eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
471 دنبال‌کننده
255 عکس
25 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
باید بشود دولتِ مهدی(عج) برپا یا حضرتِ «هادیَ الأمم» أدرکنا من معتقدم که باید آماده کنیم- با «جامعۂ کبیره» این جامعه را! #میلاد_امام_هادی_ع_مبارکباد #أللهم_عجل_لولیک_الفرج #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
دوباره موعدِ اتمام حجّت شنیدم گفت پیغمبر(ص) به امّت که بعد از من به دستور خداوند؛ علی(ع) دارد فقط حقّ ولایت! #أشهد_أن_علی_ولی_الله #سه_روز_تاعیدغدیرخم #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
ندارد راهِ عشقش هیچ برگشت طوافش کرد حتی برکه و دشت پیمبر(ص)خطبه رامیخواند و خورشید- به دورِ مرتضی(ع) میگشت و میگشت! @marziyehatefi
شبیه مشعلی آتش بگیرد نمیدانم! ولی آتش بگیرد بدونِ او نمیخواهم! الهی... بهشتِ بی علی(ع) آتش بگیرد! #أشهد_أن_علی_ولی_الله #یک_روز_تاعیدغدیرخم #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🌺🍃 نذر عیدسعیدغدیر و ولایت برحقّ 🌺🍃 زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی علی(ع) با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد وقار آورده! با زیباییِ بسیار بالا رفت به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و برای دیدنش رندانه از دیوار بالا رفت پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه نوای تهنیت یا حیدر کرار بالا رفت یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت ¤ الهی بشکند دستی که دل دل کرد و با کینه- برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر میلاد باسعادت باب الحوائج 🌺🍃 حاجتش را خواست و یکبارِ دیگر نذر کرد با دلی آشفته و با حالِ مضطر نذر کرد بردمش با خود حرم، یک لحظه گنبد را که دید با سلامش زیر لب چندین کبوتر نذر کرد خیره شد بر دست هایش! گفت: میخواهم چکار؟! شک ندارم که النگوی گرانتر نذر کرد خونِ دل خورد و برایِ من خودش را پیر کرد تا زمین خوردم فقط «والعصر» و «کوثر» نذر کرد حاجتم را بر تمام حاجتش ترجیح داد سال ها اوّل دعایم کرد و آخر نذر کرد چونکه در چشمم هوایِ استجابت را ندید بغض کرد و ربّنا گفت و مکرّر نذر کرد زد ورق با اشک قران را...نمیشد ناامید... پس برای هفتمین عشقِ پیمبر(ص) نذر کرد بی تعلّل باز شد از هم گره پشتِ گره تا که مادر سفرۂ موسی بن جعفر(ع) نذر کرد! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
در حین رکوع بی ریا داده زکات والله علیست(ع) اصل میزان و صراط در عیدغدیر شد «ولایت» ابلاغ؛ در عیدمباهله «فضیلت» اثبات! #عیدمباهله_مبارک #برپنج_تن_آل_محمدصلوات #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🍃🌺 در آستانۂ ماه محرم نذر حضرتِ 🌺🍃 سیّد و سالارِ بی همتا قبولم میکنی؟! توبه کردم مثل حر آقا قبولم میکنی؟! وای بر من! خوش بحال نورِ چشمی هایِ تو فکر و ذکرم این شده آیا قبولم میکنی؟! من که از دنیایِ بی تو پشت پا خوردم فقط دوست دارم کنجِ هیئت را، قبولم میکنی؟! بد زمین خوردم! زمینگیرم! نگاهی کن حسین(ع) آمدم! افتاده ام از پا...قبولم میکنی؟! چند روزی تا محرّم مانده و در خلوتم اشک میریزم تک و تنها، قبولم میکنی؟! دوستت دارم! بگو امسال هم در روضه و... زیر پرچم ها و بیرق ها قبولم میکنی؟! مثل آنهایی که بر زانوی تو جان داده اند بسته ام سربندِ یازهرا(س)، قبولم میکنی؟! حرفِ مادر شد! همین رمزِ عبور از قلب توست شک ندارم باز هم درجا قبولم میکنی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
دل سوخته از غربت و داغی عریان ایکاش به پایان برسد این هجران نزدیک شده محرّم آقا برگرد... امسال خودت برایمان روضه بخوان! #أللهم_عجل_لولیک_الفرج #لبیک_یاحسین_ع #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🏴🍃 در عزای ماه محرم الحرم، نذرِکشتی نجات 🍃🏴 فهمیدم از دور و برم، آمد محرّم لبریز شد چشم ترم، آمد محرّم در کنج هیئت ها علَم را تکیه دادند با إذن شاه با کرم، آمد محرّم مثلِ لهوف و مقتل إبن مقرّم سر تا به پا شعله ورم، آمد محرّم کنج حسینیه؛حسن(ع) سینه زد و گفت دیدی چه آمد بر سرم، آمد محرّم فطرس خبر آورده که امشب نوشته- جبریل بر بال و پرم...آمد محرّم پیراهنم مشکی شده! چون همزمان با- تعویض ِ پرچم در حرم آمد محرّم میخواست از من دور باشد شرّ شیطان دلواپسم شد مادرم، آمد محرّم جان میدهم در آیه هایِ سورۂ کهف آتش گرفته حنجرم، آمد محرّم! رخت عزا پوشید زینب(س)! گفت با اشک... خون گریه کن ای معجرم! آمد محرم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شب دوم محرم و 🍃🏴 خیمه ها را کرده ام بر پا، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا(س) مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا! امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم میشود انگشترم پیدا، امان از کربلا زینبم(س) تا که عقیقم را ببیند! ساربان- دست خود را میبرد بالا، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجرِ شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا، امان از کربلا می برم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها، امان از کربلا میرسانم با سرِ زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقّا، امان از کربلا در دلِ گودال، غرق خون می افتد پیکرم میشود بالاسرم دعوا، امان از کربلا می دوَد گریان رقیه(س)روی بوته های خار شعله میگیرد لباسش را، امان از کربلا یک به یک «سر»ها به غارت رفته! صف می ایستند نیزه داران عصر عاشورا، امان از کربلا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 شب سوم محرم نذر مظلومیتِ 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط با مشقّت راه می رفت و امان از آبله از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را- واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅