eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42هزار عکس
18.2هزار ویدیو
372 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
متبرکـ استـ تمـامـ روزی که صبحش با یاد تـو آغاز شـود ؛😍 ای شهیــد ...✨🌸 تون_شهدایی🌷🕊
del-mizanam-be-darya.mp3
11.19M
با پای دل بریم راهیان نور💔
Abdolreza Helali - Beiat (320).mp3
2.43M
حالاوقتشه بیعت کنیم همین ساعت ،همین لحظه ......✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیخیالِ همه‌ی دردامون ؛ خوشبختی یعنی که یه شهید تو زندگیت باشه♥.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 نام و نام خانوادگی شهید: سید روح‌الله عجمیان تولد: ۱۳۷۴/۱۱/۲۰، کوهدشت. لرستان. شهادت: ۱۴۰۱/۸/۱۲، کمالشهر، کرج. گلزار شهید: امامزاده محمد (ع)، کرج. 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🎥 📚 گریه‌های سرخ اغتشاش‌گرها اتوبان را بسته بودند و با سنگ، شیشه‌ی ماشین‌ها را می‌شکستند. زن‌ها و بچه‌ها ترسیده بودند. سیدروح‌الله و دوستانش سعی می‌کردند اتوبان را باز کنند. لیدر اغتشاش چشمش به لباس بسیجیِ او افتاد. فریاد زد: «بگیریدش این بسیجیه»... روح‌الله سعی کرد از معرکه فاصله بگیرد و به مردم کمک کند. اما گرگ‌ها او را دوره کرده بودند... سیدروح‌الله راه‌های آسمان را خوب بلد بود.حتی صدای شهدا را از سکوت سرد مزارشان می‌شنید. این را بارها در زیارت امامزاده محمد گفته بود. سیدروح‌الله آرام در آغوش پرچم خوابیده بود. مادر کنار تابوت خم شد و صورتش را به صورت پسرش نزدیک کرد و با نفس‌های بریده روضه می‌خواند. _ مادر شنیدم پیراهن تو را هم به تنت پاره کردند... شنیدم شمری گلویت را برید... شنیدم تو تنها بودی و صد نفر به تو حمله کردند! چقدر شبیه اربابت حسین(ع) شدی... من هزار بار شهید شدم تا خبر شهادتت را شنیدم... مادر! من خون گریه کردم تا تو خون دادی و شهید شدی. پدر زیر لب آرام می‌گفت: «در باغ شهادت را نبستند.... تو هم از من جلو زدی بابا!» ✍🏻عاطفه قاسمی ۱۴۰۱/۱۱/۱۸ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه شعرا 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌱 بیستمین روز از بهمن سال ۱۳۷۴ بود که کودکی در کوهدشت لرستان در خانواده‌ی عجمیان به دنیا آمد. پدر و مادرش به عشق امام خمینی و انقلابش، نام او را «روح‌الله» گذاشتند. کارگر ساده روزمزد بود. اغلب گچکاری می‌کرد. پدرش سابقه جبهه داشت و پای او را به بسیج باز کرد. همین شد که با ورودش به بسیج فعالیت‌های اجتماعی‌اش بیشتر شد. با بچه‌های پایگاه، اردو می‌رفت و یا به آنها دفاع شخصی یاد می‌داد. کار در بسیج برایش اولویت زیادی داشت؛ آنقدر که هروقت به وجودش نیاز بود هرکاری که داشت را رها می‌کرد و خودش را به پایگاه می‌رساند. پای ثابت کارهای جهادی بود و به اقتضای شغلش در ساخت و ساز خانه به جهادگران کمک زیادی می‌کرد. رابطه عاطفی زیادی با مادرش داد. روزی نبود که دست یا پای مادرش را نبوسد. سید روح‌الله با همه مهربان بود و هوای اطرافیانش را داشت. یکی از آرزوهایش این بود که روزی بتواند برای معتادان یک کمپ ترک اعتیاد بسازد و از آنها نگهداری کند. عاشق ایران بود و دفاع از ارزش‌های آن را افتخار بزرگی قلمداد می‌کرد. آرزوی شهادت داشت و برای رفتن به سوریه ثبت‌نام کرده بود. اما هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد روزی شهادتش در وطن و به دست هم‌وطنانش، به بدترین شکل ممکن رقم بخورد.🕊 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid