موقع بد حالیام ؛ تنها رهایم کردهای
موقعِ بد حالیات لطفا سراغِ من نیا...
#حسین_راثی
@mashaar🌱
این سفره ها سهم شما پاداش بردارید
از هر قبیله پشت هم بکتاش بردارید
جنگل شما را می دَرَد یک شب که در خوابید
فعلا به جنجال تبرها راش بردارید
وقتی پرستوهایتان با جغد می خوابند
از لانه شاید جوجه ی خفّاش بردارید
در خاک ما نفرت بکارید و سَفیهانه
آینده را از سینه ی فرداش بردارید
من! زهرمارم مثل تاریخِ پر از دردم
دست از سر تلخی این خشخاش بردارید
راه نفس نه! بغض دارم گریه می خواهم
چاقویتان را از گلویم کاش بردارد
#کامیاب_مهری_پور
@mashaar🌱
مثل كوهیم و از این فاصله هامان چه غم است
لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است
ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم
عاشقى كردن ما شرح عدم در عدم است
مثل یك تابلوى نیمه ى نفرین شده اى
دست هر كس كه به سوى تو بیاید قلم است
عشق را پس زدى اى دوست ولى پیش خدا
هر كه از عشق مبّرا بشود ، متهم است
مى روى دور مرو ، بد دل و ناجور مرو
فكر برگشتن خود باش و زمانى كه كم است
قبل رفتن بنشین خاطره اى زنده كنیم
بنشین چاى بریزم ، بنشین تازه دم است
#سیدتقی_سیدی
@mashaar🌱
ترسم خدا نکرده کشد از تو انتقام
آهی که عاشقان به سحرگاه میکشند
#فروغی_بسطامی
@mashaar🌱
کسی چون موج تا کی در کمند پیچوتاب افتد؟
درین دریا به قدر یک حباب آرام میخواهم...
#صامت_اصفهانی
@mashaar🌱
گیرم که به هر حال مرا بردهای از یاد
گیرم که زمان خاطرهها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی... نه شنیدی... نه تو بودی...
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
تقویم دروغ است! تو اصلا ننوشتی
میلاد عزیز دل من پنجم مرداد
با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی
یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی!؟
یک ذره دلت تنگ نشد خانهات آباد
این بود جواب من دل خستهی عاشق
شیرین رقیبان شدهای از لج فرهاد
باشد گلهای نیست خدا پشت و پناهت
احوال خودت خوب دمتگرم دلتشاد
#محمدرضا_نظری
@mashaar🌱
یادش بخیر گشت و گذاری که داشتیم
با چشمهای هم سر و کاری که داشتیم
حالا رهاتریم اگر چند دورمان
جز دستمان نبود حصاری که داشتیم
سرد آنقدر شدیم که در گوشهی حیاط
پژمرده شد همیشه بهاری که داشتیم
شبها به شوق دیدن هم بسته میشدند
آن چشمهای روزشماری که داشتیم
دیشب بگو چه شد که به خوابم نیامدی؟
یادت نرفته است قراری که داشتیم؟
#علیرضا_نور_علی_پور
@mashaar🌱
و باز... شُرشُر باران میان دلتنگی
و باز... هدفون مشکی و باز آهنگی
و باز... حس عجیبی به دوست داشتنات
و باز... مستی من با خیال عطر تنات
و باز... رفتن تو از کنار من ناگاه
و باز... بر لب من مشت میزند یک آه
و باز... بوسه به دستی که نیست در دستم
و باز... دیدن انگشتریت در دستم*
و باز... بی تو نشستن کنار تصویرت
و باز... گریه به لبخندهای دلگیرت
و باز... هجمهی یادت کنار شببوهام
و باز... جای تو خالی میان بازوهام
و باز... گریهی یک مرد و سینهی دیوار
و باز... یک شب پر دردِ تا سحر بیدار
و باز... شورش یک بغضِ در گلو خفته
و باز... درد دل و حرفهای ناگفته
و باز... حسرتِ تکرارِ آخرین دیدار
و باز... یک پُکِ سنگین به اولین سیگار...
#هخا_هاشمی
@mashaar🌱
در دلم از تو انقلابی بود
نرسیدم ولی به آزادی
#سید_مهدی_موسوی
@mashaar🌱
گفت:
فدای سرت
این نشد یکی دیگر.
و نمیدانست
این که رفت ″جان″ بود
و آدمی را همین یک بیش نیست!
#رضا_کاظمی
@mashaar🌱