هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_5918149588799196097.ogg
718.6K
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_5918149588799196101.ogg
318.5K
.
ــ مردی با پسرش، به عنوان مهمان بر امام علی (ع) وارد شد. امام علی (ع) با اکرام و احترام بسیار، آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف امام علی (ع) حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شویی آورد. امام علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید. مهمان خود را عقب کشید و گفت: مگر چنین چیزی ممکن است که من دستهایم را بگیرم و شما بشویید!.
امام علی (ع) فرمودند: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست؛ می خواهد عهده دار خدمت تو بشود. در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد. چرا می خواهی مانع کار ثوابی بشوی؟
باز هم آن مرد امتناع کرد. آخر امام علی (ع) او را قسم داد که: من می خواهم به شرف خدمت برادر مومن نایل گردم. مانع کار من مشو. مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد.
امام علی (ع) فرمودند: خواهش می کنم دست خود را درست و کامل بشویی، همان طوری که اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی؛ خجالت و تعارف را کنار بگذار.
همینکه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد حنفیه فرمودند: دست پسر را تو بشوی، من که پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود، من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آنها دراحترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست.
امام عسکری (ع) وقتی که این داستان را نقل کردند، فرمودند: « شیعه حقیقی باید این طور باشد ».
منبع : « داستان راستان »
@masafe_akhar
.
✅ روزی علی (علیه السلام)
با جمعی از یاران خود به قبرستان رفتند، و رو به آنان فرمودند: آیا نمی خواهی چیزی را بر شما بنمایانم که هرگز ندیده اید؟
عرض کردند بلی یا امیرالمومنین! حضرت بر سر قبر کهنه ای - که نشان می داد صاحب آن مدت ها پیش رحلت کرده. رفت و فرمود:
یا عبدالله قم باذن الله؛ ای بنده خدا به اذن خدا برخیز.
در همان حال قب ر شکافته شد و پیر مردی با محاسن سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد: السلام علیک یا ولی الله
حضرت جواب او را داد و فرمود: چند سال است که از دنیا رفته ای؟
گفت: فدایت شوم سال نشد. فرمود: چند ماه است؟ عرض کرد: به ماه نرسیده. فرمود: چند روز است؟ گفت: روز هم نشده. فرمود چند ساعت شده؟ عرض کرد به ساعت هم نرسیده. چون داخل قبر خود شدم بعد از سوال نکیرین، حوری خوب روی و خوش صورتی را در قبر دیدم، با وی در آویختم، گردنبندی که در گردن داشت پاره گردید و دانه های آن متفرق شد و صد دانه داشت و من و او مشغول جمع کردن دانه ها شدیم و هنوز تمام نکرده بودیم که شما مرا خواستید.
حضرت فرمود: به جایگاه خود برگرد، خداوند از رحمت بی پایانش او را بی نصیب نفرماید. وقتی رفت حضرت فرمود: صد سال است از دنیا رفته است و مشغول برچیدن دانه های گردنبند خواهد بود تا قیامت و عالم برزخ هم برای او نمودی ندارد.
آنگاه حضرت سر قبری که تازه بود و گویا آن ساعتی پیش از دنیا رفته، آمد و صاحب آن قبر را صدا زد. جوانی سیاه روی با حالی زار از قبر بیرون آمد و گفت: السلام علیک یا امیرالمومنین! حضرت جواب سلام او را داد و فرمود: جوان چند ساعت است که از دنیا چشم بسته ای؟ عرض کرد: فدایت شوم از ساعت گذشته. فرمود چند روز است گفت: از روز زیادتر است. فرمود چند ماه است؟ عرض کرد از ماه هم بیشتر است. فرمود چند سال است؟ گفت خیلی سال است، آنقدر کار و زحمت و گرفتاری دارم که خاطرم نیست چند سال است گویا صد سال است.
حضرت فرمود: به جایگاه خود برگرد و در حق او دعا فرمود. به برکت دعای آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفی داده شد. سپس حضرت فرمود: او را همین امروز و شاید یک ساعت پیش دفن کرده اند. فرمود: فرق بین مومن و منافق همین قدر است.
📚 جواهر، ص 181 - از کتاب داستان های شگفت انگیز از عالم برزخ
@masafe_akhar
✨﷽✨
#حکایت
💬 سفری پرسود و استخاره بد!
✍مردی در مدینه به خدمت حضرت صادق(ص) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! می خواهم به مسافرتی بروم و به نظرم رسید از شما تقاضا کنم تا برایم استخاره کنید؛ امام استخاره کردند و به او فرمودند: خوب نیست.
مرد خداحافظی کرد و رفت؛ به استخارهٔ امام ششم گوش نداد و به مسافرت رفت، سه یا چهار ماه بعد برگشت، خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! چند ماه پیش برای من یک استخاره کردید و بد آمد. فرمودند: بله، الآن هم می گویم آن استخاره بد است. گفت: یابن رسول الله! استخاره کردم که یک سفر تجارتی بروم و شما فرمودید بد است، ولی من به این استخارهٔ شما گوش ندادم و به این سفر رفتم، در این سفر با دادوستدی که انجام دادم، نزدیک ده هزار درهم سود کردم، چرا استخاره تان بد آمد؟
امام(ع) فرمودند: در این سفر چندماهه که رفتی، یادت می آید که یکبار نماز صبحت قضا شد و بلند نشدی در وقتش نماز بخوانی؟ عرض کرد: بله! فرمودند: سود تجارتت در این سفر حدود ده هزار درهم بود؟ عرض کرد: بله! فرمودند:
💥هرچه در کرهٔ زمین است، در راه خدا صدقه بدهی، جبران آن دو رکعت نماز قضا شده را نمی کند
📚سخنرانی استاد انصاریان در شیراز حرم شاهچراغ - ذی القعده۱۴۳۸
@masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله دکتر ضیائی از اساتید طب سنتی:
واکسن برکت و فخرا ونورا و اسپوتنیک مورد تایید است. بعدش آب ولرم و زرشک بخورید که رقیق کننده خون است.
@Masafe_akhar
امام على عليه السلام:
مَن كانَ لَهُ في نَفسِهِ واعِظٌ كانَ علَيهِ مِن اللّهِ حافِظٌ
هر كه واعظى درونى داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانى است
ميزان الحكمه جلد13 صفحه 318
@Masafe_akhar
16.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬛️این تقاص کدوم گناهه؟
میدونی چندوقته چِشَم به راهه؟
شاهکاری از حاج امیرکرمانشاهی
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهیدی که قبل از شهادت با مزارش عکس گرفت
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
⭕️ائمه جمعه فرماندهان جنگ اعتقادی، فرهنگی و سیاسی اند.
🔻حضرت #امام_خامنه_ای:
🌱نماز جمعه، قرارگاه ایمان، تقوا، بصیرت و اخلاق در جنگ اعتقادی، فرهنگی و سیاسی است. این جنگ بر ما تحمیل شده.
✅فرمانده قرارگاه، شخص امام جمعه است و نماز جمعه، قلب فرهنگی هر شهر است. ٩٤/١٠/١٤
✍🏼پ.ن: در وقت جنگ، هیچ فرد بصیر و ولایتمداری فرمانده اش را تخریب نمیکند...
#ائمه_جمعه
@Masafe_akhar