eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.4هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 محبوبیّت امام مهدی در عالم 🌕 امام صادق عليه‌السلام فرمودند: مهدى عجل الله فرجه، در ميان همه مخلوقات محبوب است؛ خداوند به وسيله او آتش فتنه کور و کَر را خاموش مى‌كند! اَلْمَهْدِيُّ مَحْبُوبٌ فِي اَلْخَلاَئِقِ، يُطْفِئُ اَللَّهُ بِهِ اَلْفِتْنَةَ اَلْعَمْيَاءَ وَ الصمّاء. 📘بشارة الإسلام، صفحه۱۸۵
🍂محراب لحظه های دعايت چه ديدنی‌ست قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنی‌ست... 🍂آقا بگو قرار شما با خدا کی است؟ آيا حيات ما به زمانت رسيدنی‌ست؟ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
ارادت خیلی زیادی به شهدا داشت یکی از تفریحاتش رفتن سر مزار شهدا بود هرموقع که توی زندگی به مشکلی برخورد می‌کرد دست به دامان شهدا می شد اگر تشییع پیکر شهیدی می شد هرجوری بود خود را می رساند شهید علی آقا‌ عبداللهی🕊🌹
غصه خوردی رنج کشیدی ... خدا از دلت درمیاره...!!
یه سوال!! سال دیگه هستیم تو تب و تاب این روزا...؟! علیه السلام
یکی از خصوصیات خیلی زیبایی که حسین داشت این بود که وقتی سوالی براش ایجاد میشد پیگیر جواب اون سوال میشد. معمولا از رفقای اهل علمی که تو مجموعه بودن می پرسید نمیذاشت سوالات و شبهات تو ذهنش انبار بشن.. برا همین اطلاعات زیادی در زمینه های مختلف داشت. 🕊🌹
شهدا نجواهای ما را ميشنوند اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت ميمانی اگرواقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی 🕊🌹
🌹🏴🌷🕊🌷🏴🌹 نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بِخوان "عشق" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بگو "ایثار" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بخوان "فداکاری" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بگو "جان نِثاری" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بخوان "نفس" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بگو "سَرشِناس" نوشتم شهیدِ گمنام... تو اما بخوان "گُلِ یاس" مانندِ حضرت زهراست(س)... 🌴 🌹🏴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ما همسایه شهید رجائی بودیم و او نخست وزیر شده بود. اتفاقا همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم . صبح روزی که مواد زاید بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت . ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت : کمک نمی خواهید شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت : کار مهمی نیست ; اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت . هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت : همسایه بودن یعنی همین . او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت . 🥀 🌴🌹
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 کم تر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم .دیر به دیر می آمد.. نگرانش بودم . همه اش با خودم فکر می کردم «این دفعه دیگه نمیاد. نکنه اسیر شه. نکنه شهید بشه.اگه نیاد، چی کار کنم ؟ خوابم نمی برد. نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم.بهم گفت: چرا بی خودی گریه می کنی؟ اگه دلت گرفته چرا الکی گریه می کنی! یه هدف به گریه ات بده. بعدش گفت : گریه کن ،نه واسه‌ من . راوی : شادی روح و 🥀🏴🌹
🕊🌹🌴🌷🌴🌹🕊 گفتم: من آدم عصبی هستم، بداخلاقم، صبرم کمه، امکان داره شما اذیت بشی. که انگار متوجه قصد من از این حرف ها شده بود گفت: شما هر چقدر عصبانی بشی من آرومم. خیلی هم صبورم، بعید می دونم با این چیزها جوش بیارم. گفتم : اگر یه روزی برم سرکار یا دانشگاه، خسته باشم، حوصله نداشته باشم، غذا درست نکرده باشم، خونه شلوغ باشه، شما ناراحت نمیشی؟؟ گفت : اشکال نداره. زن مثل گل میمونه، حساسه، شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا می کنم... 🌹 🕊🥀