💞گفت یه خورده چاپلوسی کنی توی شرکت ترفیع میگیری؛ما ترجیح دادیم بیکار بشیم! گفت فاصله بگیری از عشقت و بهش بی محلی کنی دنبالت راه میفته؛ ما ترجیح دادیم بی یار بشیم!
گفت برای استاد خوش خدمتی کنی نمره بالا میگیری؛ ما ترجیح دادیم مشروط بشیم!
گفت از علاقه ات دست بکشی و با قواعد منسوخ بری جلو، پیش خانواده عزیز میشی؛ ما ترجیح دادیم طرد بشیم!
گفت اگه نقش بازی کنی و خودت نباشی توی جمع دوستات پذیرفته میشی؛ما ترجیح دادیم تنها بشیم!
ببين، ما هم می تونستیم، هم بلد بودیم، اما نخواستیم صاحب جایگاه باشیم و شخصیت مون رو اجاره بدیم!
هزینه شم میدیم. با سرِ بالا گرفته...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@masafe_akhar
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچهای که در حال مرگ بود و
#امام_رضا (ع) شفایش داد
💚کرامت امام رضا علیه السلام
در روزهای تعطیلی حرم مطهر
#صابر_خراسانی
@masafe_akhar
🔶
#با تآمل بخوانید👇👇👇
شبی که همسرم از من خواست با زن دیگری برای شام بیرون بروم:
پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد. و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. زن دیگر که همسرم خواست با او بیرون برم، مادرم بود. او 19سال پیش بیوه شده بود ولی مشغلههای زندگی و داشتن 3فرزند باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم و...
با نگرانی از من پرسید مگر چه شده؟ نگران شدهبود، گفتم: به نظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود اگر امشب با هم باشیم...جمعه عصر وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم، او جلوی در خانه ایستاده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود.
با چهرهای روشن همچون فرشتگان به من لبخند میزد. وقتی سوار ماشین شد گفت به دوستانش گفته که امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودند...به رستورانی رفتیم که خیلی لوکس نبود اما جای دنجی بود. وقتی منو را نگاه میکرد، لبخند حاکی از رضایت را بر چهرهاش میدیدم...
به من گفت وقتی کوچک بودیم و با هم رستوران میرفتیم، او بود که منوی رستوران را میخواند...من هم گفتم حالا وقتش رسیده که تو استراحت کنی و بگذاری من این لطف را در حق تو انجام دهم...هنگام صرف شام گپ و گفت صمیمانهای داشتیم...آنقدر حرف زدیم که سینما را از دست دادیم...وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد آمد به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم...
چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی درگذشت، کمی بعدتر پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم آن شب غذا خوردیم به دستم رسید. همراه با یادداشتی که به آن ضمیمه شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2نفر پرداخت کردهام یکی برای تو و یکی هم برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید آن شب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.
آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که به موقع به عزیزانمان بگوییم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم...به نظرم هیچ چیز در زندگی مهمتر از خداوند و خانواده نیست، زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود...
@masafe_akhar
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : اصول برخورد با مخالف
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_نظافت
@masafe_akhar
⭕️ روشنگریِ امام حسین و امام مهدی
🔹 حسین" بارها سخن گفت؛ کلامش نور بود، بعضی در راه قرار گرفتند و عده ای در تاریکی خویش ماندند! کربلایی شده بود... برای رسیدن به سعادت یا شقاوت از هم سبقت می گرفتند! بعضی «سعادت» را بردند و عده ای «شقاوت» را...
🔸 و اما امروز؛ سالها می گذرد، "حسینِ زمان" خواهد آمد و مانند جدش لب به سخن خواهد گشود تا حجت را تمام کرده و راه را بر چاه بشناساند؛ نقل شده: «مهدی در برابر یهود، نصاری، صابئین، مادی گرایان و کافران در شرق و غربِ کرهٔ زمین قیام می کند و اسلام را به آنان پیشنهاد می دهد...»
🔺 چقدر صدایش شبیه صدای حسین است! دوباره اهلِ نور از اهلِ نار جُدا شده اند! سعادت یا شقاوت در مِقیاسی کلی تر و گسترده تر به صحنه آمده اند! گوی و میدان آماده شده است، آیا تو آماده ای؟
📚 تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸۳
📚 اثبات الهداة، ج۳، ص۵۴۹
#از_عاشورا_تا_ظهور
@masafe_akhar
✍ #کلام_استاد رائفی پور
🔮 برای تعجیل فرج زیاد دعا بکنیم
🔆 خود امام زمان (عجل الله فرجه) می فرماید: «فاکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم» یعنی برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، این فرج خودتونه...
🔺چهار تا برداشت از این حدیث میشه کرد
🔹۱- امر به دعا، یعنی وقتی امام معصوم امر میکنه، میشه اطاعت نکرد؟! وقتی امام معصوم امر میکنه، استجابت هم داره، یعنی حتما پاسخ داره، فعل بیهوده از معصوم سر نمیزند، وقتی میفرماید زیاد دعا کنید، یعنی اثر داره زیاد دعا کردن
🔸۲- دعا برای فرج بقول حوزوی ها حصر نداره، در هر زمان و مکانی که تونستی، در هر قنوت نمازت، آخر هر نمازت و... یعنی تا میتونی دعا کن، اصلا روایت داریم، وقتی شما برای ظهور دعا میکنید، یعنی سیلی به صورت ابلیس میزنید
🔹۳- دعا برای ظهور واجب است، واجب عینی نه کفایی، یعنی نگفته اگر کسی دعا کرد، تو دعا نکن، پس همگان باید دعا کنند و جالبه بدونید بیشتر از همه بر روی زمین خود امام زمان (عجل الله فرجه) دعا میکنه برای ظهور خودش
🔸۴- این دعا برای خودمونه، او بیاد فرج ماست، و اصلا مگه میشه تو برای این خاندان دعا کنی، او واست دعا نکنه؟! ما برای خودمون دعا میکنیم
🎬 مشاهده کلیپ مرتبط
🎤 سخنرانی کامل: احیای نیمه شعبان ۹۲
@masafe_akhar
#طنز_خلقت_زن
💞از هنگامي ک خداوند مشغول خلق زن بود شيش روز ميگذشت. فرشته اي ظاهر شد و گفت: چرا اين همه وقت صرف اين يکي ميفرماييد؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا ديده اي؟
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگي قابل جايگزيني باشند، بايد بتواند با خوردن غذاي شب مانده کار کند. دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جاي دهد، بوسه اي داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او ميتواند هنگام بيماري خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند.
فرشته نزديک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خيلي نرم آفريدي.
خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفريده ام تصورش را هم نميتواني بکني ک او تا چه حد ميتواند تحمل کند و زحمت بکشد. آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک براي چيست؟
خداوند گفت: اشک وسيله ايست براي ابراز شادي، اندوه، درد، نااميدي...
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتي دارند ک مردان را متحير ميکنند.
خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يک عيب بزرگ دارد
فرشته گفت: چه عيبي؟
خداوند فرمود : پارک دوبل بلد نيست"
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@masafe_akhar
💞پادشاه به نجارش گفت :
فردا اعدامت میکنم
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب ...
" پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد ...
صبح صدای پای سربازان را شنيد...
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم ...
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند...
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی ...
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ...
همسرش لبخندی زد و گفت :
" مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند "
فکر زيادی انسان را خسته می کند ...
" درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست ".
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی...!
یا از زندگی عقب ،،،،
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@masafe_akhar
4_6037407297167165669.mp3
4.43M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃برگرد انتظار دل هفت آسمان
🍃عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
🎤حاج #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Masafe_akhar
❁❁
سلام بر جمعهایی ڪہ بیغروب اسٺ
غم عالم تہ جامش رسوب اسٺ
بگویند اهل عالم مهدے(عج) آمد
من بعد حال دنیا خوبِ خوب اسٺ
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.🕌 #سخنرانی-کوتاه-
#حجاب
🌐موضوع:من دلم نمیخواد با حجاب باشم!
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
@Masafe_akhar
💞نوشته ای زیبا وقابل تامل برای متاهلین عزیز:
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.
همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره. سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد. بعله. تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم.
بعد بی خیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم.
بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن. رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین.
دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :
راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه.
تمام.
همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی.
آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. مکث را تمرین کردم....وﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم.وفهمیدم اگراونموقع زنگ میزدم امکان داشت روزقشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@masafe_akhar