eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
448 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده است. این کلیپ را هم ببینید هم منتشر کنید تا ما هم در زنده نگهداشتن یاد شهداء قدمی برداشته باشیم که فرمود کمتر از نیست.
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 سخت دلتنگ و غریبم خمـــــار جرعه‌ای امـن یجیبـــــم خدایــــی بیقرارم خدایـــــا طاقـــــت مانـدن ندارم چه تنها مانده‌ام افسرده بر خـاک شمـا رفتید تا افـــــلاک چـــــالاک مـــــرا تنها رهـــــا کردید و رفتید به حســـرت مبتلا کردید و رفتید شمـــــا رفتید و مـن اینجا غریبم زفیـــض ســــرخ مردن بی‌نصیبم !!! ای ناز شصتت تأسی کن مــــرا قربـــــان دستـت 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🌹🥀🕊
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 🌹 اسحاق در سال 1350 در دهستانی محروم و دور افتاده به نام سیه بنوئیه چشم به عالم هستی گشود . پس از طی دوران طفولیت در آغوش گرم و با صفای والدین در سن هفت سالگی راهی مدرسه شد و تحصیلات خویش را با وجود مشکلات متعدد تا مقطع پنجم ابتدایی به پایان رسانید . فقر و محرومیت مالی حاکم بر خانواده از طرفی و عدم امکانات اقتصادی و رفاهی از سوی دیگر مانع تحصیل شدند . به ناچار مدرسه را رها کرد و پس از آن تمام تلاش خویش را مصروف همکاری و مساعدت با دیگر اعضای خانواده در تهیه و تأمین مخارج زندگی نمود . چند سال پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عضویت نیروهای خوش نام و همیشه دلاور جهاد در آمد . جهادی که با تمام هم و غمش و بدون هیچگونه انتظار و چشم داشتی بسیج گشت . تا سختیهای دوران دفاع مقدس را با آرمان خواهی خود برکام ملت شریف ایران شیرین سازد و اسحاق پرماس هم یکی از دلاورمردان و رزمندگان پرتلاش و فعال این نیروی مخلص و قهرمان بود که جهت حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی رهسپار میادین نبرد شد تا سینه خویش را سپر گلوله های فریب خوردگان ابلیس قرار دهد . سرانجام به تاریخ 1368/02/29 ، شربت نوشید و در گلزار محل تولدش آرمید . 🌹 🕊 🌹 🌹🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حضرت آیت الله سید ابراهیم رئیس الساداتی ( رئیسی ) فرزند سید حاجی متولد: 1339/09/23 محل تولد: نوغان ـ مشهد مقدس تاریخ : 1403/02/30 محل : ورزقان ـ استان آذربایجان شرقی نحوه : سانحه هوائی و سقوط بالگرد حامل ایشان و تیم همراه مزار : حرم مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام تیمِ همراهِ حضرت آیت الله سید محمدعلی آل هاشم نماینده ولی‌فقیه و امام جمعه تبریز دکتر حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دکتر مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی سردار سید مهدی موسوی فرمانده یگان حفاظت رئیس‌جمهور سرهنگ خلبان سید طاهر مصطفوی سرهنگ خلبان محسن دریانوش سرگرد فنی بهروز قدیمی 🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 آخرین صحبت های در جلسه هیأت دولت قبل از به رسیدن پیمان خودم هست با خداوند متعال که من خلاف خواست رهبری که عبارت باشد از طرح کردن موضوعی که در آن زمینه اختلاف قوا باشد، من مطرح نکردم تاکنون و مطرح هم نخواهم کرد. بخاطر اینکه این مشرب من هست، خیلی هم در این قضیه تحت فشارِ هم روحی هستم که آقا این مطلب برای تو روشن است، می‌توانی این را با یک بیانی بروی در جایی مطرح کنی، بالاخره ما هم تریبون داریم. اما این‌که من بیایم این را مطرح کنم، هروقت میخواهم هر حرفی بزنم، خدا می‌داند به یاد مرحوم بهشتی میفتم. البته من شاگرد ایشان محسوب می‌شوم من که طلبه محض هستم، اصلاً این عناوین هم ما را گول نمی‌زند، بارها گفتم ایشان آقا بود، آیت‌الله بود، درواقع عالم بود، دانشمند بود، انقلابی بود، من یک طلبه محضم. ایشان در مسجدالجواد من یادم هست ریختند دورش گفتند تو هم بگو، فلانی‌ها هم می‌گویند. گفت امام فرموده است سکوت، سکوت، سکوت... تمام کرد جلسه را... من همه‌اش که به یاد حرف ایشان می اُفتم، می‌گویم که آخر فلانی تو قرار است ادعا بکنی که من انقلابیم، درصورتی که تو هم به حرف آقا گوش ندی، دیگری هم این طور، آخر پس فرق تو و دیگری چیست؟ مگر قضیه ادعا کردن است؟ اتفاقاً همین جا جای امتحان است، همین‌جا جای آزمون است...لذا من مطرح نمی‌کنم، بنای من بر این نیست که چنین چیزی را این طوری مطرح کنم، چیزی که بوی اختلاف از آن بیاید. چرا در جلسات خصوصی ممکن است من یک حرفی بزنم بگویم که آقا این چطور است و اینها البته آن‌جا هم رعایت می‌کنم. مردم انتظار ندارند، مردم آستانه تحملشان این چیزها نیست. این جفای به مردم است که من بیایم وارد این میدان بشوم. شادی روح و 🌹
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنرانی عجیب آیت‌ الله شهید رئیسی درخصوص رسیدن به جایگاه 💥(به تاریخ هایی که اشاره میکنند دقت کنید! ) 🌷🌷🌷🌷🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 تصویر بردار مستند روایت فتح و اولین مدافع مردم از کودکی حال و هوای خاصی داشت، انقلاب که به پیروزی رسید، در چشمان مهدی چیزی درخشید. چندی بعد حمله نیروهای بعثی او را به جبهه‌های حق علیه باطل کشاند. نبرد با متجاوزین روحیه مهدی را هر روز مقاوم‌تر می‌کرد. سال 1362 وارد واحد تبلیغات لشگر 27 محمدرسول‌الله شد، سودائی عجیب در سر داشت، چیزهائی دیده بود که باید برای مردم به تصویر می‌کشید، به همین علت در سال 1365 به جمع گروه روایت فتح پیوست. بعد از اتمام جنگ به ادامه تحصیل روی آورد و در رشته سینما در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و فعالیت‌های خودش را در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روایت فتح، گروه تلویزیونی جهاد، صدا و سیما ادامه داد. اردیبهشت 1371برای مهدی بوی خوش سفر را به همراه آورد. او برای فیلمبرداری جنایات اسرائیل در لبنان و انعکاس وضعیت آوارگان فلسطینی به لبنان سفر کرد و در سرزمین غربت، جبهه ای که رویاروی جنایتکاران رژیم صهیونیستی بود، در بمباران مردم مظلوم لبنان در تاریخ 1371/03/01 به فیض رسید. 🌹🕊 🕊 🌹 🕊 🕊 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 #پدرانه #پدر_شهید #شهید_والامقام #مهدی_فلاحت_پور تصویر بردار مستند روایت فتح و اولین #شهی
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 از کلام در وصف تصویر بردار مستند روایت فتح و اولین مدافع مردم مهدی مهربان بود و بسیار لطیف. گلی بود که خار نداشت. نه به آن معنا که کمال مطلق باشد. اینکه می‌گویند «گل بی‌خار، خداست» حرفی است بسیار کلی‌تر از اینکه من می‌خواهم بگویم. می‌خواهم بگویم آن‌همه لطیف بود و مهربان و متواضع که اگر چه با تو در می‌آمیخت و در تو نفوذ می‌کرد و از تو تأ‌ثیر می‌پذیرفت، دوست می‌داشت و دوستش می‌داشتند، اما هیچ دوستی را سراغ نداری که از او آزار دیده باشد. اهل ریا نبود و خودش را بیش‌تر از آنچه بود نشان نمی‌داد. و آن ‌همه بی‌تکلف بود که خودش را هرگز تحمیل نمی‌کرد و همه در کنار او فرصت می‌یافتند که خودشان باشند، در عین آنکه بی ‌اعتنایی هم نمی‌کرد و با همه گرم می‌گرفت. عُجب نداشت و هر که چنین باشد عظمت می‌یابد و کرامت، هرچند دیگران در نیابند. نظام پنهان عالم بر این است که آدم‌های فارغ از عُجب و خودبینی، بزرگی می‌یابند و محبوب می‌شوند. بزرگانی چنین، در زمین گمنامند و در آسمان مشهور و همین خصوصیت حقیقت وجود او را از ما پنهان داشته بود و اصلاً گمان نمی‌بردیم که چنین برگزیده شود و چنین زیبا به استقبال مرگ برود، آن هم در این روزگار که تجدید عهد دیگر به این سهولت نیست که خودت را به قطار تهران _ خرمشهر برسانی و سر راه در پادگان دوکوهه پیاده شوی. و این برای مردان مرد که جان خویش را وامدار جانبازی می‌یابند و سر خویش را امانتی می‌دانند که باید در کربلا مسترد شود، سخت دشوار است. معلوم می‌شود که باب بر همه مسدود نشده و مهم این است که خداوند متاع وجود کسی را خریدنی بیابد، آنگاه راکت‌های هواپیماهای اسرائیلی او را پیدا می‌کنند و مأ‌موریت خود را به انجام می‌رسانند. سعادت بسیار می‌خواهد که آدم به دست شقی‌ترین اشقیا یعنی غاصبان سرزمین معراج کشته شود و آن هم اینچنین. اگر آن جیب لباسش که کیف بغلی و کارت‌های شناسایی او را در خود محفوظ می‌داشت پیدا نمی‌شد، هیچ نشانی از او بر جای نمانده بود. و برای مردانِ مرد کدام مرگ از این زیباتر؟ 🌹 🕊 🕊 🌹 🕊 🕊 🕊🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : رجبعلی : 🗓 1335/05/11 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد : 🗓 1361/02/02 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : خرمشهر عملیات : بیت المقدس مزار : 🥀 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 ، فرمانده گردان میثم که در عملیات آزادسازی خرمشهر به رسید از زخمی شدن خود این‌گونه نقل خاطره می‌کند: شب دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ بود. به خط اول پدافندی کماندو‌های بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود. آن شب من به همراه نیرو‌های دسته‌ام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود. لحظه‌ای رگبار گلوله‌ها و آتش خمپاره‌ها قطع نمی‌شد و ما مقاومت می‌کردیم؛ ناغافل ضربه‌ای محکم به سینه‌ام خورد دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود من خودم را میان زمین و آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم از همه جای بدنم خون جاری بود چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صدا‌هایی را می‌شنیدم که می‌گفتند : بچه‌ها! برادر شعف شده. بعثی‌ها دارن میان عقب‌نشینی کنید مجروحا را به عقب ببرین دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آن‌ها می‌خواست تیر خلاصی به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته‌ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند، اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم. راوی : 🌹 🕊 🕊 🕊🥀
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای مردم ، بعد از هر ، خیلی از ما ادعای دوستی با او را کردیم و برای او تخت و حجله بستیم ، بلند گو بستیم ، تاج گل بردیم و... ولی آیا یک سوره بالای سر خواندیم ؟ آیا رفتیم سر قبرش و یک جزء قرآن بخوانیم ؟ آیا به تاج گل احتیاج دارد یا به اینکه برویم برایش نمازی بخوانیم ، روزه ای بگیریم ، قرآنی بخوانیم و طلب آمرزش کنیم . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 برات در عالم خواب دیدم كه یك عده از بسیجی های آشنا پشت در ورودی مسجد جامع نارمك تهران جمع شده التماس می كنند كه داخل مسجد شوند، ولی اجازه نمی دادند. من و چند نفر از بچه های تفحص وارد مسجد شده، پشت سر امام جماعت نماز خواندیم، سپس پشت سرم را نگاه كرده ، دیدم بقیه نیروهای تفحص هم هستند، پرسیدم: شما هم آمدید؟ گفتند: بله، بالاخره اجازه ورود دادند. آنجا برگه هایی را امضاء می كردند یا شاید برای تأییدشان می كردند. یكبار هم خواب دیدم : سید سجاد به من گفت : عباس تو در فكه می شوی . وقتی وارد محور فكه شدم، كتاب حماسه قلاویزان را دیدم، با ناراحتی و برای متوجه شدن تعبیر خوابم به آن كتاب تفعلی زدم واین شعر آمد: تو را خلعتی تازه داد تو از سمت خورشید می آمدی راوی : خود 🌹 🕊 🥀 🕊🌹