eitaa logo
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
36 ویدیو
4 فایل
🌷 جایی برای احساسی ها... تکه شعر تکه نثر پرده را برداریم، بگذاریم که احساس، هوایی بخورد #سهراب_سپهری 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
پریشان است گیسویی در این باد و پریشان‌تر مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد @mashaar🌱
شاید صلاح هر دوی ما رفتنت باشد دل کندنت "آغاز ویرانیست" در هر حال @mashaar🌱
گفتم که مختصر بنویسم فراق چیست اما همیشه کار به طومار می‌کشد  @mashaar🌱
آن صنم دل برده از من، خود نمیداند ولی در خیالم با خودش من زندگی‌ها میکنم @mashaar🌱
مرا به سینه ز عشقت هزار پاره دلی‌ست که چون لباس گدایان هزار پیوند است @mashaar🌱
آتشی افتاده از چشمت به نی‌زارِ دلم وای اگر طوفان بیاید رقصِ آتش دیدنی ست @mashaar🌱
یک عمر می‌توان سخن از زلفِ یار گفت در بندِ آن مباش که مضمون نمانده است... @mashaar🌱
ما را که بی نماز و کافر و عاشق نمود و رفت زین پس در انتخاب پیامبر محتاط ترم @mashaar🌱
چه‌قدر نقشه کشیدم برای زندگیم بعید نیست که آن را اجل به باد دهد @mashaar🌱
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد... @mashaar🌱
سال‌ها غم اسلام محاسنت را سفید کرد.. و امروز با خون خویش عقایدت را ثابت کردی! سلام ما رو به حاج قاسم برسون سیدجان‌. @mashaar🌱
امشب ز گریه در جگرم نَم نمانده بود خون، وام كرده، از همه اعضا گریستم @mashaar🌱
تمام روز را با خاطرات خویش در جنگم بخوان از اشک چشمانم که بیش از پیش دلتنگم @mashaar🌱
دل جدا، دیده جدا، سوی تو پرواز کند گر چه من در قفسم بال و پرم بسیار است @mashaar🌱
تو که یک روز پراکنده نبوده‌ست دلت صورتِ حالِ پراکنده‌دلان کِی دانی...؟! @mashaar🌱
هر که از ساقیِ عشقِ تو ٬ چو من باده گرفت، بی خود و بی‌ خرد و بی‌ خبر و حیران شد @mashaar🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌
سنگ تو را به سینه زدم، استخوان شکست دیگر به سَنگسار مُصیبت، چه حاجت است ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌ @mashaar🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌
حکایتِ بارانِ بی‌امان است، اینگونه که من دوستت دارم @mashaar🌱
بـاد یـارب در امـان، از دردِ بی‌ درمانِ عشق آنکه دردم داد و نومیدم ز درمان کرد و رفت @mashaar🌱
از جنون من و حسن تو سخن بسیارست قصهٔ ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست ‌ ‌‌‌@mashaar🌱
زندگی دل بستن است و آرزوهای دراز هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت @mashaar🌱
وگر فرو بنشیند ز خونِ من، عطشی چه جایِ واهمه؟ تیغ از شما، ورید از من! @mashaar🌱
در جهان‌بینی ما عقل ندارد جایی گر تو هم عاشقی و مست، بدان از مایی @mashaar🌱
آن‌سوی این حصار خبرهای تازه‌ای‌ست در خانه جای پنجره دیوار تا کجا؟ @mashaar🌱
مانند شمع، هستیِ من قطره‌‌قطره سوخت ای سنگدل! ببین به چه قیمت گریستم @mashaar🌱
من بد آورده‌ی دنیای پر از بیم و امید نامه دادم نخوری سیب، ولی دیر رسید     @mashaar🌱
نگفتم راز عشقت را برای هیچ کس اما غمت بر منبرِ چشمم نشست و شد روایتگر @mashaar🌱
بین من و او فاصله سال است به نوری @mashaar🌱
عشق بعد از مرگ هم بی‌اعتنا از من گذشت رد پایش بر مزارم گرچه باقی مانده است...! @mashaar🌱
ای کاش که این دنیا، یک اصلِ اساسی داشت این بود که هر عاشق تقدیرِ خوشی می‌داشت @mashaar🌱