هر چند تا ابد به غمت مبتلا شدم
اما دلم خوش است که این نیز بگذَرَد..!
#هاتفحضرتی
@mashaar🌱
زدم بر سیم آخر عزم خود را جزم کردم
اگر زلفت گذارد تا ببوسم گردنت را
#محمدفرخطلبفومنی
@mashaar🌱
قدم قدم بکشانم به خلوتت و ببین
که جز تو از همه شهر رو گرفته دلم
#ارسآرامی
@mashaar🌱
باران گرفت پنجرهها را شمُرد، رفت
خود را به انفجارِ خیابان سپرد، رفت
آمد کنار دلهرههایم نشست بعد
قدری برای بیکسیام غصه خورد، رفت
ساعت _که ازدحامِ صدا بود در سرم_
وقتی که خوب عقربهها را فشرد، رفت
حجم گلایههام برایش زیاد بود
جز چند تکه پارهی کوچک نبرد، رفت
با گریه شعر خواند برایم که مرد باش!
هی گریه کرد، قافیههایش که مُرد، رفت
آن سایه مرگ بود به دادم رسیده بود
لعنت به او که راه به جایی نبرد، رفت...
میلادپشابادی
@mashaar🌱
اگر بدانند در دل ما چه جايگاهى دارند
از شرمسارى رفتارشان به گريه مى افتند
#غادهالسمان
@mashaar🌱
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر میشد قریب پنج دیوان داشتم
#کاظمبهمنی
@mashaar🌱
وقتی تو دل خوشی، همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
#نجمهزارع
@mashaar🌱
حال من حال طبیبی است که بیمار شود!
حالِ نان آورِ یک خانه که بیکار شود...
ناخدایی که پس از یک شب طوفانی، باز
دو قدم مانده به کوه یخ و بیدار شود!
مثل یک شعبده بازی که میان کف و سوت
ورد کفتر به کلاهش زده و مااار شود..
مادری داغ پسر دیده و، این داغ بر او
مثل کابوس ولی هر شبه تکرار شود!
پدری را که گرفتار نزول است و به جاش
دخترش را بدهد! باز بدهکار شود!
منم آن خاک که اندیشه ی مُهرش به سر است
دست تقدیر چنان کرده که دیوار شود...
#مرتضیحسنی
@mashaar🌱
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست
#فاضلنظری
@mashaar🌱
شـــادے بہ ما نیامدہ از ما گذشتہ است
ای پیڪ غم سلام صمیمانهات ڪجاست
#مرتضیلطفی
@mashaar🌱
همیشه گریه راه التیامِ زخم هایت نیست!
کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟
#حسینزحمتکش
@mashaar🌱
بگذشته ام از خـويش ولى از تـو گـذشتن
مرزى است ڪه مشڪل ترازآن مرحله اى نيست...
#بهمنرافعى
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
نشسته ام به انتظار خودم ، خودم نمی آید... ز عشق تو سر به بیابان گذاشته او شاید...! خودم فدای خودت ،
دلبـرا عمری ست تا مـن دوست میدارم تو را
در غمـــت مـیــسوزم و گفتن نمی یـارم تو را
یک زمان از پای ننشینم به جست و جوی تو
یــا کنم سر را فـــدایت یا به دست آرم تو را
#امیرخسرودهلوی
@mashaar🌱
هوای گریه در این ایستگاه سنگین است،
سکوتِ سرد تو و بغضِ راه سنگین است!
تو خیره میشوی اما مرا نمیبینی...
نگاه میکنی و این نگاه سنگین است!
غرور له شدهام را چرا نمیفهمی!
برای من که زنم، گریه گاه سنگین است!
برای من که نمیبخشیام نمیدانی...
چقدر پاسخ این اشتباه سنگین است!
قبول... قلب تو را من شکستهام اما،
قبول کن که قبولِ گناه سنگین است!
به روی شانهی من، کوهِ غصه گاهی هیچ
و گاه بار غمی قدرِ کاه سنگین است...!
نبودن تو، غم من، هجوم دلتنگی
چقدر خلوت این ایستگاه سنگین است...!
#سیدهتکتمحسینی
@mashaar🌱
سرنوشت من و تو قاعده را ریخت به هم
کوه شاید که به کوهی برسد، ما هرگز...!
#سیدامینطباطبایی
@mashaar🌱
سالیـانـیست که مَـن سَـنــگِ صَـبــورِ خودَمَـم
این چه خوبست که مَن پُشت و پَناهی دارَم!
#محسنکاویانی
@mashaar🌱
ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
فکری بکن برای من و آتش دلم
#یاایهاالعزیز
@mashaar🌱
نيمهى پُر منم و نيمهى خالى هم تو
خالى و پُر همگى قصهى ليوانِ تو بود...
#ناصرپروانی
@mashaar🌱
بعد آن شب، بعد آن شب، بعد آن شب، بعد از ان...
دست هایم در نبودت میکند تب! بعد از آن...
لب به دندان میکشم از شرم و هی میخندم و...
چون که لب را با لبانت، داغیِ لب... بعد از آن...
هر زمان میبینمت قلبم میان سینه ام
میشود هی تاپ و تاپش نا مرتب... بعد از آن
دوست دارم باشی و لیوان چای و شعر نو
تا بچسپد بوسه ی شعر مودب... بعد از آن...
یا که باید دست هایت طی کند این پیرهن
بعد آن شب، بعد آن شب، بعد آن شب، بعد از آن...
#کوثرسخیزاده
@mashaar🌱
این سَبزه که امروز...تماشاگه ماست...
تا سَبزهٔ خاک ما...تماشاگه کیست...
#خیامنیشابوری
@mashaar🌱
سیزده آمد و مردم همه در دامن دشت
من که از عشق تو عمریست به صحرا زدهام
#فرهادشریفی
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
سیزده آمد و مردم همه در دامن دشت من که از عشق تو عمریست به صحرا زدهام #فرهادشریفی @mashaar🌱
سیزده روز از این سال گذشت است ولے
چشم من منتظـر فصـل بهـار است هنـوز
#هاتفمهدےقنبرے
@mashaar🌱