✨فرقه احمد الحسن یمانی را میشناسی؟
🔹عباس به علوم غریبه مسلط بود؛ اما ازش استفاده نمیکرد. میگفت: «زندگی باید به اسباب طبیعی بره جلو. نباید دخل و تصرف کرد.»
💠میگفت: رفته بودم اربعین. جلوی موکب احمد الحسن یمانی ایستادم، داشتم روایتی را میخواندم. یکی از افراد موکب آمد و اصرار که بیا داخل شاید هدایت شدی.
🔹گفتم: من هدایت شدهام. بالاخره وارد موکب شدم. شروع کردند به تبلیغ از احمد الحسن و یکی از کراماتش را ارتباط با امام زمان (عج) و طی الارض بیان کردند.
🔹گفتم: طی الارض که چیزی نیست. آیا میتواند زمان را متوقف کند یا به عقب برگرداند؟ حرفی برای گفتن نداشتند.
🔺گفتند: ما اذکار و اورادی داریم که میتوانیم رؤیای صادقه ببینیم.
🔹گفتم: چیزی نیست. من هم دارم.
🔺خودم را اهل یمن و بزرگ شده ایران معرفی کرده بودم. یکی از آنها به عربی از من آدرسم در ایران را پرسید. خدا زبانم را به عربی باز کرد و جوابش دادم. چند لحظه بعد یک بوشهری وارد شد و آدرسی را میخواست. من به لهجه بوشهری جوابش را دادم و راهنماییاش کردم. یکی دو نفر دیگر هم با لهجههای مختلف.
🔹وقتی برگشتیم به بحث. گفتند: ما نمیتوانیم جواب تو را بدهیم؛ اما بزرگانی داریم که میتوانند پاسخ شما را بدهند.
💠گفتم: من اصلا مرام شما را قبول ندارم که بخواهم با بزرگانتان بحث کنم.
🔺راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی
📚 عباس برادرم؛ خاطرات و یادداشتهای شهید مدافع حرم عباس کَردانی، نویسنده: حمید داود ابادی، صفحات ۲۳-۲۹
#سیره_شهدا
#عباس_کردانی
عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨یکی از علل از دست رفتن اعتبار خانواده
💠گـاهی وقت ها ممکـنه از دسـت همـسرت عـصبانی بشی و به سرت بـزنه برای اینکـه دلت خنـک بشه عیـب های هـمسرت رو افـشا کنی!
🔹 یـادت باشه با این کـار ، فقط برای چنـد لحظه ممکـنه آروم بـشی اما اعـتبار و شخصـیت خـودت و هـمسرت رو بین دوسـتان و فامـیل نـابـود میکنی.
#ایستگاه_فکر
🆔 @masare_ir
✨ فرصت یا تهدید
✨ هر انسانی سهمی از بلا و غم دارد؛
تفاوت در این است که برخی آن را به فرصتی برای تقویت روح تبدیل میکنند و برخی زیر بارش له میشوند.
#ایستگاه_فکر
🆔 @masare_ir
✨قلب
💠 سرزمین حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم…
🔹 Our true land is the heart of those who we love!
#تلنگر
عکس نوشته حسنا
🆔 @masare_ir
✨جلسه امتحان یا نماز اول وقت؟!
🔺احمد به شدت مراقب نماز اول وقتش بود و وقتی اذان میشد، همه کارهایش را تعطیل میکرد. توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درسها امتحان بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار میگردد.
🔹چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم.
🔹گفتم: این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمیگیره.
اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نمازخانه و من سر جلسه امتحان.
بیست دقیقه میشد که سر جلسه بودیم، اما نه از آقای معلم نه از احمدعلی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت میکرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک میکشیدم و منتظر احمدعلی بودم.
🔺بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگهها آماده بشه. تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانشآموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمیداد، گفت: نیری برو بشین سر جات.
🔺من و احمدعلی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود، ولی من نه.
📚 عارفانه؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحات ۲۴-۲۵ و ۲۶ و ۳۷
#سیره_شهدا
#احمدعلی_نیّری
عکسنوشته حسنا
🆔 @masare_ir
✨ سختی فعالیت منتظران برای امر ظهور
🔹 امام صادق عليه السلام فرمودند :
🔺 اگرقرار بود کارها برای مهدی به خودی خود درست شود، کار برای رسول خدا درست می شد و دندانهایشان نمی شکست و صورتش زخم برنمی داشت.
هرگز چنین نیست، به خدا سوگند تا وقتی شما آماده نشوید و برای آمدنش تلاش نکنید و عرق و خون از پیشانی شما نچکد کار او سامان پیدا نمی کند.
📚 الغیبة النعمانی ص ۲۸۳
#مهدویت
🆔 @masare_ir
✨روایت واقعی از برهنگی از گذشته تا حال
🔹به نقل از ویل دورانت مورخ آمریکایی، در کتاب مشهور تاریخ تمدن:
💠در ایران باستان بیحجابی و برهنگی علامت کنیزان و بردگان جامعه بوده است و حجاب نماد اشراف و ایرانیان اصیل بوده ...
#ایستگاه_فکر
🆔 @masare_ir
✨فرصت ها
🔹 فرصت ها از آنچه می بینید به شما نزدیک ترند.
💠 Opportunities in life are closer than they appear.
#تلنگر
عکس نوشته حسنا
🆔 @masare_ir
✨شهیدی که مهریه همسرش کتاب بود.
🔺برش اول:
حسن روحیه عجبیی داشت. از همان دوران ابتدایی به کتاب خواندن علاقه داشت و کتاب های زیادی می خواند. اما اصلا به درس خواندن علاقه نداشت؛ اما زمان که گذشت جدیت و پشت کار حسن خودش را نشان داد.
🔺 سر راهش اگر کتاب فروشی بود، می گفت: برویم یک نگاهی بیاندازیم. خودش چند کتاب می گرفت و چند تایی را هم برای من پیشنهاد می داد. تمام پول هایش برای کتاب میداد.
🔺برش دوم:
اشتهای سیری ناپذیرش به کتاب خواندن باعث شده بود که در خانه، وقت برای تلف کردن نداشته باشد. می دانست امروز چه کتاب هایی را باید مطالعه کند. می خواند و یادداشت برداری می کرد.
🔹کتاب های شخصیت های انقلابی از شهید مطهری و شهید دستغیب گرفته تا کتاب های دکتر شریعتی و مهدی بازرگان میخواند. حتی کتاب های ادیان دیگر و فرق انحرافی مثل کمونیست ها و مجاهدین خلق. وقتی وارد دانشگاه شد، همه گروه های سیاسی و التقاطی را می شناخت و با آنها کنار نمی آمد.
🔹برش سوم:
بعد از ازدواج هم این عادت از سرش نیفتاد. تا جایی که مهریه خانمش هم کتاب بود. یک دوره کتاب وسائل الشیعه. اول از همه هم شروع کرد به خواندن کتاب النکاحش.
🔹هر وقت از خانه به منطقه می رفت، با خودش کتاب می برد. آخرین کتابی که خواند ارشاد شیخ مفید بود. وقتی شهید شد یکی از چیزهایی که به من دادند به عنوان وسایل شهید همین کتاب بود.
🔹راویان: خواهر و همسر شهید و خلیل سبحانی و مصطفی رحیمی
📚کتاب ملاقات در فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری نویسنده: سعید علامیان، ص ۲۲-۲۳ و ۳۰-۳۱ و ۵۳ و ۱۶۰-۱۶۱ و ۳۱۰
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_باقری
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
✨تهدید ممنوع
💠در زمان اختلاف و دعوا با همسرتان،
🔹هيچگاه او را تهديد به ترك و جدايي نكنيد؛
اين كار، عملي ناپخته است كه منجر به ارتباطي تلخ و آزاردهنده ميشود.
#ایستگاه_فکر
🆔 @masare_ir
✨باید در میدان بود
🔹پیروزی قطعاً حاصل خواهد شد. شکست در جبهه حق معنی ندارد؛ مگر آن وقتی که اهل حق توی میدان نیایند.
#ایستگاه_فکر
🆔 @masare_ir
✨مادر
💠 در بدترین جای دنیا هم که باشی وجود مادر آن جا را بهشت خواهد کرد. چون که با بهشت نسبت دارد.
🔹 Having your mother by your side, even the worst places in the world would be like heaven to you… since mother and heaven have a lot in common.
#تلنگر
عکس نوشته حسنا
🆔 @masare_ir