eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.9هزار دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
35هزار ویدیو
313 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️مردگانتان را که در قبرها آرمیده‌اند از یاد نبرید ✍️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مردگانتان را که در قبرها آرمیده‌اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آن‌ها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آن‌ها هدیه کنید. 📚انوار الهدایه، ص 115 امروز پنجشنبه یادی كنيم از مسافرانی که روزی در کنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقیست با ذكر فاتحه و صلوات روحشان را شاد کنیم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خواندن این نماز گناهان پاک میشه ! 🎙 نکته قابل اهمیت اینه که حق الناس رو باید پرداخت کنیم و این نیست که نماز خوندی ولی حق الناس داری بگی تموم شد خدا بخشید، طرف حساب ما در حق الناس مردم هستن نه خدا ، تا جایی که میتونیم باید حق الناس هامونو ادا کنیم چه مالی چه آبرویی چه... @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مردی که ۲ بار مرگ را تجربه کرد و زنده شد! 🔹فصل دوم زندگی پس از زندگی 👤تجربه گر: آقای امید چهره گشا @Masafe_akhar
🤚 ❣🤚 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلی مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ السَّمآءَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که با آمدنت حجّت را بر اهل زمین و آسمان تمام می کنی. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین و آسمان غرق نور می شوند. 📚 بحار الأنوار، ج‏99، ص 117. 🤲✨ 💚❤️ @Masafe_akhar
براى امير المومنين عليه السلام نامه‏ اى از معاويه رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏ اى‏ على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏ : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش " حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله، تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم " سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟ كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان ! من حاضرم‏ حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح ! به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعة‏ً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن‏ يكى از شاگردان على را به او رساند معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد طرماح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه‏ به خدمت كه آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم ، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏ معاويه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت : اميرى كه ظالم‏ است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت : نامه را به يزيد بده‏ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم‏ چه رسد به بچه اش‏ معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟ طرماح گفت : همانكه گفتم‏ بالاخره معاويه نامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش‏ را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهياى نبرد باش " طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏: على عليه‏ السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو " اما طرماح بى اعتناء به‏ حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش‏ گرفت‏ معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه‏ يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من‏ طرفدارى كند عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به‏ شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم ‏ 📚 الأختصاص ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 توییت استاد ✍🏻 ‏آنچه نماهنگ ‎ را اینگونه موفق نمود علاوه بر محتوا و ملودی خوب، بی‌شک متاثر از اخلاص سازندگان آن است. ان‌شاءالله در پناه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف محفوظ و کماکان موفق باشند. https://twitter.com/A_raefipur/status/1525168524183973888?t=Qg9bkw2BFYySVkRYJtiWrg&s=19 @Masafe_akhar
✨﷽✨ ‼️حق الناس شوخی بردار نیست❗️ ⚠️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! ✍ سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من ۱۸ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 استاد ابوالفضل بهرام‌پور 📚 از کتاب زندگی با قرآن ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه گام با امام علی (ع) 🌺گام اول: دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو... زیرا هر دو پایان پذیرند ... 🌺گام دوم: بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید . چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا زود ...... باید گذاشت و گذشت... 🌺گام سوم: اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥چرا گرفتار بلا میشیم 🎙 🔥شیطان می گوید: زنی که لباس برهنه می پوشه معشوقه ی من است. حمام ومسجدی که سودخوری باشه خانه ی من است. مردی که گناه می کند عزیز من است. جوانی که توبه کند ،عبادت کند دشمن من است. کسی که این گفتار را به دیگران نمی گوید عاشق من است. اندازه عشقت بخدا پخش كن ...! @Masafe_akhar
📚تقاضای حضرت موسی و کور شدن مرد کشاورز روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: دلم میخواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد: در صحرا برو، آنجا مردی هست که در حال کشاورزی کردن است. او از خوبان درگاه ماست. حضرت آمد و دید مردی در حال بیل زدن و کار کردن است. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسید. جبرئیل عرض کرد: الان خداوند بلایی بر او نازل میکند ببین او چه میکند. بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد. فورا نشست، بیلش را هم جلوی رویش قرار داد. گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم، حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم. اشک در دیدگان حضرت حلقه زد، رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبر خدا هستم و مستجاب الدعوه. میخواهی دعا کنم تا خداوند چشمانت را دوباره بینا کند ؟ مرد پاسخ داد: نه. حضرت فرمود: چرا ؟ گفت: آنچه پروردگارم برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خود برای خودم می خواهم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
✍امام علی(ع) هوس انسان را کور و کر می‌کند و عاقبت را تباه. 📚غررالحکم،ح3807 : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
🔴نمونه هایی از قضاوتهای زیبای امیرالمومنین علیه السلام! سول خدا صلى الله علیه و آله از مردى اعرابى ، ماده شترى به چهار صد درهم خریدارى نموده بود. هنگامى که اعرابى پول را تحویل گرفت ، به دروغ فریاد بر آورد: درهمها و شتر، مال من است. اتفاقا ابوبکر از آنجا عبور مى کرد، پیامبر به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابى قضاوت کن! ابوبکر گفت:اعرابى از شما گواه مى خواهد. ⛔عمر نیز از آنجا عبور مى کرد و سخنان ابوبکر را در آن باره تکرار نمود. در این موقع على علیه السلام از دور نمایان گردید، پیامبر صلى الله علیه و آله به اعرابى فرمود: قبول دارى این جوان که مى آید بین ما قضاوت کند؟ گفت:بلى حضرت على آمد، اعرابى ادعاى خود را مطرح کرد. امیرالمومنین علیه السلام به اعرابى فرمود: شتر را به پیامبر تسلیم کن! اعرابى اعتنا نکرد تا این که آن حضرت سه بار گفتار خود را تکرار نمود ولى نتیجه اى نبخشید، در این هنگام على علیه السلام اعرابى را با یک ضربه شمشیر، دور کرد. پس ‍ اهل حجاز گفتند: که با آن ضربه ، سر او را پراند و اهل عراق گفتند: عضوى از او را قطع کرد. و آنگاه على علیه السلام به پیامبر عرضه داشت : یا رسول الله ! ما شما را در وحى تصدیق مى کنیم چگونه در چهار صد درهم تصدیق ننمائیم ؟! و در خبرى آمده که پیغمبر صلى الله علیه و آله به ابوبکر و عمر رو کرده و به آنان فرمود: این حکم خداست نه آنچه که شما به آن حکم کردید. دو کودک به هم چسبیده(نکته عجیب و بسیار علمی)! در زمان خلافت عمر دو کودک به هم چسبیده متولد گردید، یکى زنده و دیگرى مرده ... عمر گفت که آنان را با آهن از یکدیگر جدا سازند! اما امیرالمومنین علیه السلام دستور داد مرده را دفن کنند، و در همان حال زنده را شیر دهند، و چون چنین کردند پس از چند روز بدون آسیبى زنده از مرده جدا شد! تشخیص فرزند! مردى دو کنیز داشت ، اتفاقا هر دو با هم فرزند زاییدند، یکى پسر و دیگرى دختر. کنیزى که دختر زاییده بود دخترش را در جاى پسر خوابانیده و پسر را در آغوش گرفت و گفت : پسر فرزند من است ، مادر پسر هم مى گفت : پسر فرزند من است! امام علی علیه السلام دستور داد شیر آنها را بسنجند و فرمود: شیر هر کدام که سنگین تر است پسر از اوست. 📒منبع- مناقب ، سروى ، ج ۱، ص ۴۹۰ 📕منبع- فروع کافى ، ج ۷، ص ۱۵۹، حدیث ۱ 📗منبع: مناقب ، سروى ، ج ۱، ص ۴۹۸ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
♦️ چهره عزرائیل برای مومن و کافر هنگام مرگ 🍀 🌹🌹حضرت ابراهیم (علیه السلام) روزی شخصی را دید از او پرسید تو کیستی؟ او گفت: عزرائیل هستم. ابراهیم گفت: از تو می خواهم خودت را به آن صورتی که مومنین را قبض روح می کنی، به من بنمایانی. ابراهیم به دستور او، روی خود را برگردانید، و سپس به آن نگاه کرد، جوانی بسیار زیبا و خوشرو و شاد دید، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چیزی (پاداشی) غیر از این چهره زیبا را نبیند، همین دیدار برای او کافی است، و پاداش خوبی برای کارهای نیکش خواهد سپس ابراهیم، به عزرائیل گفت: اگر می توانی، خودت را در آن چهره ای که گمراهان را با آن، قبض روح می کنی، به من بنمان. عزرائیل: ای ابراهیم تو طاقت دیدن آن چهره را نداری. ابراهیم (علیه السلام) خواسته اش را تکرار کرد. عزرائیل گفت: روی خود را برگردان، ابراهیم (علیه السلام) روی خود را گردانید و سپس به او نگاه کرد، مردی سیاه که موهای بدنش راست شده بود و بسیار بوی بد دارد و از سوراخهای بینی او دود و آتش بیرون می آید، حضرت ابراهیم نتوانست آن چهره را مشاهده کند، بر اثر شدت ناراحتی بی هوش شد، وقتی به هوش آمد عزرائیل، را به صورت اول دید، به او فرمود: ای فرشته مرگ انسان گنهکار جز دیدن همین چهره، کیفر دیگری نبیند، همین نگاه برای عذاب و کیفر او کفایت می کند انسان اگر دشمن‌ پروردگارش ‌باشد، فرشته‌ اش‌ بصورت‌ زشت‌ ترین‌ صورت‌ و لباس‌ و بدترین‌ چیز، نزدش‌ می‌ آید و به‌ وی‌ می‌ گوید: بشارت‌ باد تو را به‌ ضیافتی‌ از حمیم‌ دوزخ‌! و جایگاهی‌ از آتش‌! او نیز غسّال‌ خود را می‌ شناسد و تشییع‌ كنندگان‌ را قسم‌ می‌دهد كه‌: مرا بطرف‌ قبر مبر! و چون‌ او را داخل‌ قبرش‌ كنند، دو فرشته‌ سؤال‌ كننده ‌نزد او می‌ آیند و كفن‌ او را از بدنش ‌كنار زده‌، می‌ پرسند: خدا و پیامبرت ‌كیست‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟ او می‌ گوید: نمی‌ دانم‌! می‌ گویند: هرگز ندانی‌ و هدایت‌ نشوی‌! سپس ‌او را با گرز، آنچنان‌ می‌ زنند كه‌ تمام‌ جنبنده‌ هایی كه‌ خدا آفریده‌، به‌ غیر ازانس‌ و جن‌، از آن‌ ضربت‌ تكان‌ می‌ خورند! آنگاه‌ دری‌ از جهنم‌ برویش‌ باز نموده‌، به‌ او می‌ گویند: با بدترین‌ حال‌، بخواب‌! آنگاه‌ قبرش‌، آنقدر تنگ‌ می‌ شود كه‌ بر اندامش‌ می‌ چسبد، آنطور كه‌ نوك‌ نیزه‌ به‌ غلافش‌ می‌چسبد، بطوریكه‌ مغز سرش‌ از بین‌ ناخن‌ و گوشتش‌، بیرون‌ می‌ آید! خداوند مار و عقرب‌ زمین‌ و حشرات‌ را بر او مسلط‌ می‌ كند تا نیشش‌ بزنند . 📚 ریاض الاحزان عالم قزوینی، ص 31 📚 بحار الانوار، ج، 6، ص 143. ‌‎‌‌‌‎‌‌‌ ‌@Masafe_akhar
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می کرد، تبسمی نمود. شخصی به حضرت گفت: یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردی و لبخندی بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: - آری! به آسمان نگاه می کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند: ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 جان دادن بدون سختی! 🎬 استاد مسعود عالی ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
🔆 ✍ دعا کنیم فقط خدا دستمان را بگیرد 🔹دختری می‌خواست با پدرش از یک پل چوبی رد شود. 🔸پدر به دخترش گفت: دخترم! دست من را بگیر تا از پل رد شویم. 🔹دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست شما را نمی‌گیرم، شما دست مرا بگیر. 🔸پدر گفت: چرا؟ چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که دستم را بگیری و باهم رد شویم. 🔹دختر گفت: فرقش این است که اگر من دست شما را بگیرم، ممکن است هر لحظه دستتان را رها کنم، اما اگر شما دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد! 🔸این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛ هرگاه ما دست او را بگیریم، ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد! 🔹و این یعنی عشق... 🆔 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
❤️ علیه‌السلام فرمودند: 🍃 هر كه به خدا گمان نیک بُرد، به بهشت دست يافت و هر كه به دنيا گمان نيک بُرد، به رنج و محنت گرفتار آمد. 📖 غرر الحكم، ص ۸۸۴۰ و ۸۸۴۱ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
11_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_nashaãt_1401_01_24_Mashhade_Moghaddas.MP3
14.09M
🔉 📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ 📣 جلسه یازدهم * اثرات تصدیق قلبی خالقیت خداوند * توجه به کیفیت خلق = شکستن منِ توهمی * رحمت، اصل اولیه الهی در برخورد با انسان * دریافت به میزان قابلیت * تفکیک جزا و بلا، از معارف عمیق قرآن * حمد و تسبیح خدا در هنگام دریافت قابلیت الهی * ستاریت خدا قاعده دارد. * خدای توهمی زاییده ذهن یا خدای واقعی * انسان عین تعلق و وابستگی * انسان فقط و فقط ظرف تجلی * در نیستی و فقر خودت فکر کن! * بهشت برای تماشای خدای متعال * رزق اصلی در شبهای قدر * ارزش واقعی در عالم * خلقت انسان از علق * انسان قوام فی نفسه ندارد. *انسان؛ محتاج محض ⏰ مدت زمان: 33:54 📆1401/01/25 ❗️ برای دریافت مجموع جلسات برزخ در المیزان از طریق لینک زیر اقدام نمایید. 🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6412 @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرگ برای مومن گشایش است ، از قفس پریدن است. صاحب نفوس مستعده وقتی می میرند دستشان از این دنیا بازتر است. . 🔹آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا پس ازطی یک دوره بیماری ، ساعاتی پیش دعوت حق را لبیک گفت. 🔹نثار روح این عالم ربانی و استاد اخلاق ، صلوات و فاتحه‌‌ای هدیه کنیم. @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
📸عاشق حسین در پناه حسین (علیه السلام) ▪️آخرین تصویر از پیکر عالم ربانی آیت الله فاطمی نیا بر روی تخت بیمارستان 🔸آيت‌الله فاطمی‌نیا در سال ۱۳۲۵ در تبریز به دنیا آمد. او مجتهد، خطیب، عارف و استاد اخلاق، مورخ اسلامی و کتاب‌شناس بود و در زمینه اخلاق و عرفان، حدیث و شعر عربی صاحب نظر بود. 🔸این عالم ربانی از کودکی نزد پدرش آیت‌الله سید‌اسماعیل اصفیایی شند‌آبادی دروس دینی و علمی را فرا گرفت. سپس نزدیک به ۳۰ سال نزد علامه مصطفوی تبریزی از شاگردان میرزای قاضی شاگردی کرد و تحت تعلیم و تربیت وی قرار داشت و همزمان تحصیلات حوزوی خویش را هم دنبال کرد. 🔸پس از علامه مصطفوی، او از محضر بزرگانی چون آیات عظام علامه طباطبایی، محمدتقی آملی، بهاءالدینی و آیت‌الله محمدتقی بهجت بهره‌مند شد. ‎@Masafe_akhar