eitaa logo
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
36 ویدیو
4 فایل
🌷 جایی برای احساسی ها... تکه شعر تکه نثر پرده را برداریم، بگذاریم که احساس، هوایی بخورد #سهراب_سپهری 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش یک شب تا سحر چشمی به در می دوختی تا بدانی چه کشیدست دلِ منتظرم  @mashaar🌱
که تا جان و دلى دارم من و نازت خریدن ها... @mashaar🌱
تا خِرخِره از حرف پرم با ڪه بگويم اين شهر پر از ڪور و ڪر و لال و نفهم است @mashaar🌱
از عجایب عشق است دستم را مى گيرى پابند ميشوم @mashaar🌱
ما عاشق عشقیم که عشق است نجات جان چون خضر است و عشق چون آبحیات @mashaar🌱
از عشق گذشتیم که آسوده بمانیم افسوس که آسایش بی عشق محال است @mashaar🌱
تو را دوست دارم ولی رو نکردم فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم نگفتم که روزی که گفتم بگویی: کف دست خود را که من بو نکردم! ضمیر مخاطب برایم تو بودی به غیر از تو، من قصدی از او نکردم سرم با تو چرخید هر سو که رفتی دلم را به غیر تو هم سو نکردم! به پیش حسودان تو اعتنایی به یاوه سرایی بدگو نکردم خودت را، خودت را... تو را دوست دارم تو را دوست دارم ولی رو نکردم... @mashaar🌱
ما لذتی ز خلوت و کثرت نمی بریم از خود گذشته را ز کنار و میان چه حظ..؟ @mashaar🌱
احوال دلم را به که گویم که بداند..؟؟ با گریه نوشتم که نرو... مُرد زِ خنده...!! @mashaar🌱
روزی آیم به سر کوی تو و جان بدهم تا بگویند که این‌ ، کشته ی آن ماه‌لقاست @mashaar🌱
‏به فسانه دوش گفتی که: فراق تلخ باشد! صفتش به من چه گویی؟ که بسی چشیده دارم... @mashaar🌱
دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو دو خانه وقف تو کردم خراب شد هر دو @mashaar🌱
حال دل می بینم و بر خود ترحم میکنم همچو بیماری که بیند رنج بیماری دگر @mashaar🌱
ﺩﻟﻢ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ، ﻋﺰﯾﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ... ﺩﻟﻢ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﭘﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭘﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ...! @mashaar🌱
دل از حواس و حواسم زِ دل پریشان‌تر به جمع کردن این کاروان که پردازد ...؟! @mashaar🌱
رفتنش ،قصهٔ جان کندن من بود  و دلم.. همهٔ عمر،خودش را به مدارا زده است... @mashaar🌱
کی طبابت می کنی این روح و جانِ خسته را دانه اش کـی مـی دهـی این مرغکِ پَربسته را @mashaar🌱
کجا بایدصدا زدبغض فریاد نبودت را ازاین تقدیر نافرجام دراین هجران اجباری... @mashaar🌱
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم @mashaar🌱
خبری نیست بجز تنگی دل در اینجا . . . . @mashaar🌱
بی تو هر شب خشتی از دیوار دل ریزد زغم ترسم آخر این عمارت با غمت ویران شود @mashaar🌱
خنجر کشى که ما ز تو قطع نظر کنیم کی می‌بُريم از تو، تو را در خیال چیست!؟ @mashaar🌱
دلم مى خواست مى شد ديدنت را هر شب و هر شب . . . . . @mashaar🌱
به دیگران سپر انداختن بود کارت رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری.‌.. @mashaar🌱
‍ دارم تظاهر می کنم که: بردبارم هرچند تاب روزگارم را ندارم شاید لجاجت با خودم باشد ! غمی نیست من هم یکی از جرم های روزگارم من هم به مصداق" بنی آدم..." ببخشید ...گاهی خودم را ز شمایان می شمارم حس می کنم وقتی که غمگینید باید با ابر شعرم بغض هاتان را ببارم حتی خودم وقتی که از خود خسته هستم سر روی حس شانه هاتان می گذارم فهمیده ام منها شدن تفهیم جمع است تنهایی جمع شما را می نگارم شاید همین دل باوری ها شاعرم کرد شاید به وهم باورم امید وارم هر قطره ی دلکنده از قندیل ، روزی می فهمدم ، وقتی ببیند آبشارم... @mashaar🌱
ای که نزدیکتر از جانی و پنهان زِ نگه هجر تو خوشترم آید زِ وصال دگران... @mashaar🌱
گر سر برود ز سر هوایت نرود تاثیر طلسم چشم‌هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته‌ام آهسته بیا شیشه به پایت نرو @mashaar🌱
آلوده اش به بوی گل و یاسمن مساز مغزی که از شمیم محبت معطر است @mashaar🌱