🔅#پندانه
ما به تغییر نیاز داریم
🔹خانم معلم در یکی از روزهای پاییز مادر یکی از دخترها را خواست.
🔸خانم معلم به مادر گفت:
متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرامبخش داره. چون دخترتون بیشفعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره.
🔹ترس به قلب مادر چنگ زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ میزد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
🔸وقتی همه چیز همان طور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت:
خجالت میکشم جلوی بچهها دارو بخورم.
🔹خانم معلم پیشنهاد داد وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
🔸دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
🔹خانم معلم دوباره مادرش را خواست. این بار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
🔸در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر میکرد.
🔹لبخندزنان به دخترش گفت:
چقدر خوبه که نمرههات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
🔸دختر خندید:
مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
🔹مادر گفت:
چطور؟
🔸دختر گفت:
هر روز که براش قهوه میآوردم، قرص رو داخل فنجون قهوهاش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
💢خیلی وقتها تقصیر گردن دیگران نیست. این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
✨﷽✨
#پندانه
انفاق در راه خدا، مالت را بیشتر میکند
یکی از دوستانم نقل میکرد:
در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینم خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود. پیکان فرسودهای داشتم که عمر خودش را کرده بود.
کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد که کمکم کند.
پیرمردی از میان باغها رسید و گفت:
بنشین تا ماشین را هُل بدهم.
اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت. ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. بین راه توضیح داد چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.
سپس حرف خیلی زیبایی زد و گفت:
من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغش را جدا پرداخت میکنم.
هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم.
یکپنجم محصولات را روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. به لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.
و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ؛
و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است. (سبأ:۳۹)
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
✨﷽✨
#پندانه
🔴آرزوهای پس از مرگ
✍9 آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند و در قرآن ذکر شده است:
1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭه نبأ، آیه 40)
2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش میفرستادم.(سوره فجر، آیه 24)
3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه 25)
4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 28)
5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه 66)
6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 27)
7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭه نساء، آیه 73)
8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭه کهف، آیه 42)
9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه 27)
اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم.
والعاقبه للمتقین
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🔅#پندانه
✍️ داد از دل پر طمع
🔹كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكه یک سال تصمیم گرفت با خدا شریک شود و زراعتش را شریكی بكارد.
🔸اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
🔹اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایههایش كمک گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد.
🔸اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
خدایا،امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همهاش مال تو!
🔹ازقضا سال بعدهم سال خیلی خوبی شد،
اما بازطمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند.
🔸بازرو كردبه خدا و گفت:
ای خدا، امسال هم اگراجازہ دهی،تمام گندمها رامن میبرم و درعوض دو سال پشتسرهم، برای تو كشت میكنم!
🔹سال سوم ازدو سال قبل هم بهتر بود و مردكشاورزمجبور شد از همسایگانش چندتا خر و جوال بگیردتابتواندمحصول را به خانه برساند.
🔸وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا رازونیازمیكرد:
خدایا،قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را درراہ تو بدهم!
🔹همین طوركه داشت این حرفها رامیزد، به رودخانهای رسید.
🔸خرها راراند تا ازرودخانه عبور كنندكه ناگهان باران شدیدی بارید وسیلابی راہ افتادو تمام گندمها و خرها رایكجا برد.
🔹مردک دستپاچه شد وبه كوہ بلندی پناہ بردو باناراحتی دادزد:
خدایا!گندمها مال خودت،خر و جوال مردم راكجا میبری؟
◽هرکه راباشدطمع،اَلکَن شود
◽باطمع کی چشمودل روشن
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🔅#پندانه
✍ گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
🔹مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت.
🔸از چوپانی در آن حوالی پرسید:
چه کسی بر مردههای شما نماز میخواند؟
🔹چوپان گفت:
ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را میخوانم.
🔸مرد گفت:
خب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!
🔹چوپان مقابل جنازه ایستاد و چندجملهای زمزمه کرد و گفت:
نمازش تمام شد!
🔸مرد که تعجب کرده بود، گفت:
این چه نمازی بود؟
🔹چوپان گفت:
بهتر از این بلد نبودم.
🔸مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
🔹شبهنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
🔸از پدر پرسید:
چه شد که اینگونه راحت و آسودهای؟
🔹پدرش گفت:
هرچه دارم از دعای آن چوپان دارم!
🔸مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده.
🔹چوپان گفت:
وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، به خدا گفتم: «خدایا! اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین میزدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی؟»
💢گاهی دعای یک دل صاف از صد نماز یک دل پرآشوب بهتر است.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
✨﷽✨
#پندانه
✅دفتر زندگیات را تمیز نگه دار
✍پدری فرزند خود را خواند.
دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود، نگاه كرد و گفت:
فرزندم! چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را كثيف نكردی؟
پسر با تعجب پاسخ داد:
چون معلم هر روز آن را نگاه میكند و نمره میدهد.
پدر گفت:
درست است. پس دفتر زندگی خود را نيز پاک نگاه دار، چون معلمِ هستی، هر لحظه آن را مینگرد و به تو نمره میدهد.
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري؛
آيا انسان نمیداند كه خدا او را میبيند.(علق:۱۴)
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🔆 #پندانه
🔻سه چیز از همدیگر جدا نیستند؛
🔸۱. کسی که زیاد دعا کند، از اجابت محروم نمیشود.
🔹۲. کسی که زیاد استغفار کند، از مغفرت و بخشش محروم نمیشود.
🔸۳. کسی که زیاد شکر کند، از زیاد شدن نعمتها محروم نمیشود.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🔻پند لقمان
لقمان حكیم به پسرش گفت:امروز روزه بگیر و غذا نخور و هرچه بر زبانت جاری شد را بنویس. با فرا رسیدن شب، تمام آن چیزی را كه نوشتی، برایم بخوان. آنگاه روزهات را باز کن و غذایت را بخور. پسر در شبانگاه، هر آنچه که نوشته بود را خواند. دیروقت شد برای همین نتوانست غذایش را بخورد. آن پسر در روز دوم هم نتوانست هیچ غذایی بخورد. او در روز سوم نیز، گفته هایش را نوشت و پس از خواندن نوشته هایش، آفتاب روز چهارم طلوع كرد دحالیکه او هیچ غذایی نخورده بود. آن پسر در روز چهارم، هیچ حرفی نزد. پدرش در زمان شب، از او خواست تا كاغذهایش را بیاورد و نوشته هایش را بخواند. پسر در جواب پدر گفت:امروز هیچ حرفی نزده ام که آن ها را بخوانم. لقمان گفت:پس بیا و از این نان كه داخل سفره است بخور و بدان آنان كه كم گفته اند، در روز قیامت، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
#پندانه
#لقمان_حکیم
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
✨﷽✨
#پندانه
✅آنچه برای ما اتفاق میافتد، نتیجه اعمال خودمان است
✍عارف نامداری در بازار راه میرفت که مردی از پشتسر، بر گردن او نواخت. بهناگاه متوجه شد که او فلان عارف بزرگ و نامدار است. بسیار ناراحت شد و به دستوپای او افتاد.
عارف گفت:
من همان لحظه که بر گردنم زدی تو را حلال کردم. آنچه تو زدی، تو نبودی. من ساعتی پیش او را (خدا) ندیدم و معصیت او کردم و تو نیز مرا ندیدی و معصیت بر من کردی.
اگر من ساعتی پیش او را (خدا) دیده و معصیتش نکرده بودم، تو نیز مرا میدیدی و به اشتباه بر گردن من نمیزدی.
حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: تَوَقُّوا الذُّنوبَ، فما مِن بَلِيَّةٍ و لا نَقصِ رِزقٍ إلاّ بذنبٍ، حتّى الخَدشِ و الكَبوَةِ و المُصيبَةِ؛ از گناهان دورى كنيد؛ زيرا هيچ بليّهاى رخ ندهد و هيچ رزقى كم نشود، مگر به سبب گناهى، حتى خراش برداشتن و به سر در آمدن و مصيبت.
📚 بحار الأنوار، ج۴۷، ص۳۵٠
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
✨﷽✨
#پندانه
✅دوستیها و احترامهاست که میماند
✍ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ.ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ پنج ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد؟ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﯼ.
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ نیستم. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮالپرسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🔅#پندانه
✍️ از عالم قبر چه خبر؟
🔹همسر شیخی از او پرسید:
پس از مرگ چه بلایی به سرمان میآورند؟
🔸شیخ پاسخ داد:
هنوز نمردهام و از آن دنیا بیخبر هستم، ولی امشب برایت خبر میآورم.
🔹یکراست رفت سمت قبرستان. در یکی از قبرهای آخر قبرستان خوابید. خواب داشت بر چشمهای شیخ غلبه میکرد؛ ولی خبری از نکیرومنکر نبود.
🔸چند نفری با اسب و قاطر بهسمت روستا میآمدند. با صـدای پای قاطرها، شیخ از خواب پرید و گمان کرد که نکیرومنکر دارند میآیند.
🔹وحشتزده از قبر بیرون پرید. بیرونپریدن او همان و رمکردن اسبها و قاطرها همان!
🔸قاطرسواران که به زمین خورده بودند تا چشمشان به شیخ افتاد، او را به باد کتک گرفتند.
🔹شیخ با سروصورت زخمی به خانه برگشت.
🔸همسرش پرسید:
از عالم قبر چه خبر؟!
🔹گفت:
خبری نبود، ولی این را فهمیدم که اگر قاطر کـسی را رم ندهی، کاری با تو ندارند!
🔻واقعیت همین است:
◽اگر نان کسی را نبریده باشیم؛
◽اگر آب در شیر نکرده باشیم؛
◽اگر با آبروی دیگران بازی نکرده باشیم؛
◽اگر جنس نامرغوب را بهجای جنس مرغوب به مشتری نداده باشیم؛
◽اگر به زیردستان خود ستم نکرده باشیم؛
◽و اگر بندگی خدا را کرده باشیم؛
🔹هیچ دلیلی برای ترس از مرگ وجود ندارد!
💢خدایا آخر و عاقبت ما را ختم بهخیر کن.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
#پندانه
🔴ذهن، زشتترین جای بدن
✍خیلیها فکر میکنند، زشتترین بخش بدنشان بینیشان است!
🔸بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر میکنند دهانشان خیلی زشت است!
🔹بعضیها هم شکم بزرگ، مشکلشان است و زشتشان کرده.
🔸همه اینها شاید زشت و زیبا باشد، اما من میگویم زشتترین بخش بدن آدمها «ذهنشان» است.
🔹ذهن آدمها مثل یک حفره عمیق، پر میشود از خیلی چیزهای زشت؛ از شک، از بدبینی، از برداشتهای اشتباه، از نگاه پر غرور به دیگران، از توقع زیاد، از خودبینی زیاد و... .
🔸ذهن آدمها گاهی تبدیل میشود به عضو زشت بدن و آنقدر بدن را زشت میکند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمیبرد.
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است