eitaa logo
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
36 ویدیو
4 فایل
🌷 جایی برای احساسی ها... تکه شعر تکه نثر پرده را برداریم، بگذاریم که احساس، هوایی بخورد #سهراب_سپهری 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ مثل قَلبی شده‌ام از تَپش افتاده، ولی به هر ایمایِ‌تو از نو ضربان می‌گیرم ... @mashaar🌱
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده برف تجریش است و سوزش میرود پایین شهر @mashaar🌱
قصه یِ تلخی ست شاعر باشی و با شعر خود نازنینت را خودت معشوقه یِ مردم کنی....! @mashaar🌱
قلمم حوصله كن سخت پريشان شده ام راوى قصه ى دلتنگى و هجران شده ام قلمم اشك من و جوهر تو ميگويد شاعرى خسته و درمانده و حيران شده ام قلمم گوشه ى آن دفتر شعرم بنويس كه پر از هق هق و افسرده و گريان شده ام قلمم مانده در اين غربت تنهايى خويش گويى آواره ترين شاعر دوران شده ام فصل پاييز و هوا مستعد عاشقى است قلمم حوصله كن شاعر باران شده ام @mashaar🌱
دنیای ما از هشتم‌شوال ویران شد وقتی بُقاع آسمان با خاک یکسان شد... @mashaar🌱
صحن خاکی شما را ، سنگِ مرمر می‌زنیم دور تا دورِ حرم را ، اسم حیدر می‌زنیم گنبد و گلدسته می‌سازیم ، از جنسِ طلا شاخه‌ای از یاس هم، با عشق مادر می‌زنیم @mashaar🌱
شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد... @mashaar🌱
عشق اگر ممنوعه است و چاره‌اش دیوانگی هرچه دارم من به این ممنوعه قربان می‌کنم! من که از عشق تو سرشارم، پر از شعر و غزل تن چه باشد؟! جانِ خود تسلیم جانان می‌کنم... @mashaar🌱
عجب دلگیرم از دنیا به زودی قهر خواهم کرد تمام دلخوشی ها را به کامش زهر خواهم کرد نمیدانم کجا و کی، ولی قصد سفر دارم تورا با رفتنم روزی غریب شهر خواهم کرد... @mashaar🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیه اسب ، درونم دوباره رم کرده ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد همان که زلزله با خانه های بم کرده شب است و آینه جغدی کشیده است از من دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام که روح پر تب و تابش به او ستم کرده بیا ببین که چه آشی برای من پخته همان کسی که برای تو چای دم کرده @mashaar🌱
تو همان عشق پر از حادثه ی معروفی مدتی هست غمت در دل من مد شده است @mashaar🌱
من مانده ام و ماتم این فاصله ها یار باید چه کنم بی تو و این بغض گلوگیر... @mashaar🌱
گیرم ای دوست قمار از همه عالم بردی دست آخر همه را باخته می‌باید رفت... @mashaar🌱
در کارِ عشق، دوری و هجران به ما رسید یوسف که رفت ؛ غصه کنعان به ما رسید @mashaar🌱
عمرم شده تاریخ پر از حسرت ایران در هر ورقم خائن و نامرد زیاد است @mashaar🌱
سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست یک دل مُرده که دیگر گیر و پابند تو نیست بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخند تو نیست النکاح سنتی! آیا وکیلم مـن؟! بله زیر لب با بغض گفتم این که پیوند تو نیست با عسل کام من بیچاره شیرین تر نشد تلخ می بوسم لبی را که لب قند تو نیست تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من آاای این کابوس واضح مثل سوگند تو نیست بعد از این باید فراموشت کنم، از این به بعد شاعر این شعر غمگین آرزومند تو نیست کودکی آشفته را هم چند سالی بعد از این می فشارم سخت در آغوش و فرزند تو نیست می پرم از خواب و یادم نیست چیزی را به جز سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست @mashaar🌱
مـرا صد بـار اگر از خود بِرانی ، دوستت دارم بـە زنـدانِ جفایت هم کِشانی دوستت دارم بە پیشِ خلق اگرنتوان حدیثِ عشق را گفتن درونِ سینـە ی تَنگـم، نهـانـی دوستت دارم چو مرغۍآشیان دارم به بامِ عشقت ای صیاد به صدسنگِ جفایت هم پَرانی دوستت دارم هـزاران نـامـەی دلـدادگی سویت فرستادم عزیزِ من! بخـوانی یا نخـوانی، دوستت دارم @mashaar🌱
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست تا غمت پیش نیاید، غم مردم نخوری @mashaar🌱
فرض کن دست مترسک به کلاغی نرسد دست کم باعث دلگرمی شالیزار است @mashaar🌱
دقیقه‌ های من با تو غرق خوشحالیست کنار چشم تو بودن چه خوب احوالیست.. @mashaar🌱
این روزها که می‌گذرد ، جور دیگرم دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم دیگر دلم برای تو پرپر نمی‌زند دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم ! دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم ! دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم اسمت چه بود ؟ آه از این پرتی حواس این روزها من اسم کسی را نمی‌برم @mashaar🌱
و من معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" @mashaar🌱
میان سختی و درد و کلافگی رفتی من از آن کس که رفت ، بی درنگ بیزارم @mashaar🌱
با چادر گلدار تو یک طایفه کوچید... در تاب و تب زلف کَجَت کوه گسل شد! @mashaar🌱
سینه ای سوخته در حسرتِ یک عشق محال پیکری ملتهب از خواهشِ سوزانِ وصال... @mashaar🌱
ناله از دل تا به لب از ضعف، مشکل می‌رسد گوش اینجا کِی به داد ناله‌ی دل می‌رسد؟ @mashaar🌱
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد... کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده...! @mashaar🌱