🔥مدینه النبی در تسخیر رقاصان
🔻چهل و چند سال از دوران حضور پیامبر ص در مدینه گذشته بود که بنی امیه با هدف حدف شهر پیامبر از مرکزیت دیتی و خاموش کردن شور مومنانه آن، مدینه النبی را تبدیل به شهر فساد و عیاشی و فحشا کردند.
🔻گسترش مجالس آوازه خوانی و رقص، باده گساری و قماربازی، غنا و موسیقی از مهمترین برنامههای دشمنان پیامبر و اهلبیت در مدینه بود.
🔻گفته شده آوازهخوانان معروفی چون معبد، بن ابی السمح، ابن عایشه، دحمان، جمیله، ابن شریج، غریدی، عزة المیلا و بسیاری دیگر از رقاصان، در مدینه به برپایی مجالس پرداختند.
🔻مردم شهر پیامبر در عیاشی و فساد چنان غرق شدند که در غم شاعر هرزه سرا اشک می ریختند ولی ندای قیام حسینی را بی پاسخ گذاشتند... هر چند پاسخ دردناکی در «واقعه حره» گرفتند.
🔻وضعیت مظلومیت اسلام و اهلبیت ع بهجایی رسید که در روایات آمده است که همه مردم بعد از شهادت امام حسین مرتد شدند مگر سه یا چهار نفر...
🔻حالا بعد از واقعه کربلا، #امامسجادع، علاوه بر خلفای خونخوار با مردمی روبرو بودند که هم از مبانی اصلی دین بیبهره بودند و هم در گرداب رقص و فساد غرق بودند و هم درگیر وحشیگیریهای بنی امیه بودند.
🔻بر خود #امامسجادع مصائب بی نهایت سنگینی در کربلا و کوفه و شام و مدینه وارد شده بود تا جاییکه فرمودند کاش مادر مرا نزاده بود.
🔻اما این امام عظیم، نهضت بزرگ نوسازی معنوی را در جامعه آغاز کردند که در طول بیش از سه دهه چنان ورق برگشت که اساس اسلام حفظ شد و نهضت بزرگ علمی و معنوی امام باقر ع و امام صادق ع شکل گرفت.
این الگویی است برای امروز ما
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام
◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
🌹همان مقداری که فداکاری #سیدالشهدا در پیشبرد نهضت کمک کرده، خطبههای #حضرت_سجاد و #حضرت_زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تاثیر داشته است.
📚صحیفه نور؛ج17؛ص59
#امام_خمینی
🔴اعدام میرزا رضا کرمانی
21 مرداد 1276
♦️میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیلالملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت. در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت.
♦️میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضهخوانی و پامنبری خوانی هم میکرد. از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت. در این شغل موفقیتهایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت میگرفت و در خانههای اعیان و شاهزادگان پایتختنشین به فروش میرساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد.
♦️او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمهای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر می برد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا، بعدها اسباب دردسر او شد.
♦️میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدینشاه را درخت کهنه پوسیدهای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود. میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: "وقت ظهرناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد.
♦️شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بیحس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید..." ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود. ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت.
♦️میرزا رضا را برای بردار کردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است. یک نقل قول شفاهی میگوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن میبرد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا میبینی که میبرند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازهات نخواهند رفت ، ولی میبینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کردهاند ! گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار!
🔺️
🔺️منافقین از آلبانی به کانادا میروند
▪️پناهگاه اختلاسگران فراری پایگاه جدید تروریستها
🔺سران گروهک تروریستی منافقین در حال تدارک برای انتقال مقر این گروهک از آلبانی به کانادا هستند.
🔹یک منبع آگاه امنیتی با اعلام این خبر به تسنیم گفت: این تصمیم درپی عزم جدی دولت و دادگاه ویژه ضد تروریسم آلبانی بر محدود کردن این گروهک به دلیل مستندات کشف شده در مقر اشرف۳، گرفته شده و سران آن در حال فراهم کردن مقدمات خروج تدریجی اعضای خود هستند.
🔹گروهک منافقین پس از ناکام ماندن در کسب موافقت دولت فرانسه برای پذیرش بخشی از عناصر خود در قرارگاه اور سوراواز، لابیهای خود در دولت کانادا را فعال کرده و طبق هماهنگی شکل گرفته مقرر شده است تا در گام اول عناصر دارای اقامت یا پاسپورت موقت کانادا از آلبانی به این کشور منتقل شوند.
🔹گفته میشود منافقین این تصمیم را بر اساس شباهت وضعیت فعلی خود در آلبانی با شرایط زمان حضور در عراق، اتخاد کردهاند.