🏴
📚 توئی که دیر شناختمت
آن روز که داداشحسین کاغذ سؤالهای تو را به من داد تا جواب بدهم، برایم اهمیت چندانی نداشت چهجور مردی باشی!
اما به نوع سؤالها که دقت کردم فهمیدم خواستگارم باید آدم مؤمن و بااخلاقی باشد! تازه! وقتی داداشحسین گفت دوست صمیمیاش هستی خیالم راحتتر هم شد. مگر کور از خدا چه میخواهد جز دو چشم بینا؟!
با اینکه یک طلبه ساده بودی و چیزی از مال دنیا نداشتی اما حتم داشتم انتخاب درستی کردهام.
سر سفره عقد، کنارت که نشستم، بله را که گفتم، دلم به داشتنت قرص شد. زمان کم داشتم برای با تو بودن! باید تو را برای روزهای نبودنت ذخیره میکردم. وقت زیاد بود برای دلتنگی؛ برای حسرت نداشتن توئی که دیر شناختمت!
میدانی محسن جان!
با اینکه بعد از شهادتت فهمیدم بین اطرافیانت چقدر بزرگ و بانفوذ بودی! در زمان طاغوت شجاعانه در لباس روحانیت دست از مبارزه برنداشتی و چه شکنجهها که ندیدی! بعد از انقلاب، حضورت باعث شد سپاه شهرمان از لوث افکار پلید بنیصدر پاک شود و جوانان زیادی با روشنگریهای تو راهی جبههها شدند! با اینکه درس و بحث حوزه برایت بسیار اهمیت داشت، اما در شبهای عملیات هرطور شده خودت را به منطقه میرساندی و مثل رزمندهای دلاور در خط مقدم جنگیده و دوباره به حوزه برمیگشتی و ...
اما برای من فقط همین مهم بود: آن دو سال و نه ماهی که به تو تکیه دادم؛ خوشبختترین زن روی زمین بودم.
✍🏻 رضوانه دقیقی ۱۴۰۰/۱۲/۲۷ @rezvan_daghighi
👩🏻💻طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی
💻تدوین: زهرا فرحپور @z_farahpour
🕯
#سیروزسیشهید۱۲
#شهیدمحسنحاجی_جعفری
#شهدایدفاعمقدس
#شهدای_روحانی
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
۱۴ تیر ماه #سالروز_شهادت #روحانی_مدافع_حرم #شهید_سیدهادی_علوی_نسب گرامی باد. 🥀
تاریخ ولادت: 1 فروردين 1359
تاریخ شهادت: 14 تير 1396
محل شهادت: سوریه - حلب
محل آرامگاه: خراسان رضوی - نیشابور - درود
#شهدای_روحانی
3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🎥
📚جایی برای دلتنگی
حواست هست بابا؟!
شش ساله که ندیدیمت...
من و فاطمه خیلی دلمون برات تنگ شده بود؛ برای گرمای دستات و شنیدن صدات، برای نوازش صورت مهربونت؛ برای وقتایی که روی کولت ما رو مینشوندی!
از اون بالا دنیا خیلی قشنگتر بود!
اما الان ما اینجاییم روی زمین و نگاهمون رو به بالا.
وقتی رفتی خیلی چیزا عوض شد، یکباره بزرگ شدیم، دلمون تنگ شد به وسعت نبودنت، چشممون منتظر اومدنت.
آره بابا جون! توی سالای نبودنت من و فاطمه خیلی دعا کردیم برگردی؛ اما نگفتیم به کسی! همانطور که دلتنگیمون رو نگفتیم به کسی...
یه روز وقتی با مامان رفتیم پارک و با دیدن بازی بچهها با پدراشون دلمون برات خیلی تنگ شد، یواشکی جوری که کسی نفهمه دوتایی خیلی گریه کردیم.
من از کنار باغچه یه سنگ سفید پیدا کردم و به فاطمه گفتم: «غصه نخور آبجی! بیا این سنگ مثلا قبر باباست! بیا اینجا بنویسیم چقدر دلمون براش تنگ شده!» خب دل دختر بابا مگه میشه تنگ نبودنش نشه! کاش الان میدونستیم کجاست!
نوشتیم و کسی نخوند جز تو!
خوندی و اومدی!
باباجون مهربون ما! رسیدنت بخیر! بیا که حرف نگفته زیاد داریم برات که باهم بزنیم...
✍🏻رضوانه دقیقی ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
💻تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: سمیه میرزائی
🎂🌹
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدمهدی_مالامیری
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_روحانی
#اولین_شهید_روحانی_مدافع_حرم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid