eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
20.3هزار ویدیو
447 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 🌓 ❤️ رها شدن تمام مشقت هایی است که گاه و بی گاه بر شاخه های زندگی می شود و ذهن انسان را به هر سو می کشاند و انسان دردمند به نقطه ای می رسد که را نظاره گر است و را در هیچ زاویه ای از زندگی اش نمی بیند ، تنها سیاهی است که بر می نشیند و صدای نفیر بر پیکره اش طنین افکن می شود. در آنزمان که تمامی بسته شده است تنها یک دوست ، یک آشنا که گذران او را برایت ساخته آرامشت می دهد کسی مثل تو . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د به داده ام و با تو به دیگری نبسته ام ، گرچه بعضی وقتها دچار می شوم و تو را که نهایت از یاد می برم اما هرگز نخواهم کرد که در گیر و دار دلتنگی های یک زمینی این تو بودی که از راه رسیدی و دلدادگی را به من آموختی و من چه انگارانه در این فکر بودم که راه و رسم در کسی است که خواستن هایش را در خواستن هایم کرده و چه خوب شد که تو ، گذشتن از خواستن ها را به رویم نمودی تا دریابم که در اشتباهم . من تو را باور کرده ام و می دانم تو با هیچ کس و هیچ چیز قابل نیستی ، خدا از تو تنها یکی است ، یکی برای تمام فصل های . من می گویم 🌴 شب بخیر تو بگو عاقبت شما 🌴 ختم به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه شان گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه و دختر چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست . خانم ها و آقایان نشسته بودند و خوش و بش می کردند از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم ، ولی نتوانستیم آن را تحمل کنیم . خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه سمت خانه ناراحت بود . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد قدم هایش را بلند بر می داشت که تر برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن رفته کمی که آرام شد، گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم می خواند و اشک می ریخت آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود که شاید راضی نباشد . ولی همیشه یک بود ، حتی در مبارزه با راوی :
🌹🕊🇮🇷🥀🇮🇷🕊🌹 آرامش یعنـی در پناه شما ، بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 🕊🥀
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 که بودم... دیگر توان ماندن نیست! این روزها امان نمی دهد! دل بیقرارتر از همیشه می تپد! و به سختی بالا می آید... هوای در جان مان افتاده... آی شهدا... به رسم ... به بی توان... به بی امان... به بی قرار... به های به شمارش افتاده... ... دعایم کن... وقتی می گویم: دعایم کنید! یعنی دیگر کاری از دست برای خودم بر نمی آید... من به محتاج ترم تا ! پس؛ برایم بخواهید... فقط ... 🌹 🌺🌹
🌼🌺💐🌴💐🌺🌼 مشکل این است که را با تطبیق نمی کنیم ، مانند کسی که به مراجعه می‌کند اما به وی نمی کند. هم و است و هم دستورات دارد . سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی 🌺 🍀💐
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 که بودم... دیگر توان ماندن نیست! این روزها امان نمی دهد! دل تر از همیشه می تپد! و به سختی بالا می آید... هوای در جان مان افتاده... آی شهدا... به رسم ... به بی توان... به بی امان... به بی قرار... به های به شمارش افتاده... ... دعایم کن... وقتی می گویم: دعایم کنید! یعنی دیگر کاری از دست برای خودم بر نمی آید... من به محتاج ترم تا ! پس؛ برایم در این شب ها بخواهید... فقط شهادت... 🌹 🌺🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 اگر خـواستی کنی، باید منتظر باشی! ولی اگر شدی ‌، دوان ‌دوان سمت شدن در راه می‌روی ! این خاصیت کسانی است که در فکر شدن هستند ... 🥀 🌹🕊
🕊🌹🌷💐🌷🌹🕊 اگر خـواستی کنی، باید منتظر باشی! ولی اگر شدی ‌، دوان ‌دوان سمت شدن در راه می‌روی ! این خاصیت کسانی است که در فکر شدن هستند ... 🕊 🌹🕊
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه شان گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه و دختر چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست . خانم ها و آقایان نشسته بودند و خوش و بش می کردند از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم ، ولی نتوانستیم آن را تحمل کنیم . خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه سمت خانه ناراحت بود . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد قدم هایش را بلند بر می داشت که تر برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن رفته کمی که آرام شد، گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم می خواند و اشک می ریخت آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود که شاید راضی نباشد . ولی همیشه یک بود ، حتی در مبارزه با راوی : 🌴 🌹🕊
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 آرامش یعنـی در پناه شما بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🌴 🕊🥀
چقدر زیباتر میشود ، با لبخند تو ... لبخندِ که تکرار نخواهد شد! ____|🇮🇷|________
چقدر زیباتر میشود ، با لبخند تو ... لبخندِ که تکرار نخواهد شد! ____|🇮🇷|________