eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
34.6هزار ویدیو
310 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
👤 استاد حب علی معیار حلال زادگی ابن‌مردویه اصفهانی که یکی اهل سنت متعصب است و در کتاب‌هاش سعی می‌کردبه نفع شیعه ننویسد، نقل می کند از ابن مردویه عن احمدبن سواه نیشابوری عن عبدالله ابن احمدبن حنبل عن احمد امام احمدبن حنبل، می‌گوید: «شنیدم که شافعی می‌گفت» باز اون می گوید: «سمعت مالک ابن انس». یعنی تمام بزرگان اهل سنت جمع هستن. انس (خادم پیامبر) می‌گوید: پس از جنگ خیبر، عادت چنان شده بود که مرد فرزند خود را به دوش می‌گرفت و سر راه علی می‌ایستاد، چون چشمش به آن حضرت می‌افتاد با انگشت به او اشاره می‌کرد و به کودک خود می‌گفت: «پسرکم این مرد را دوست داری»،اگر می‌گفت: «آری» یعنی پسرش حلال زاده است و او را می‌بوسید و اگر می‌گفت: «نه» او را بر زمین می‌نهاد و می‌گفت: «برو و به مادرت بپیوند.» 💾 📆 12/آبان/1391 @Masafe_akhar
📚 دام ابلیس برای نبی ابلیس که به هدف و مراد خود نرسید ناچار به سوی خدا بازگشت و تصمیم گرفت حیله جدیدی در اجرای نقشه شوم خود طرح نماید. پس به پروردگار گفت؛ خداوندا! اگر چه ایوب در مقابل نعمتهای تو ستایش و در مصیبت زوال نعمت فقط صبر می کند ولی این صبر و شکر فقط بخاطر دلگرمی و اتکا به فرزندانش است، او امیدوار است که شوکت از دست رفته را بوسیله خانواده خود بازیابد و اموال بر باد رفته را باز گرداند، لذا اگر مرا بر فرزندانش تسلط می بخشیدی یقین دارم که ایوب کفر خواهد ورزید و جهل و عناد خود را آشکار خواهد ساخت، زیرا حادثه ای سخت تر از مرگ اولاد نیست. خدا به ابلیس پاسخ داد؛ تو را بر جان فرزندان ایوب مسلط می سازم ولی باز به زودی خواهی دید که ذره ای از ایمان و قطره ای از دریای صبر و اراده او کم نمی شود. ابلیس بازگشت و یاران و همراهان خود را جمع کرد و همگی به کاخ فرزندان ایوب رهسپار شدند. فرزندان ایوب در نعمت و رفاه زندگی خوشی و سعادتمندی داشتند که ناگهان کاخشان لرزید و از ریشه برآمد و دیوارها و سقف کاخ فرو ریخت و تمام فرزندان ایوب در زیر آوار جان باختند. ابلیس که به مقصود خود رسیده بود بصورت مردی در نظر ایوب ظاهر گشت و خبر مرگ فرزندان و اولادش را به او داد. و گفت؛ اگر امروز فرزندان خود را دیده بودی که چگونه همگی جان دادند، می دانستی که خدا پاداش عبادت تو را نداده است. ایوب که سیل اشک از دیدگانش جاری بود گفت؛ خدا عنایت کرد و هم اکنون آن را بازپس گرفت. ستایش خداوندی را که زمانی داد و هنگامی که گرفت. حمد خدای را در خشم و خشنودی و سپاس او را در نفع و ضرر. سپس بر زمین افتاد و سجده پروردگار را بجای آورد و شیطان را در آتش خشم و غضب تنها گذاشت. @Masafe_akhar
⚠️ سِزای معتقد بودن به عرفان کاذب ⚠️ عليه السلام فرمودند : روزی عده اى نزد عليه السلام آمدند و عرض كردند : سلام بر تو اى پروردگار ما ! حضرت از آنها خواست كنند ( و از اين عقيده ی خود دست بردارند .) اما آنها توبه نكردند . سپس آن حضرت گودالى حفر کردند و در آن آتشى روشن نمودند و در كنار آن گودال ديگرى كندند . آن دو را به وسیله ی کانالی به هم وصل کردند . وقتى آن ها توبه نكردند ، حضرت آن ها را در یکی از آن دو گودال قرار داد و در گودال ديگر آتش روشن نمود تا اين كه _ بر اثر دود ناشی از آتش _ از دنیا رفتند . 📚منبع : كافی ، ج ۷ ، ص ۲۵۹ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
📚دعای عیسی ع بر پیرمرد روزی عیسی پیرمردی را دید که مشغول شُخم زدن زمین بود، عیسی دست به دعا بلند کرد و گفت؛ بارالها امید را از دل او بیرون ببر. در این لحظه پیرمرد دست از کار کشید. عیسی باز دعا کرد. بارالها او را با امیدواری پشت گرم فرما. عیسی دید که پیرمرد دوباره مشغول کار شد. عیسی نزد پیرمرد رفت و از او علت کارش را پرسید؛ پیرمرد گفت؛ مشغول کار بودم که نَفْسَم مرا خواند و گفت؛ تو به سن پیری رسیدی، دیگر نباید کار کنی. من بیل خود را به گوشه ای گذاشتم. اما لحظه ای بعد مجددا نَفْسم مرا خطاب قرار داد و گفت؛ برای ادامه زندگی ناچاری کار کنی، تا محتاج دیگران نباشی و دوباره مشغول کار شدم. 🌿🌺🌿 @Masafe_akhar 🌺🌿 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🌷🌷🌷 حکایت واقعی زیبا و پندآموز زود قضاوت نکن خانم معلمی تعریف می‌کرد: در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم. به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان. پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند. چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند. روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم. باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند. ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع. دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد. بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود. سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم. خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!! نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود!! رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم. خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد! فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند. نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود. از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه، من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود. حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود. بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود. همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم: چرا اینجوری کردی؟! چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟! دخترک جواب داد: آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم!! معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند؟! چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است، چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم. تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود، این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!! آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!! فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،، نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!! از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد!!! با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند!! درس این داستان این بود: زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
📚شرط ورود به بهشت امام_باقر علیه السلام فرمودند : عرب باديه نشينى نزد پيامبر_اکرم صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! آيا بهشت بهايى دارد؟ فرمود : بله . گفت : بهايش چيست؟ فرمود : " لا إله إلّا الله " كه بنده ی صالح ، آن را از روى اخلاص بگويد . گفت : اخلاص آن چيست؟ فرمود : عمل كردن به آنچه که من براى آن فرستاده شده ام و دوست داشتن اهل_بيت من . گفت : دوست داشتن اهل بيت شما، از حقوق آن است؟ فرمود : آرى . دوست داشتن آنان ، بزرگ ترين حقّ آن است . 📚منبع : أمالی طوسی ، ص ۵۸۳ @Masafe_akhar
💕 از دوستی با چهار دسته از مردم بپرهیز! ۱- از دوستی با احمق بپرهيز، چرا كه می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زيانت می كند. ۲- از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داری از تو دريغ می دارد. ۳- از دوستی با بدكار بپرهيز، كه با اندک بهایی تو را می فروشد. ۴- و از دوستی با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديک، و نزدیک را دور می نماياند. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
. ⚡️ ماجرایی واقعی که شیخ عباس بتاوی آن را نقل می کند ..؛ یک جوان یازده شب با من تماس گرفت و گفت که پسر خاله من تصادف کرده و وفات کرده و اکنون در بیمارستان است لطفا بیایید و او را غسل دهید .. من خیلی زود خود را به بیمارستان رساندم . و از حادثه فقط یک‌ساعت گذشته بود .. وقتی داخل اتاق شدم جسد را با پارچه ای سفید پوشانده بودند و من پارچه را از روی او برداشتم ، جوانی بود که عمرش در سن یک گل بود او نوزده سال داشت و ضربه به سرش وارد شده بود و خون همچنان از اطراف مغزش بیرون می زد .. بسرعت او را به مکان شست شو بردیم .. جسمش سرد می شد و‌خون بیشتری از او خارج میشد ، شروع کردیم به غسل آن جوان ، اما هنگام شستن او علامتهای عجیبی از او ‌ظاهر شدند که قلب را بدرد می آورد .. به الله قسم ای برادرانم و خواهرانم از بالای کتف تا بالای سرش رنگش شروع کرد به عوض شدن ! و به این سرعت جسم تغییر رنگ داد ، سیاه نبود اما سیاهی از درونش برجسم چیره می شد ! شکل صورتش به گونه ای خیلی واضح عبوس و ناراحت به نظر می رسید .. از خداوند سلامتی و بخشش را خواستارم .. بعد از اینکه از غسل جوان تمام شدیم و بر او ‌نماز خواندیم او را به قبرستان بردیم .. من اولین نفری بودم که داخل قبرش شدم تا داخل قبر را برای میت آماده کنم ، و سنگها را از داخل قبر بیرون بیاورم ، پس وقتی جسد را درون قبر گذاشتیم ... برادرانم و خواهرانم به الله قسم که من قبر را تمیز کردم ولی هنگامی که او را داخل قبر گذاشتیم هنوز جسدش قبر را لمس نکرده بود که منظره ای عجیب رخ داد !.. کرمهایی کوچک از جسدش بالا می رفتند !! با دست آن ها را دور می کردم ولی فایده نداشت .. مجبور شدیم که جسد را بگذاریم و برویم ... بعد از چند روز در مسجد جوانی از صالحان آمد نزد من و از من درباره آن جوان سؤال کرد ..گفت : تو آن جوان را غسل دادی ؟ گفتم : آری . گفت : آیا علاماتی بر او ‌ظاهر نشد ؟ من به خاطر اینکه عیبش را بپوشانم گفتم : نه فقط خیر بود .. عزیزانم خوب بشنوید ! او به من گفت : او نماز گذار نبود ، نمازهایش را ضایع می کرد ، امروز یک نماز می خواند و بعد از مدتها دیگر نمازی نمی خواند ... ای کسانی که نمازهایتان فوت می شود .. و شما سرتان درگوشی هاست .. ای کسانی که نمازتان فوت می شود و شما به خاطر شبکه ها سهل انگاری می کنید .. و یا بخاطر فوتبال نماز را ترک می کنید .. آیا دوست دارید عاقبتی این چنین داشته باشید ؟!! 🌟🌟 از خداوند عاقبت بخیر شدن همه را می خواهم ... 🍒🍒 @Masafe_akhar 🍒🍒 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خاطرات ناب جنگ که تا حالا نشنیده اید 🌷کانال‌های آب نهر خین ما را به یاد عملیا‌ت کربلای ۴ و کربلای ۵ می‌اندازد... 🌷رزمندگان برای اینکه نیروهای دشمن بر آن‌ها تسلط نداشته باشند از این کانال‌ها برای رفت و آمد استفاده می‌کردند. 🌷نهر خین نقطه رسیدن خداوند است. 🌷این خاطرات شما را با گوشه ای از مجاهدت های فرزندان این سرزمین برای حفظ کشور آشنا می کند. @Masafe_akhar
🍃شهری که که مردمش اصلاً فیل ندیده بودند... از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند؛ مردم در آن تاریکی نمی‌توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. 🍃دیگری که گوش فیل را با دست گرفت گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. آنها وقتی نام فیل را می‌شنیدند هر کدام گمان می‌کردند که فیل همان است که تصور کرده‌اند. 🍃فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشان نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می‌بود، اختلاف سخنان آنان از بین می‌رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست، ناقص و نارسا است. نمی‌توان همه چیز را با حس و عقل شناخت. گاهی دیدن هم لازم است. 🌟 نکته : همیشه قضاوت ما این چنین است .آنچه حس می کنیم ملاک قضاوت ماست . اگرحتی به اندازه نور شمعی بینش ودانش درقضاوت ما باشد بهترقضاوت می کنیم 🌟 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
🌹🍃 ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪای ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪای ﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ. ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪاوند ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ " ❣ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرماید: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩای ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍست روزی آن. ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند. آشوبهای زندگی حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام. ‌ ‌ @Masafe_akhar
این داستان: جوان ایرانی و حسن روحانی ✍ سعید شریفی 🇮🇷 @masafe_akhar2 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | چطور باید بچه‌هامون رو نمازخون کنیم؟ با تشویق؟ با تنبیه؟ یا ... 🔻 کانال مباحث خانواده و تربیت فرزند @masafe_akhar2
💌 | تاثیر علم‌آموزی در پذیرش دین @masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی بانگرانی‌اش بخاطر سلبریتی‌ها مسبب بی برقی امروز است! مالک شریعتی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس: اگر طرح افزایش برق پرمصرف ها در سال‌های 92 و 93 اجرا می‌شد امروز قطعی برق نداشتیم، متاسفانه روحانی نگذاشت اجرا شود. @masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی بانگرانی‌اش بخاطر سلبریتی‌ها مسبب بی برقی امروز است! مالک شریعتی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس: اگر طرح افزایش برق پرمصرف ها در سال‌های 92 و 93 اجرا می‌شد امروز قطعی برق نداشتیم، متاسفانه روحانی نگذاشت اجرا شود. @masafe_akhar2
چپاول مستقیم نفت ایران! در زمینه نفت نیز اسرائیل مبنا را بر چپاول حداکثری ایران گذاشته بود. از جمله قراردادهایی که اسرائیل مدیریت بخشی از صادرات نفت ایران را در دست می‌گرفت، پروژه خط لوله ایلات- اشکلون بود. برای روشن شدن ماهیت این پیمان که ده سال قبل از قیام سراسری ملت ایران بر این سرزمین تحمیل شد، روایت سفیر اسرائیل را در این زمینه مرور می‌کنیم: «روز دوازدهم سپتامبر 1967 در پی پیشنهاد من پینحاس سپیر وزیر دارایی‌ اسرائیل-  برای دیداری با شاه به ایران آمد... گفت‌وگوها بر راستای برپایی یک کمپانی با همکاری کارشناسان هر دو کشور برای انجام برنامه بزرگ لوله‌کشی، ساختمان پایانه‌ها (اسکله‌ها) و ایستگاه‌های تلمبه به شیوة برابری (تنصیف)، پنجاه پنجاه بود... بدین‌گونه لوله نفتی به پهنای چهل و دو اینچ و درازای دویست و شصت کیلومتر از بندر ایلات به بندر اشکلون کشیده شد. این لوله دارای امتیازی چهل و نه ساله بود و می‌توانست شصت میلیون تن نفت را در سال جا‌به‌جا کند... خریداران اروپایی‌ نفت ایران، نفت خریداری شده خود را بیشتر از بندر ایتالیایی «تری‌ست» (غیرمستقیم) به انبارهای خود می‌رساندند؛ بنابراین نفتی که از ایران در انبارهای بندر ایلات گردآوری می‌شد افزون با (تامین) نیازهای اسرائیل پس از پالایش در پالایشگاه‌های این کشور، با بازپرداخت‌های نود روزه آماده بارگیری به بازار نیازمندان می‌گشت... روز بیست و پنجم فوریه 1969 به دنبال گفت‌وگوهای پیروزمندانه‌ای میان نمایندگان و کارشناسان نفتی‌ ایران و اسرائیل، برپایی‌ کمپانی‌ تازه‌ای با نام «ترانس آسیاتیک» برای همکاری‌های دوسویه دستینه گردید... پیرو پیمانی که میان ایران و اسرائیل دستینه شده بود سه سوپر تانکر، بی‌ایستا نفت ایران را از پایانه نیرومند خارک به بندر ایلات می‌رساندند. بدین‌گونه نفت افزون برنیازهای کشور اسرائیل، به بندر اشکلون می‌رفت تا از آن‌جا به بازار کشورهای پیرامون مدیترانه برسد. این روند هر روز بارورتر می‌شد تا جایی‌که در ماه می 1970 روبرت دو روچیلد- فرزند الن دو روچیلد- از پایانه زیبای خارک در خلیج‌فارس دیدن کرد، از تانکر «پاتریا» نیز بازدیدی نمود و با همین تانکر به بندر ایلات بازگشت.» (یادنامه، مئیر عزری، جلد2، صص 171-166) باز هم براساس اعتراف منابع اسرائیلی از جمله روزنامه «ها آرتص» تا پیش از خیزش سراسری ملت ایران، 50 محموله نفتی ایران از طریق این خط لوله منتقل شد که پول آن هرگز پرداخت نشد. این بدان معناست که صهیونیست‌ها پول این حجم عظیم نفتی را از اروپایی‌ها دریافت کرده بودند ولی به ایران پرداخت نمی‌کردند. ارزش نفت دریافتی در آن زمان یک میلیارد و دویست میلیون دلار بوده است. شرکت «ترانس آسیاتیک» که اکنون تماماً در اختیار صهیونیست‌ها قرار گرفته مدتی پیش در یک دادگاه داوری در سوئیس به پرداخت این مبلغ به شرکت ملی نفت ایران محکوم شد، اما این شرکت تقاضای تجدید نظر کرد. حکم نهایی دادگاه عالی سوئیس روز 27 ژوئن 2002 م (7/4/1399) صادر شد، اما روزنامه «ها آرتص» تنها رسانه پرتیراژی است که خبر صدور حکم نهایی را به نقل از یک نشریه تخصصی قضایی منتشر کرده است. به نوشته هاآرتص، شرکت ملی نفت ایران پیش از حکم دادگاه عالی سوئیس در دو دادگاه داوری دیگر درباره این پرونده پیروز شده بود. با این وجود صهیونیست‌ها تاکنون حاضر به پرداخت حقوق ملت ایران نشده‌اند. برای روشن شدن ارزش و قدرت خرید وجوه پرداخت نشده در آن ایام و قدرت خرید با آن مناسب است بدانیم «انجام برنامه بزرگ لوله‌کشی، ساختمان پایانه‌ها (اسکله‌ها) و ایستگاه‌های تلمبه» آن‌گونه که سفیر اسرائیل می‌گوید: «پنجاه تا شصت میلیون دلار برآورد شده بود.» صهیونیست‌ها پول 50 محموله سوپر تانکرها را در آن ایام از اروپایی‌ها دریافت می‌کنند و امروز علی‌رغم محکومیت در چند دادگاه داوری بین‌المللی بعد از پنج دهه هنوز حاضر نیستند بدهی خود را به شرکت ملی نفت ایران بپردازند. منبع: خبرگزاری تسنیم @masafe_akhar2