eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
32.8هزار ویدیو
300 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سفارش جالب خدا به پیامبر! 🎤 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
⚜جنگ تبوک پیش آمد . پیامبر - ص - مسلمانان را به جهاد ترغیب و تشویق می کرد و با سپاهی حرکت کرد . سه نفر از مؤمنین که سابقه نفاق نداشتند تخلف کرده و به همراه لشکر اسلام نرفتند . کعب بن مالک شاعر ، یکی از متخلفین بود که می گفت : در آن روزها نیرو و قدرتم بیش از پیش بود و سابقه نداشت در یک زمان دو وسیله سواری داشته باشم مگر در همان اول جنگ تبوک . هر روز با خودم می گفتم امروز خواهم رفت ، آن روز می گذشت و نمی رفتم . باز فردا همین طور ، بالاخره سستی نموده و از حضور در جنگ خودداری کردم . روزها به بازار می رفتم ولی کارم گره پیدا می کرد و منظورم حاصل نمی شد . با هلال بن امیه و مرارة بن ربیع مصادف شدم ، آنها هم مانند من تخلف کرده بودند و آن طور که خودشان می گفتند ، وضع کار آنها نیز پیچیده بود . تا این که شنیدیم سپاه اسلام به همراه پیامبر - ص - مراجعت کرد ، از کرده خود پشیمان شدیم و به استقبال بیرون آمدیم . وقتی خدمت رسول خدا رسیدیم به آن جناب سلام عرض کردیم و برای این که سالم است تبریک و تهنیت گفتیم . ولی آن حضرت جواب نداد و از ما روبرگردانید . به دوستان و آشنایانمان سلام کردیم آنها هم جواب ندادند . این خبر به گوش خانواده های ما رسید . ایشان نیز از حرف زدن با ما خودداری کردند . وضع عجیبی پیش آمد ، به مسجد که وارد می شدیم با هر کس صحبت می کردیم جواب نمی داد . زنان ما خدمت پیامبر - ص - رفته ، گفتند : شنیده ایم از شوهران ما رو برگردانیده ای ، آیا ما نیز از آنها جدا شویم ؟ رسول خدا به آنها فرمود : کناره گیره نکنید ، ولی نگذارید با شما نزدیکی کنند . کعب و دو رفیقش با مشاهده این وضع گفتند : بودن ما در مدینه چه فایده دارد اکنون که با ما سخن نمی گویند ، بهتر است که از مدینه خارج شویم و در کوهی به راز و نیاز و توبه و استغفار مشغول گردیم ، یا خداوند توبه ما را می پذیرد و یا به همین حال از دنیا می رویم . به جانب یکی از کوههای مدینه رفتند ، روزها روزه می گرفتند و شبها را به مناجات می گذراندند . خانواده آنها برایشان غذا می بردند ولی صحبت نمی کردند . پنجاه روز به این حال سپری شد و آنها گریه و زاری و استغفار می کردند . روزی کعب به دوستان خود گفت : اکنون که مورد خشم خدا و پیامبر و خانواده و دوستانمان قرار گرفته ایم ، پس چرا ما خود بر دیگران خشم نگیریم . بیایید از هم جدا شویم ، هر کدام دور از دیگری مشغول راز و نیاز و توبه و بازگشت شویم و با هم صحبت نکنیم تا بمیریم ، تا خدا توبه ما را قبول کند . سه روز از یکدیگر فاصله گرفتند ، شبها در دل کوه هر کدام به گوشه ای راز و نیاز داشته به طوری دور بودند که همدیگر را نمی دیدند . شب سوم حضرت رسول - ص - در خانه ام سلمه بود . در آن شب آیه (166) قبول توبه آنها نازل شد . خداوند آنها را به رحمت بی منتهای خود بخشید . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2
امام صادق عليه السلام: اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند إن كانَت لكَ يَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بكَثرَةِ المِنَنِ و الذِّكرِ لها، و لكنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلكَ أجمَلُ بِكَ في أخلاقِكَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ في آخِرَتِكَ بحارالأنوار، جلد78، صفحه283 @Masafe_akhar2
🔴وزن ابرها در آسمان،سنگینتر از وزن فیل!! 🌧خداوند علیم 1400 سال پیش در قرآن کریم به سنگینی ابرها اشاره کرده است! 💥 امروزه با تحقیق،دانشمندان متوجه شده اند که هر قطعه ابر کوچک حدود 550 تن وزن دارد! 🌕 فکر کنید یک روز صبح از خانه خارج شوید و ببینیدچند صد فیل در هوا پرواز می کنند، متعجب نمی شوید؟ ⛈یا ابر کومولوس که باران زا و رایج ترین نوع ابر است ⚡️می تواند وزنی تا 300000 تن داشته باشد که معادل با وزن میلیون ها نهنگ است!! ☄اما جالب است بدانید دلیل شناور ماندن ابرها، توزیع گسترده میلیون ها قطره آب در حجم بسیار بزرگیست که با وجود جرم زیاد،چگالی ابر را از هوای پایین آن هم کمتر کرده است. ❓ولی چرا با اینکه ابرها چند صد برابر فیل ها جرم دارند،سقوط نمی کنند؟ 💠چون فیل ها هم اگربتوانند خود را به میلیون ها ذره ی ریز و جداگانه تبدیل سازند شاید بتوانند روزی در جو پرواز کنند و از سقوط ابایی نداشته باشند... 🌟و این حقیقتی علمی است که قرآن، ۱۴ قرن پیش از آن خبر داده است..‌ 🌸سوره رعد آیه ۱۲: هوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ ☘او کسی است که برق را به شما نشان می‏دهد که هم مایه ترس است هم امید و ابرهای سنگین را ایجاد می‏کند. ❄️🌧🌧🌧🌧❄️🌨🌨🌨🌨❄️ @Masafe_akhar2
شکم است یا باک ماشین؟! با شکم خود مثل باک ماشین، رفتار نکنید که هرچه داخلش پُرتر باشد بیشتر می‌رود! امیرالمومنین در این باره میفرمایند: «غذای زیاد قلب را می‌میراند؛ همان گونه که آب زیاد، زراعت را از بین می‌برد.» (١) قطعا پُر کردن شکم، اگرچه از مال حلال باشد، انسان را از تعالی و رشد باز می‌دارد و همچنین باعث رشد شهوت می‌شود. امیرالمومنین همچنین میفرمایند: «به خدا [قسم] شکم هیچ کس پُر نمی‌شود، مگر اینکه همه عقل یا قسمتی از آن را از دست می‌دهد.» (٢) علاوه بر این، پُر خوری ضررهای جسمانی نیز دارد. فرد منتظر که به دنبال رشد و تعالی است، اجازه نمی‌دهد موانع، جلوی حرکت او را بگیرند؛ موانع می‌تواند شکم بارگی یا هر چیز دیگری باشد. 📚١. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ٢٠، ص ٣٢۵، جمله قصار ٧٢٣ 📚٢. همان، ج ١٩، ص ١٨۶ @Masafe_akhar2
👤استاد 💞معیار تان را برای ازدواج، دوستی نگذارید، رفاقت بگذارید... @Masafe_akhar @Masafe_akhar2
‌ 📚داستــان تشــرف علـی حـلاوی شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است. شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند» مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است. 📔العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2 ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴مخفی کاری های خداوند 🌹🌹امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: 🏷 خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است: 1⃣ رضايتش را در طاعتش پنهان كرده، پس هيچ طاعتي را كوچك نشمار چرا كه ممكن است رضايت خدا در همان باشد و تو نداني؛ 2⃣ خشم خود را در نافرماني از خود مخفي كرده است، پس هيچ گناهي را كوچك نشمار، چرا كه ممكن است خشم خدا در همان گناه باشد و تو نداني؛ 3⃣ اجابت خود را در دعا پنهان كرده است، پس هيچ دعايي را كوچك نشمار، چرا كه ممكن است اجابت در همان دعا باشد و تو نداني؛ 4⃣ و دوست خود را در ميان بندگانش پنهان كرده است، پس هيچ بنده اي را از بندگان خدا كوچك نشمار، چه بسا همان كس دوست خدا باشد و تو نداني》 📚 کمال الدین و تمام النعمة باب۲۶ حدیث۴ @Masafe_akhar2
🌹قال امیرالمومنین علیه السلام: «تکادون ولا تکیدون و تنتقص اطرافکم فلا تمتعضون لا ینام عنکم و انتم فی غفلة ساهون غلب والله المتخاذلون » ♦️دشمن طرحهای مکارانه دارد ولی شما هیچگونه برنامه جهت خنثی سازی طرحهای آنان ندارید، به محدوده های تحت اختیار شما حمله می کنند و آنها را تصرف می کنند و شما ناراحت نمی شوید، دشمن در مبارزه با شما به خواب نمی رود ولی شما در غفلت و فراموشکاری هستید به خدا سوگند چنین افراد (بی برنامه و بی تفاوت و غافل) شکست خورده و مغلوبند. 📚نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 34 @Masafe_akhar2
🔆 🔴 لعنت بر شیطان 🔹به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد. 🔹پرسیدم: «چرا می‌خندی؟» 🔸پاسخ داد:«از حماقت تو خنده‌ام، می‌گیرد.» 🔹پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟» 🔸گفت: «مرا لعنت می‌کنی در حالیکه هیچ بدی در حق تو نکرده‌ام.» 🔹با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می‌خورم؟!» 🔸جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده‌ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می‌زند.» 🔹پرسیدم: «پس تو چه کاره‌ای؟» 🔸پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!!!» ✅ @Masafe_akhar2
✨﷽✨ 🌼نشانه های حضرت مهدی (عج) ✍ حضرت امام سجاد فرمودند: "قائم ما دارای نشانه هایی از شش پیامبر است : ۱- نشانه ای از نوح ؛ ۲- نشانه ای از ابراهیم ؛ ۳- نشانه ای از عیسی ؛ ۴- نشانه ای از موسی ؛ ۵- نشانه ای از ایّوب ؛ ۶- نشانه ای از محمد . اما نشانه اش از نوح، طول عمر است؛ از ابراهیم، مخفی بودنِ محلّ ولادتش است؛ از موسی، ترس از دشمن و غیبت است که موسی از ترس فرعونیان از مصر به مدین رفت و مدتی مخفی بود؛ از عیسی، اختلاف رایِ مردم درباره اش و اعتزالِ او (تنهایی و خلوت نشینی) از مردم است؛ از ایّوب، پیروزی پس از مشکلات و گرفتاری است؛ و از محمد، قیام به شمشیر است . 📚 کتاب اعلام الوری ، ص ۲۹۰ . 💥در برخی روایات، نشانه ای از حضرت یوسف ذکر شده و آن زندانی بودن است . ‌‌ @Masafe_akhar2
پیامبر (ص) فرمودند🍂🌹 من به خاطر پنج خصلت *کودکان* را دوست می‌دارم.... زیاد گریه می‌کنند با خاک بازے می‌کنند... کودکان دعوا می‌کنند اما "کینه" ندارند چیزی براے فردا ذخیره نمی‌کنند می‌سازند ولی "دل نمےبندند" .... @Masafe_akhar2
🦋💢عاقبت شخص توبه کننده ✍در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى ولهو و لعب گذرانده بود، نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست عرضه داشت : 《یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ 》. پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند : او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود ، چه چیز او را به نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟ جواب شنید : خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم، کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم. 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان @Masafe_akhar
هدایت شده از استوری
لحظه ها .... تنها مهاجرانی هستند که هرگز برنمیگردند قدر لحظه ها را بدانیم ┏━━━☘━━━┓ ╠══🦋 @recoveryy🦋══╣
✍آیت‌ الله بهجت (ره) : گناهان شخصی که در خلوت انجام می‌گیرد و ربطی به امور اجتماعی ندارد، استحقاق جهنم را دارد ، مگر اینکه بعد از آن توبه‌ای مناسب حال، انجام گیرد [حال آن‌که] عواقب گناهان اجتماعی که موجب تغییرات در جامعه و اختلال نظام و انحلال آن و یا تحریم حلال، و ترک واجب ، و یا مصادرۀ اموال، هتک حرمت، و قتل نفوس زکیه و ریختن خون مسلمانان، و حکم به نا حق و... می‌شود، چگونه خواهد بود؟ 📚در محضر بهجت، ج ١،ص٨٩ @Masafe_akhar2
🦋💢عاقبت شخص توبه کننده ✍در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى ولهو و لعب گذرانده بود، نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست عرضه داشت : 《یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ 》. پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند : او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود ، چه چیز او را به نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟ جواب شنید : خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم، کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم. 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان @Masafe_akhar
آنجا که کنیز رقاصه ، عابد ساجد می شود❗️ امام موسی بن جعفر(ع ) را هارون رشید با طرز بدی از مدینه به بغداد آورد و زندانی کرد و هر کاری کرد که امام تابع او شود ، امام (ع ) قبول نکرد . سرانجام برای این که قوه شهوانی امام را برانگیزد و بعدا امام را (نعوذ بالله ) رسوا کند ، یکی از کنیزهای رقاصه و زیباروی خود را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد و از طرفی یکی از خادمان خود را ماءمور کرد تا گزارش بر خورد آن کنیز زیباروی را با امام (ع ) برایش شرح دهد . کنیز اول که رفت با حالات زنانه و عشوه گری مخصوص خود همانطور که ماءمور بود خواست دل امام را برباید اما . . . روزی ماءمور خلیفه به زندان آمد و دید کنیز به سجده افتاده و با حال خاصی می گوید : قدوس سبحانک سبحانک ای خدا تو از هر عیبی پاک و منزهی و سر از سجده بر نمی دارد . ماءمور این جریان را به هارون گزارش داد . هارون دستور داد کنیز را نزدش آوردند . در حالی که به آسمان می نگریست و بدنش به لرزه در آمده بود ، هارون گفت : چگونه هستی ؟ حالت چطور است ؟ کنیز گفت : من در زندان کنار امام ایستاده بودم . او شب و روز به نماز و عبادت مشغول بود و تسبیح خدا می گفت و به من اعتنایی نمی کرد و . . . مقام والای او مرا تحت تاءثیر قرار داد ، به سجده افتادم و تسبیح خدا می گفتم که این ماءمور آمد و مرا به اینجا آورد . هارون او را تهدید کرد که جریان را به کسی نگوید ، اما او در هر فرصتی از عبادت بنده صالح خدا امام هفتم سخن می گفت و آنچنان منقلب شده بود که همواره در یاد خدا بود تا چند روز قبل از شهادت امام هفتم (ع ) از دنیا رفت . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎@Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ چرا برخی تلاش میکنند این صحبت‌های آقا دیده نشود؟! علاج مشکلات کشور است و ، تشکیل این دولت به وسیله یک جوان است @Masafe_akhar