[ مَشْعَـــــــر ] °•°
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم #شهریار @mashaar🌱
هِی غَزل گُفتَم و خواندَم که تو یادَم بِرَوی
یــادِ تـو هَـر چـه سرودَم وَسَــطِ کـار پَراند
#سیدمحمدحسنبحرینی
@mashaar🌱
احوال دل، آن زلف دو تا داند و من
راز دل غنچه را، صبا داند و من
بی من تو چگونه ای، ندانم؟ اما
من بی تو در آتشم، خدا داند و من
#رهیمعیری
@mashaar🌱
یڪ روز همیڹ شخص که در بند تو افتاد
آواره یِ آواره یِ آواره یِ مـن بـود
#فرشتهخدابنـده
@mashaar🌱
گورِ بابایِ غم و غصه و اندوهِ جهان،می خندم!
بی خیالِ من و این مَردُم و هِی زخمِ زبان،می خندم!
#طاهرهاباذرےهریس
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
گورِ بابایِ غم و غصه و اندوهِ جهان،می خندم! بی خیالِ من و این مَردُم و هِی زخمِ زبان،می خندم!
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده اے
نـوشته ها کہ تویی ، نانوشتہ ها کہ تویی !
#حسینمنزوے
@mashaar🌱
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
#سجادسامانی
@mashaar🌱
دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهیست
حتی اگر از آسمان آدم ببارد..!
#رویاباقری
@mashaar🌱
چنان ناسازگارے عام شد در روزگار ما
ڪه طفل از شیر مادر استخوان اندر گلو دارد
#صائبتبريزى
@mashaar🌱