاکریز آمد ولی نیروهای پیاده‌ نظام و خدمه تانک فرار کردند. غروب آن روز خاکریزی پشت خاکریز اول زدند و با ایشان جهت بررسی شرایط به آنجا رفتیم و نیازها را از طریق بیسیم به عقب اعلام کرد. نماز مغرب را خواندیم و من مختصر استراحتی کردم. وقتی بیدار شدم دیدم آقا هنوز در حال نماز است و این کار تا صبح ادامه داشت. بعد از نماز صبح باز دشمن اقدام به پاتک کرد. زمانی که وی برای بررسی وضعیت دشمن سر خود را از خاکریز بالا برد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آن شرایط وی را با موتور به عقب انتقال دادیم و چون سردار قالیباف وضعیت را از نزدیک دید دستور داد که وی را با بالگرد به تهران منتقل کنند که با خبر شدم در بیمارستان تجریش بستری‌ شده و در روز ۱۸ فروردین بعد از گذشت ۲۵ روز به درجه رفیع نائل آمد . 🌹 🕊 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 متن پیام پس از حضرت آیت الله و خواهر مکرمه اش بسم الله الرحمن الرحیم انالله و انا الیه راجعون با کمال تأسف ، مرحوم آیت الله و هم شیره مکرّمه و مظلومه او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود ، با وضع دل خراشی به درجه رفیع رسیده اند . اینجانب برای بزرگ داشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر حوزه های علمیه از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود ، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت 3 روز عزای عمومی اعلام می کنم و از خداوند متعال ، خواستار جبران این ضایعه بزرگ می باشم . دوم اردیبهشت 1359 روح الله الموسوی الخمینی 🌹 🕊 شادی روح و 🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری کوتاه بر زندگی جواد پس از برادرش عباس، در سال ۱۳۶۱ به عضویت بسیج مسجد خندق آباد در آمد و الگوی خود را برادر عباس قرار داد. او با ارتباط و انسی که با بسیجیان بویژه ، ، معاون تخریب قرارگاه خاتم و گرفته بود، در زندگی خودش تحول زیادی را ایجاد کرد. پس از طی آموزش در بسیج و پادگان امام حسین (ع) در حساس ترین مقطع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او در سال های ۶۳ و ۶۴ با در آستانه عملیات به جبهه رفت و پس از عملیات به تهران بازگشت. از بهمن سال ۱۳۶۴ تا اسفند سال ۱۳۶۵ بغیر از مدت دو ماهی که بخاطر مجروحیت در بیمارستان بود، تمام مدت را بطور پیوسته در جبهه حضور داشت و در عملیات های والفجر۸ ، کربلای ۱ و کربلای ۵ شرکت کرده بود. در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست و پا مجروح می شود و پس از گذراندن مدت کوتاه نقاهت در حالی که دستش در گچ بود دوباره به جبهه برگشتند. عضو گردان کمیل از لشکر محمد رسول ا... (ص) بود و در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شرکت می نماید که در این عملیات هنگام شلیک آرپی جی به سنگر تیربار دشمن، مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفته و مجددا از ناحیه پا به شدت مجروح می گردد که در حال انتقال به عقب در اثر انفجار مین به برادر ملحق می شود. 🥀 🕊🌹
🌹💐🌷🕊🌷💐🌹 🌹 🌹 شدن اتفاقے نیست... 🌹 🌹 قبل از همه چیز دنیایش را به برده ... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگی ڪرده ... اتفاقے نیست ... سعادتے است ڪه نصیب هر ڪسے نمے شود ... باید زندگے ڪنے تا بمیرے... 🥀 💐🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 طلوع : ۷۰/۱۱/۱۹ محل تولد : تهران عروج : ۹۵/۷/۷ محل : حلب سوریه مزار : بهشت زهرا (س) تهران اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهمگ شما هم من را با خوشی یاد کنید. همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم.. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود. 🌹 🕊🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 پانزدهم شوال سالروز عموی با وفا و والامقام تسلیت باد . شادی ارواح طیبه 🥀 🕊🥀
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 به نام نامی الله خدایا این دلِ چرکین از گناه جویای توست راه راست را نشانش بده، راه کسانی که سعادتمند شدند و عاقبت کارشان ختم به خیر و شد، همان هایی که معرفت و مرام و غیرت عباس را سرلوحه ی زندگی شان قرار دادند، همان جوانان رعنایی که همچو علی اکبر امام حسین علیه السلام قطعه قطعه شدند، همان هایی که عزت مندانه جنگیدند و تن به ذلت ندادند ، همان هایی که مِهر و رأفت امام رئوف در دلهایشان نهفته بود، همان سینه چاکان حضرت زهرا سلام الله علیها، همان هایی که منتظران دلسوخته ی امام عصر عج بودند، همان افلاکیان زمینی . خدایا می دانم خطا کارم و کارنامه اعمالم مرا شرمنده و درمانده کرده اما توبه ام را بپذیر و باطنم را زلال و پاک چون چشمه گردان، دیدگانم را بصیرت ده تا هر آنچه می بیند طمع نکندو فریفته ی دنیا نشود . خدایا اسوه ی ما زنان مسلمان را اول بانوی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در عمل و دوم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در حلم و صبر و بردباری قرار ده و زندگیمان را بر پایه ی صدق گفتار و حقیقت کردار بنا کن . « آمین یا رب العالمین» 🌹🕊🇮🇷
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود : ... خيلي برايم عجيب بود . بزرگتر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود . بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم . مامان زنده اند . سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم : خدايا ! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده . مي دانستم دنبال بود . هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت . مهدي همه زندگي ام بود . شب هاي جمعه مي رفت بهشت زهرا . صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد . مي گفتم خسته مي شي بخواب . مي گفت مامان آدم با صفا مي كند . به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از بگيريد . من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت : خدايا شفاي مامان را بده ! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد ... هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار ... سلام مولا ... 🥀🕊🌹