eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
34.6هزار ویدیو
310 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼یک داستان کوتاه ✍️سلیمان نبی (ع) در راه مور ضعیفی دید که دانۀ خود به زور می‌کشید. مور را در دست گرفت و به خانۀ خود آورد. صندوقی چوبی داشت که وسط آن را تراشید و مور را در آن خانه داد. به مور گفت: می‌خواهم یک‌سال میهمان من باشی و رنج کار و بار نبری، در یک‌سال چند حبه گندم تو را کفایت می‌کند؟ مور گفت: چهار حبه گندم با قدری آب، برای رفع گرسنگی یک‌سال من کافی است. حضرت سلیمان (ع) شش حبه گندم گذاشت و اتمام حجت کرد که یک‌سال بعد به دیدارش خواهد آمد و او را آزاد خواهد کرد. مور پذیرفت و سلیمان (ع) درب صندوق را بست. یک‌سال بعد سلیمان (ع) آمد و دید که مور از شش حبه گندم، سه حبۀ آن را خورده و سه حبۀ دیگر باقی مانده است. بر سر مور دادی کشید و گفت: ای مور! تو چه اندازه طمعِ دنیا داری که نخوردی؟ چرا دروغ گفتی که چهار حبه کفایتت می‌کند، ولی سه حبه خوردی؟ مور گفت: من دروغ نگفتم، من هر سال چهار حبه گندم می‌خورم، امسال هر چقدر خواستم در خوردنِ گندم راحت باشم، ترسیدم و با خود گفتم، ای مور! سلیمان خدا نیست که روزیِ تو را فراموش نکند، انسان است و ممکن است یادش برود و به جای یک‌سال بعد از دو سال درب زندانِ تو را باز کند تا رها شوی. او خدا نیست که همیشه زنده باشد، ممکن است بمیرد و تو هم با مرگ او از گرسنگی بمیری. 📖 قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنفَاقِ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُورًا (100 - اسراء)بگو: اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید. در آن صورت، (بخاطر تنگ‌نظرى) امساک مى‌کردید، مبادا انفاق، مایه تنگدستى شما شود، و انسان تنگ‌نظر است. ای سلیمان‌! حال فهمیدم که خدا اگر روزیِ مخلوق را به دست مخلوق بسپارد، تا چه اندازه فکر و خیال و درد و غصه دارد و حتی از ترسش نمی‌تواند دست به غذا ببرد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar
🔴بزرگترین عذاب ✍زمانی اراده خدا بر این امر واقع شد که بر قومی عذاب نازل کنه، بعد از مدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد! و اوضاع آرامه… پیامبر قوم، از خدا پرسید: ماجرا چیست؟ خطاب آمد: « ای نبی من! عذابی بالاتر از اینکه لذت مناجاتم را از دل خلائق بیرون ببرم، در خزانه ی خود سراغ نداشتم و اکنون این جماعت را به همان عذاب و بلا مبتلا کرده ام. آهای جماعت! در این روزگار هم بزرگترین عذاب و شکنجه ی خدا اینه که « یاد امام زمان(عج) در دل ما، جایی نداره و خلائق، صاحبشون رو فراموش کرده اند... 📚 کتاب روز عالم سوز/ص۲۸۴ : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎@masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺قالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله:‏ إنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِينَ تَأْتِي كُلَّ جُمُعَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا بِحِذَاءِ دُورِهِمْ وَ بُيُوتِهِمْ، يُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ بَاكِينَ: «يَا أَهْلِي! وَ يَا وُلْدِي! وَ يَا أَبِي! وَ يَا أُمِّي وَ أَقْرِبَائِي! اعْطِفُوا عَلَيْنَا، يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ بِالَّذِي كَانَ فِي أَيْدِينَا، وَ الْوَيْلُ وَ الْحِسَابُ عَلَيْنَا، وَ الْمَنْفَعَةُ لِغَيْرِنَا» پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله گریست و از شدّت گریه نمی توانست سخن گوید و ما نیز همراه وی گریه می کردیم. پس فرمود: ایشان برادران دینی شما هستند. آنها بعد از شادمانی و نعمت هایی که داشته اند، به خاک و استخوان پوسیده تبدیل شده اند و صدایشان به بیچارگی و هلاکت و زیان بلند است. 🎙 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar
❤️ علیه السَّلام می‌فرمایند: 🍃خداوند متعال برای هر انسانی روزی مقدر فرموده است و از او خواسته است تا برای کسب آن تلاش و کوشش کند. پس بدانید! آن روزی که بدون کوشش به کسی عطاء نشود، با کوشش هم به او بخشیده نخواهد شد. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Masafe_akhar
Part39_صلح امام حسن.mp3
5.49M
*آخرین گفتار (جمع بندی) *مقایسه میان شرایط امام حسن و امام حسین علیه السلام *امام حسن و امام حسین(ع) دو نقشه در دو موقعیت *تفاوت شکل جهاد امام حسن و امام حسین(ع) *تفاوت حسنین (ع) در دوستان و دشمنان ۱- خیانت یاران امام حسن (ع) در مقایسه با اخلاص خاص یاران سیدالشهداء ۲- تفاوت زیاد معاویه دشمن روبرو امام حسن(ع) و یزید دشمن روبرو امام حسین(ع) *استفاده و بهره برداری سیدالشهداء از اشتباهات معاویه و یزید *صلح امام حسن(ع) مفتضح کننده معاویه و بنی امیه *امام حسن و امام حسین علیه السلام دو نقشه با یک هدف ..........پایان............ @masafe_akhar
1_784026754.mp3
37.83M
✖️شرح و بررسی کتاب ▫️جلسه ۸۹ 🔺تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 📚 شرح و بررسی رخدادهای کتاب و احاديث و روايات مرتبط با موضوع کتاب 👤 توسط حجت الاسلام امینی خواه @masafe_akhar
شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: ...وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
✅چرا نماز ازبهترین راه های ترک گناهه ✍نماز دارویی برای ترک گناه است،اما روشن است که دارو وقتی اثر میگذارد که طبق دستورش مصرف شود درحدیث جالبی ازامام صادق(ع)نقل شده: هر کس دوست دارد بداندآیا نمازش قبول شده یا نه،بنگرد که آیا نمازش اورا ازگناهان و زشتیها باز داشته یا نه؟ به هرقدرکه نمازش،اورا ازبدیها بازداشته، به همان قدر نمازش پذیرفته شده است 📚:بحار،ج:82 ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
✖️برو کشکت را بساب ✍️ می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.» @Masafe_akhar
✨﷽✨ ✅راه جلوگيري از افکار شهوانی ✍هر کسی به طور طبیعی و غریزی، تمایلات جنسی دارد و خواه ناخواه گاهی افکارش به این سمت کشیده می شود؛ آنچه مهم است برخورد با این مسئله و در کنترل داشتن آن است. کنترل ذهن، تا حد زیادی به کنترل دیگر حواس انسان وابسته است. یکی از دلائل اینکه فرموده اند چشم و گوشتان را از نامحرم و مسائل شهوانی دور بدارید، همین است. بنابراین اصلِ اینکه گاهی دچار چنین افکاری می شوید، طبیعی ست؛ منتها مراقب باشید که اولا خودتان به آن دامن نزده و تلاش کنید تا با راهکارهایی که در ادامه عرض خواهد شد، مسیر ذهنتان را تغییر دهید. ثانیا برای پیشگیری و کمتر شدنِ چنین افکاری، تمام تلاشتان را بکنید که واردات و صادرات ذهنتان که همان حواس ظاهری ست را کنترل کرده و از امورِ شهوانی حرام دور نگاه دارید. 🔰برخی راهکارهای کنترل افکار شهوانی: 1⃣ در اولین قدم اضطراب و نگرانی را حتی الامکان از خودتان دور کنید. فکر گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده، عقوبتی ندارد؛ هرچند فکر کردن به گناه موجب سنگینی روح و ای بسا سلب توفیق انسان شود. دلیل آن هم غیر ارادی بودن آن است. هیچکس نمي تواند كاري كند كه حتي فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومين و كساني كه به مقام مخلَصين رسيده اند. بنابراین مضطرب نشده و احساس گناه را کنار بگذارید. 2⃣ فعالیت های فیزیکی و تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. وقتی افکار مزاحم به ذهنتان هجوم آورد، تلاش کنید که موقعیت خودتان را تغییر داده و به یک کار فیزیکی شدید یا یک مسئله ذهنی مثل محاسبات ریاضی، حد جدول، تمرکز کردن بر یک برنامه تلوزیونی و امثال اینها مشغول شوید. به این ترتیب ذهن با یک مسئله جایگزین مشغول شده و افکار مزاحم را فراموش خواهد کرد. 3⃣ ورزش مستمر و روزانه باعث بهبود عملکرد ذهن می شود. پزشکان تاکید دارند پیاده‌روی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد. این متخصصان می‌گویند ۴۰ دقیقه پیاده‌روی آرام به مدت سه نوبت در هفته می‌تواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز ‌شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد. 4⃣ تحریک کننده های خود را بشناسید. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگیِ مداوم و نداشتن تفریح سالم، سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت شده و فرد به این صورت تحریک می شود. 5⃣کمک گرفتن از اعتقادات مذهبی هم بسیار موثر است. وقتی افکار مزاحم به شما هجوم می آورند، دو رکعت نماز بخوانید و از اهل بیت علیهم السلام بخواهید که به شما در کنترل افکارتان کمک کنند. امکان ندارد که کسی در راه رضای خداوند و برای انجام فرمان الهی تلاش کرده و از واسطه های فیض الهی هم مدد بطلبد، ولی کمکی دریافت نکند. قرآن می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد.(۱) کنترل ذهن یکی از مراحل سخت خودسازی ست و پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده اند: أفضل الأعمال أحمزها؛ با فضیلت ترین كارها سخت ترين آنهاست.(۲) امیرالمومنین علی‌ علیه السلام فرموده اند: خدا رحمت‌ کند انسانی‌ را که‌ همیشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گناه‌ کناره‌ گیرد و با خواهش‌ دل‌ بجنگد؛ و آرزوی‌ دنیایی‌ خود را تکذیب‌ کند. آن‌ انسانی‌ که‌ نفس‌ سرکش‌ خود را با تقوا و پرهیزکاری‌ مهار کند و با لگام‌ ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوی‌ طاعت‌ و فرمان‌ برداری‌ خدا کشاند و از نافرمانی‌ و معصیت‌ بازش‌ دارد.(۳) 📚پی نوشت: ۱. سوره محمد، ۷. ۲. بحار، ج ۶۷، ص۲۳۷. ۳. کافی‌، ج۸، ص‌ ۱۷۲ ↶【به ما بپیوندید 】↷ @Masafe_akhar
روزمان را با آغاز کنیم عالی ترین سطح وحدت آل عمران قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا ﺑﮕﻮ : ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ! ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺳﺨﻨﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ [ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻱ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ] ﻛﻪ ﺟﺰ ﺧﺪﺍﻱ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﺘﻴﻢ ، ﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﻴﻢ ، ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻌﻀﻲ ﺭﺍ ﺍﺭﺑﺎﺑﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﮕﻴﺮﺩ . .(٦٤) پیام ها 1️⃣- مسلمانان بايد بر سر مشتركات، با اهل كتاب به توافق برسند. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‌ كَلِمَةٍ ...» 2️⃣- بايد در دعوت به وحدت، پيش قدم بود. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ» 3️⃣- اگر به تمام اهدافِ حقّ خود دست نيافتيد، از تلاش براى رسيدن به بعضى از آن خوددارى نكنيد. «تَعالَوْا إِلى‌ كَلِمَةٍ ...» 4️⃣- يكى از مراحل تبليغ، دعوت به مشتركات است. «كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ» 5️⃣- در تبليغ و دعوت ديگران، بايد ابتدا به عقايد حقّه و مقدّسات مشترك، احترام گذارد. «كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ» ✍ @Masafe_akhar
📚 داستان ائمه: امام حسن (ع): پيش بينى خطر در تشييع جنازه محمّد بن مسلم به نقل از امام محمّد باقر صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت نمايد: امام حسن مجتبى عليه السلام فرا رسيد و آثار شهادت و رحلت در چهره وى نمايان شد، وصاياى امامت را به برادرش ابا عبدالله الحسين عليه السلام تحويل داد و اظهار داشت : برادرم ، حسين ! تو را به چند نكته مهمّ سفارش و توصيه مى كنم ؛ و از تو مى خواهم كه به آن ها اهميّت دهى . و سپس چنين اظهار داشت : هنگامى كه روح از بدنم پرواز كرد و مرا آماده دفن كردى ، قبل از هر چيز جنازه ام را نزد قبر مطّهر جدّم رسول اللّه صلى الله عليه و آله بِبَرى ، تا با او تجديد عهد نمايم . و بعد از آن نزد قبر مادرم فاطمه زهراء عليها السلام نيز بِبَر، پس از آن جنازه ام برگردان به سوى قبرستان بقيع ؛ و مرا در آنجا دفن نما. چون عايشه مصيبت بزرگى بر من وارد مى كند كه بسيار براى مؤ منين سخت و ناگوار خواهد بود، به جهت آن كه عايشه دشمنى سرسختى با رسول خدا و با ما اهل بيت عصمت و طهارت دارد، بنابر اين مواظب كينه و حسادت هاى او باشيد. سپس امام باقر عليه السلام افزود: پس از آن كه امام حسن مجتبى عليه السلام به شهادت رسيد؛ و اصحاب و ياران ، جنازه مطهّرش را غسل داده و بر جايگاه نماز حضرت رسول بردند؛ و بر جنازه اش نماز گذاردند. و آن هنگام كه خواستند پيكر مقدّسش را براى وداع با جدّ بزرگوارش ، به سمت مسجد و قبر مطهّر رسول گرامى اسلام صلوات اللّه عليه حركت دهند، مامورين عايشه سريع به او خبر دادند كه جنازه را به سمت قبر مطهّر مى برند و مى خواهند او راكنار پيغمبر اسلام دفن كنند. عايشه سوار بر قاطرى شده و به همراه عدّه اى ديگر بر جنازه و تشييع كنندگان حمله كردند؛ و فريادكنان گفتند: جنازه نبايد وارد حرم گردد، چون من در آن خانه سهيم هستم . در اين هنگام امام حسين عليه السلام فرمود: اى عايشه ! تو و پدرت از قديم الا يّام حرمت رسول خدا را شكستيد؛ و بدانيد كه فرداى قيامت بايد پاسخ ‌گوى كردار و برخوردهاى خود باشيد. و پس از آن ، جنازه مقدّس را به سمت قبرستان بقيع حركت دادند و در آن جا دفن كردند.(1) و روايات در اين باره مختلف است و در بسيارى از احاديث آمده است كه جنازه آن امام مظلوم را هدف تيرهاى خويش قرار دادند و چند تير بر پيكر مقدّس آن امام همام اصابت كرد. 📚1-اصول كافى : ج 1، ص 300، ح 1، مدينة المعاجز: ج 3، ص 340، ح 84 و ص 372، ح 94، با مختصر تفاوت . چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻 اهل استقامت در مسیر حق 📹 ببینید | رهبر انقلاب: پیغمبر به مجرّد این که وارد مدینه شد، کار [خود] را شروع کرد. از جمله شگفتیهای زندگی آن حضرت این است که در طول این ده سال، یک لحظه را هدر نداد. دیده نشد که پیغمبر از فشاندن نور معنویّت و هدایت و تعلیم و تربیت لحظه ای باز بماند. بیداری او، خواب او، مسجد او، خانه ی او، میدان جنگ او، در کوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگی او و وجود او هرجا که بود درس بود. عجب برکتی در چنین عمری وجود دارد! 🌟 مجموعه محصولات به‌مناسب ایام هفته وحدت و ولادت پیامبر اکرم(ص) | 📥 دسترسی به مجموعه فیلم‌نوشت👇🏻 https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=48871
☘داستان روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل: غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید: این عتیقه چیست؟ شیطان گفت: این نا امیدی است... شخص گفت: چرا اینقدر گران است؟ شیطان با لحنی مرموز گفت: این موثرترین وسیله من است! شخص گفت: چرا اینگونه است؟ شیطان گفت: هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است... از امیرالمومنین (ع) پرسیدند: بزرگترین گناه کبیره چیست؟ حضرت نگفتند بی‌ نمازی؛ بی‌ حجابی؛ و یا روزه نگرفتن! فرمودند: «مایوس و ناامید شدن از رحمت خداوند.. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@masafe_akhar
📚حکایت خواندنی آورده‌اند كه شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب كنید كه مرا با او كار است. پس تفحص كردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام كرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه كسی هستی؟ عرض كرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد كه مردم را ارشاد می‌كنی؟ عرض كرد آری.. بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟ عرض كرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه كوچك برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌كنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه كه می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.. بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی كه مرشد خلق باشی در صورتی كه هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه كسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی كه طعام خوردن خود را نمی‌داند. بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟ عرض كرد آری... سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌كنم و چندان سخن نمی‌گویم كه مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌كنم. پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بیان كرد. بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی.. پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او كار است، شما نمی‌دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض كرد آری... چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن كه از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان كرد. بهلول گفت فهمیدم كه آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانكه اینها كه تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریكی دل شود. جنید گفت: جزاك الله خیراً! و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاك باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت كه بگویی آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشی بهتر و نیكوتر باشد. و در خواب كردن این‌ها كه گفتی همه فرع است؛ اصل این است كه در وقت خوابیدن در دل تو بغض و كینه و حسد بشری نباشد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒 📌" پادشاه و پیرزن" 📌نقل است که پادشاهی از پادشاهان خواست تا مسجدی در شهر بنا کند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند... چون میخواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود بدون کمک دیگران و دیگران را از هر گونه کمک برحذر داشت... شبی از شب ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت!! چون پادشاه از خواب پرید، هراسان بیدار شد و سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست؟! سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند: آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است... مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است.! در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید... دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت... صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست... رفتند و بازگشتند و خبرش دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد هست. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد... تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد! 📌پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد، دستور داد تا آن زن را به نزدش بیاورند... "پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود حاضر شد" پادشاه از وی پرسید: آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟ گفت: ای پادشاه من زنی پیر و فقیر و کهن سال‌ام و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم... پادشاه گفت تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟!! گفت: بخدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز... پادشاه گفت: بله!! جز چه؟ گفت: جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی ( احشام مثل اسب و قاطری که به ارابه می‌بندند برای بارکشی و...) که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد را دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود... تشنگی بشدت بر حیوان چیره شده بود و بسبب طنابی که با آن بسته شده بود هر چه سعی می‌کرد خود را به آب برساند نمی‌توانست... برخواستم و سطل را نزدیکتر بردم تا آب بنوشد بخدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم... 📌پادشاه گفت : آری!! این کار را برای "رضای خدا" انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد! 🌷"پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر مسجد بنویسند..."🌸🍏🌸 👈 * از اکنون شروع کن، هر کاری را که انجام می دهی برای رضای خدا انجام بده و نتیجه ی آن را در دنیا وقطعا در قیامت خواهی یافت.! 🌸🍏🌸🍏🌸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar
👌داستان کوتاه پند آموز 💭 ابوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد همه برگهایش فرو ریخت . 💭 آنگاه به من گفت: نمى پرسى چرا چنین كردم؟ گفتم : چرا این كار را كردى؟ 💭در پاسخ گفت: یک وقت زیر درختى در محضر پیامبر (ص) نشسته بودم، حضرت شاخه خشك درخت را گرفت و تكان داد تمام برگهایش فرو ریخت. 💭 سپس فرمود: سلمان! سوال نكردى چرا این كار را انجام دادم؟ گفتم: منظورتان از این كار چه بود؟ 💭 فرمود: وقتى كه مسلمان وضویش را به خوبى گرفت، سپس نمازهاى پنچگانه را بجا آورد، گناهان او فرو مى ریزد، همچنان كه برگهاى این درخت فرو ریخت. @masafe_akhar
00-07-29 ameli.mp3
13.88M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 موضوع: کلمات جامعه رسول اکرم صلی الله علیه و آله 🗓 پنج شنبه بیست و نهم مهر ماه ۱۴۰۰ 🗂 حجم : ۱۲ مگابایت @Masafe_akhar