#حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
نور تو بر زمین اصابت کرد
عرش را غرق بُهت و حیرت کرد
باد با شاخه های سبز امید
کوچه ی شهر را نظافت کرد
بین " احساس" و "عقل" دعوا بود
این دو را " دل " به صلح دعوت کرد
صفحهی حُسن تو ورق می خورد...
دفترت عشق را روایت کرد
ابر ، دنبال تو به راه افتاد
آسمان در پی تو حرکت کرد
هر کجا حرف از بزرگی شد
باید از شوکتِ تو صحبت کرد
لایقِ جلوه ات نبوده کسی
حدِّ آن را خدا رعایت کرد
ماهبانوی مُلک ایرانی...
مِهر تو در دلم حکومت کرد
قم ، اگر عُشُّ آلِ احمد شد
خاکِ آن را دَم تو ، تُربت کرد
فاطمهبودنت مُسَجَّل شد
نامت این حُکم را کفایت کرد
وصف معصومه شرح عصمت توست
پاک شد هر که با تو بیعت کرد
یا رضا ، یا رضای هر شبهات
شیعه را غرق در رضایت کرد
با همان چادری که بر سر توست
می شود خلق را شفاعت کرد
قسمِ آخر دعای منی
" فاطمه؛ اِشْفَعیلَنای" منی
ای کریمه! کرامتت علنیست
همه جا از عنایتت سخنیست
هر که یکبار خورده نان تو را
گفته که سفرهداریات حسنیست
هیبتت ، آفتابِ ظلمت ماست
کار آئینهی تو شبشکنیست
عصرِ شعری که در حریم تو بود
خوشترین ساعت هر انجمنیست
سنگفرش حیاطِ صحن شدن
بهترین آرزوی هر بدنیست
کار من پیچ خورده..،کاری کن!
گره هر قَدر کور ، وا شدنیست
من به همسایگیت مفتخرم
همهی ذوق من به هموطنیست
نسل در نسل..،در جوار توایم
عجمیزادهی دیار توایم
مثل جَدَّم غلام خواهم شد
صاحبِ احترام خواهم شد
قالیات را به دوش من بگذار...
خادمی خوشمرام خواهم شد
پادشاهیست مُزد نوکری ات
با تو عالیمقام خواهم شد
قطره ، قطره به پات خواهم ریخت
رفته ، رفته تمام خواهم شد
کوه خضر تو ، کوه طور من است...
با خدا همکلام خواهم شد
با علیکت..،بریز خون مرا
کشتهی یک سلام خواهم شد
هرچه نَفْسم درندهخو باشد
در حریم تو رام خواهم شد
اذنِ گنبد به زاغ اگر بدهی
جَلد این پشتبام خواهم شد
طُعمه هایم اگر که گندم توست
عاشق هرچه دام خواهم شد
آهوی طوس یا کبوتر قم...
تو بگو هر کدام..، خواهم شد!
دمِ بابالجواد میافتم
فرش راه امام خواهم شد
با تو آن حاجتِ روا هستیم
زائر مشهدالرِّضا هستیم
فصل دلتنگیات زمستانیست
چشمهایت همیشه بارانیست
آسمانت اسیر شب شده است
گرچه دور و برت چراغانیست
آنقَدَر قلب تو پر از غم شد
قدر یک آه در دلت جا نیست
بی خبر بودن از پدر..،سخت است
نامه ات دلخوشی زندانیست
حسرتت ، دیدن برادر بود...
لحظهها،لحظه های پایانیست
سم به جانت نشسته بانوجان
چشم امّید تو به فردا نیست
باز هم شُکر ، خانه ات امن است
کُل قم در پی نگهبانیست
کافری با لگد نزد به دری...
رسم همشهریات مسلمانیست
" دُوُّمی داد زد سرِ زهرا "
نعرهاش،نعره های شیطانیست
پای نامحرمی به کوثر خورد
چکمه روی کلامِ قرآنیست
آه! با او چِقَدر بد کردند
چادرش را همه لگد کردند
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#دهه_کرامت
#امام_رضا_علیهالسلام
احساس می کنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشده ی این ضمانتم
یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنجعزلتم
در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک،رعیتم
جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین،همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..،نانخور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخورده ای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#دهه_کرامت
#حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
وقت است زبانوی کرامت بنویسم
چون زائر در حال زیارت بنویسم
بر جامعه شرحی به روایت بنویسم
باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم
دیباچه ی وصف کرمش نور علی نور
تحریر صفای حرمش نور علی نور
در آینه اش لولو و مرجان متصور
آیات خوش سوره ی انسان متصور
در صحن عتیقش گل و ریحان متصور
هر جا نگری شاه خراسان متصور
قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود
در دفتر معراج پیمبر خبرش بود
تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست
آن سوره ی والشمس تو را هدیه نموده ست
از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست
الحق که خداوند به جا هدیه نموده ست
مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو
مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو
بگذار تو را روح مناجات بخوانیم
از مصحف اندیشه ات آیات بخوانیم
انبوه احادیث و روایات بخوانیم
مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم
ای از کرم و لطف تو دریا متصور
با نام تو شد حضرت زهرا متصور
هستیم چنان از خم کوثر متنعم
بر سفره ی سادات سراسر متنعم
هر دم ز عنایات برادر متنعم
بر خوان کریمانه ی خواهر متنعم
از مادری فاطمه سرشار حضوریم
ما از کرم مادرمان مست غروریم
از یمن شما شهر معطر شده بانو
از آیه ی روی تو منور شده بانو
فیضیه پر از روح مطهر شده بانو
سرشار گل تازه ی قمصر شده بانو
تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق
سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#دهه_کرامت
#امام_رضا_علیهالسلام
وقت آن است خداوند مدد فرماید
به بیانم مددی بیش ز حد فرماید
مدد از حضرت جبریل فراوان برسد
واژه ها در طبق لولو و مرجان برسد
کلماتی چو گل و لاله و ریحان آید
پای این شعر خدایا به خراسان برسد
وقت آن است خداوند به امداد آید
بازهم نامه ی موری به سلیمان برسد
دست تقدیر فراهم شود ان شاءا..
تا سلامِ منِ دل خسته به سلطان برسد
بروم با پرِ جبریل به جایی که مپرس
و شوم زائر آن صحن و سرایی که مپرس
عرشِ هفتم شده آن بارگهِ زیبایش
خلدِ هشتم شده با آینه کاری هایش
زائر صحن وسرایی که ملک دربانش
آستانی که سماوات بلاگردانش
حرمی را که ملک خادم باب الکرمش
حضرت ضامن آهو که شده سلطانش
آستانی که رواقش شده بازار بهشت
فقرای همه عالم شده بازرگانش
السلام ای علم افراشته بر کشور ما
هشتمین نورخدا،حضرتِ تاج سر ما
عرشیان آمده از بهرِ مبارک بادت
صف کشیدند درآن مسجد گوهرشادت
جملگی معتکف صحن و سرایت آقا
متوسل شده بر پنجره ی فولادت
همه با دفتری از عشق فراآمده اند
و به تحریر مقامات شما آمده اند
که سرایند شما را به صفات دگری
وصفتان را به بیان و کلمات دگری
واژه ی وصف تو باید که معطر باشد
آیه در آینه قرآنِ مصور باشد
روحی از نفخه ی یاسین پیمبر باشد
هل اتیٰ باشد و تفسیر ز کوثر باشد
بهر توصیف تو از عرش قلم آوردند
همه ی جن و بشر یکسره کم آوردند
از مقامات شما درّ و گهر میریزد
جبرئیل است که می خواند و پر می ریزد
السلام ای حرمت قبله ی آمالْ مرا
عشقت از روز ازل داد پرو بال مرا
چون کبوتر شدن اقبال دگر میخواهد
نوکری حرمت حال دگر می خواهد
با نگاهِ تو بود نوکر اگر نوکر شد
و به درگاه خداوند مقرب تر شد
آمدم در حرمت نغمه سرایی بکنم
پرِ بغض آمده ام عقده گشایی بکنم
آمدم مشهدتان باز گدایی بکنم
و گدایی بکنم تا که صفایی بکنم
پادشاهی کن و این بار گدا را بپذیر
در حریم خودت این بی سر و پا را بپذیر...
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
ويژه برنامه دهه كرامت عصرى با شعر
با حضور شاعران برجسته كشور و استان مازندران
جمعه ٢٨ ارديبهشت ماه ، راس ساعت ١٦ ، سالن آمفى تئاتر سازمان تبليغات اسلامى مازندران - بابل
( شركت براى عموم آزاد ميباشد با خانواده تشريف بياوريد )
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی
کوشید طلایهدار عزت بشود
سرباز امام و دین و نهضت بشود
پروانهی بیقرار جانش یکعمر
میسوخت؛ مگر شهید خدمت بشود
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_رضا_علیهالسلام
شبیه قلب مریدان تپید نقّاره
به جسم زائر تو جان دمید نقّاره
همیشه گفت انَاالحقّ و اینچنین سر را
به روی ماذنه بر دار دید نقّاره
و ناگهان خبری را به بوق و کرنا کرد
چه شد میان حریمت؟ چه دید نقّاره؟
چو در حرم فلجی ایستاد بر پایش
ز شوق ، حنجر خود را درید نقّاره
سبوی گنبد وارونه را در اول صبح
جلوتر از دگران سر کشید نقّاره
میان صحن و رواق و ضریح و پنجرهها
نشست بر سر مجلس ، دمید نقّاره
همینکه مرد گرفتار خواست شِکوه کند
میان صحبت زائر پرید نقّاره
و او دهان نگشوده ، گرفت حاجت را
که آبروی گدا را خرید نقّاره
معذّبانه کنارت سروصدا کردهست
که بعد داد زدن لب گزید نقّاره
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_رضا_علیهالسلام
خاک بودم سالها از شوق گلدان شما
در دل من بار خواهد داد احسان شما
هرچه را آموختم از کودکی..،نام تو بود
یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما
جای درسومشقخواندن..،گنبدت را می کِشم
دفتر من پُر شد از عکسِ شبستان شما
اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی است
من تمام عُمر را هستم مسلمان شما
آمدم ای شاه...،یادش خوش! روانش شاد باد!
هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما
مهربانی؛خصلت خدمتگزار کوی توست
ای به قربان لب خندان دربان شما
دردهای ایل خود را جمع کردم..،آمدم
دربهدر افتاده ام دنبال درمان شما
هفتپُشت من نمکپروده ی این سفره اند
آنقَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!
یک طرف معصومهخانم،یکطرف سلطانطوس...
در حقیقت نامِ این خاک است:ایران شما!
نوکر بی دست و پا آیا به دردت می خورد؟!
آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما
آی سلطان!دوستت دارم..،مرا باور بکن
دوستت دارم..،قسم هم می خورم..،جان شما!
روز محشر،خنده اش را فاطمه تضمین کُند
هرکسی که چشمهایش گشته گریان شما
بین صحن تو..،خودم را در نجف حس می کنم
هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما
هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده
یا علیموسَیالرِّضا! دستم به دامان شما
رفته رفته دارد ایام محرم می رسد
آه!می آید همان ماه پریشان شما
▪️
▪️
حرمله،خولی،سنان،اَخنَس..،عقبتر می روند...
شمر تنها می شود با جد عطشان شما
عمهجانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست...
وای از اهل حرم وای از عزیزان شما
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_جواد_علیهالسلام
مرا مرید نوشتند اگر مراد تویی
همیشه بر سر این کمترین زیاد تویی
خدای جود و کرم ، ایّهَاالجواد تویی
کسی که عشق به قلب گدا نهاد تویی
شبیه ایل و تبارم به تو گرفتارم
قسم که دست از این عشق برنمیدارم
ز لطف خود به تمنّا جواب میدادی
به دشمنان به مدارا جواب میدادی
تمام مسئلهها را جواب میدادی
به شبههها تو چه زیبا جواب میدادی
به جز تو هیچکسی را چنین کمال که نیست
یقین مقام امامت به سن و سال که نیست
چو آفتاب به ظلمت همیشه تابیدی
شبیه ابر شدی روی شهر باریدی
به جز خدا بهخدا از کسی نترسیدی
به باد هیبت سلطان به خود نلرزیدی
بزرگیات همه تحقیر کرد ملعون را
وقار چشم تو کوچک شمرد مامون را
نظر به تشنگی تو چرا نمیکردند؟
چرا نگاه بر آن زخمها نمیکردند
ز گریه کردنت آنجا حیا نمیکردند
به دستوپا زدنت اعتنا نمیکردند
دوباره همسری از زهر همسری افتاد
میان حجره امام مطهّری افتاد
چه شد مقابل چشم امام رقصیدند؟
چه شد که چند کنیز و غلام رقصیدند؟
به امر یک زن بیاحترام رقصیدند
به وقت بردن تو سوی بام رقصیدند
به یاد محنت بزم حرام افتادم
به یاد هلهلهی شهر شام افتادم
به جسم مانده رهای تو که سنان نزدند
هزار شکر عصایی بر آن دهان نزدند
و یا که حداقل چوب خیزران نزدند
مخدّرات تو را بین مردمان نزدند
به شام و کوفه به زحمت نرفت ناموست
هزار شکر اسارت نرفت ناموست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#تزويج_حضرت_زهرا_و_اميرالمومنين
فاطمه ای غزل سرود علی
ای تمامی تارو پود علی
ای وجود تو شد وجود علی
ذکر نام تو شد سجود علی
از تو نازل شده ست این برکات
بر جمال تو و علی صلوات
فاطمه مادر دو عیسا تو
راضیه انسیه و حورا تو
کوثر و انفطار و طاها تو
عرش چون صفحه و الفبا تو
چون خداوند از تو خرسند است
به تماشایت آرزومند است
فاطمه از فرشته بهتر تو
ماهمه ذره ایم و گوهر تو
ابتر آنها شدند و کوثر تو
چون که بالاتری و بهتر تو
مادر آسمانی سادات
بر جمال تو و علی صلوات
یاعلی تو قرار فاطمه ای
تو که دارو ندار فاطمه ای
تو زِ ایل و تبار فاطمه ای
همه ی اقتدار فاطمه ای
حضرت ذوالفقار یا حیدر
شرح لیل النهار یا حیدر
نام تو شد صفای بسم الله
هدیه ای که برای بسم الله____
بگذارم کجای بسم الله
نقطه ی تحت بای بسم الله
ای تو شعر مصور قرآن
قل هوالله دیگر قرآن
ما همه تشنه و تو دریایی
ما همه قنبر و تو مولایی
چه قدر بر تو آید آقایی
که چه زیبایی و شکیبایی
همه ی ممکنات یا حیدر
شرح والعادیات یا حیدر
بهر قرآن خط و الفبایی
بر تو زیبد تمام زیبایی
این همه روشنی و بینایی
مرحبااین همه مسیحایی
جز علی کیست رهبرم باشد
دست پر مهر او سرم باشد
بر تو زیبد که منجلی بشوی
روز خندق عجب یلی بشوی
تو فقط لایقی علی بشوی
روی دست نبی ولی بشوی
که خدا به تو افتخار کند
عالمی را به تو دچار کند
من چگونه تو را بشر خوانم
بگذار از تو بیشتر خوانم
چون پیمبر تو را پدر خوانم
بر تو والشمس و والقمر خوانم
برتر و بهتری و بالا تو
همه لا گشته اند و الّا تو
چون خدا خواست مظهرش باشی
در کنار پیمبرش باشی
در اُحُد یار و یاورش باشی
تا بمانی و حیدرش باشی
چون پیمبر نشست با حیدر
صد و ده بار گفته یا حیدر
چون که سالار و میر لشکر او
چون علمدار بدر و خیبر او
اسدالله او و حیدر او
معنی کامل برادر او
ذوالفقار دو دم به دست علی ست
پس خداوند نیز مست علی ست
کاش من نیز نوکرت باشم
بر درخانه قنبرت باشم
چون غلامان دیگرت باشم
سالها سائل درت باشم
نوکری را به این و آن ندهند
هرکسی را که این نشان ندهند
بگذارید اعتراف کنم
قلم خویش را غلاف کنم
بروم با خودم مصاف کنم
صدو ده سال اعتکاف کنم
من چگونه تورا بشر خوانم
بر تو والشمس و والقمر خوانم..
آن قَدَر هست دلربا حیدر
وه چه زیبا و باصفا حیدر
همه ی فکر وذکر ما حیدر
ابتدا حیدر انتها حیدر
من که باشم همان غلام درش
جان به قربان یازده پسرش
یازده آفتاب یزدانی
یازده ماهتاب نورانی
همه ربّانی اند و روحانی
همه عمرانی اند و سبحانی
همه دارند از خدا وجنات
برجمال و کمالشان صلوات
کلّهم نور و کلّهم کوثر
کلّهم ماه و کلّهم سرور
جمله از نسل پاک پیغمبر
کلّهم فاطمه همه حیدر
جان به قربان یازده زهرا
جان به قربان یازده مولا
یازده آفتاب لم یزلی
یازده رهبر و امام و ولی
یازده ذوالفقار بی بدلی
یازده فاطمه شدند و علی
بارک الله بر این همه حسنات
بر جمال محمدی صلوات
#على_كفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
50.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ #راه_خدمت
به قلم :
#مجتبی_نامور
با صداى :
#محمدعلی_رحمانی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
ای رود جاری! سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی
چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکسته سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم
نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند...
دین خدا را هم به دنیا می فروشند
مانند بابایت علی در هرگذرگاه
بی حرمتی از کوفیان پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم
تا نیزه ای دست سنان مست دیدم
میخانهها از لات های مست پُر شد
دور اراذل های مِیخوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است
تمرین تیراندازها با مشک آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را
کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت..،امروز دیدم
خولی سربازار خُورجینی خریده
به همسران پابه ماه خویش..،مردان
با روسریها..،گاهواره قول دادند
این نامسلمان ها به دختربچه هاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند
فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش
اهل و عیالت نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش
" بُغضً لِحِیدر "..،این چُنین پیداست گویا
از کینه ی بابات مالامال هستند
این ها برای ذبح تو برنامه دارند
اینها به فکر کَندَن گودال هستند
آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم
آن نعل هایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_حسین_علیهالسلام
گذشتی از سر دنیا میان جادهی عشقی
رسیدی با همه اهلو عیال آمادهی عشقی
تمام کاروان تکتک به زلفت اقتدا کردند
علمدارت قمر باشد، خودت فرماندهی عشقی
جهاد تو نماز استو به دنبال تو یارانت
همه احرام بستندو تو بر سجادهی عشقی
لبت"هَیهٰات مِنَالذّلَه"را مطلوب معنا کرد
همانند خودت که ترجمان سادهی عشقی
ببین پروانهها اطراف تو با عشق جان دادند
کمی بعدش خودت هم عازمی، افتادهی عشقی
ندارد عشق غیر از اهلبیتت هیچ مصداقی
تو از نسل علی هستیو باقی ماندهی عشقی
#میثم_ده_پناه
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_حسین_علیهالسلام
به دیدار شما خوش می دوانم جان و سر در خون
برای جبرئيل آماده می سازم خبر در خون
چنان سازم خبر تا جبرئيل از آسمان آید
کشاند با دو چشم اشکبارش بال و پر در خون
من از اندوه زهرا و علی دارم خبرهایی
تماشا کرده ام در کودکی دیوار و در ، در خون
تماشا کرده ام یک صبح در محراب ابرویش
به چشم خویشتن در سجده ای شق القمر در خون
به چشم خویش دیدم ناله ی مرد غریبی را
برادر را ، میان خانه اش تنها ، جگر در خون
به استقبال من در کربلا آیند خنجرها
زمان بدرقه من هستم و تیغی دوسر در خون
به عشقت آمدم تا تیغها در بر بگیرندم
به عشقت می شوم هر لحظه مفقودالاثر در خون
چنان می غلتم و می غلتم و ... تا خوش ترت آید
به همراه برادرزاده ی خود بیشتر در خون
صدای ناله ی ادرک اخا از سوی شط آید
ابالفضلی نشسته در شریعه تا کمر در خون
به پاسخ گویی اش در هودجی زهرا فرود آمد
نشسته در کنارش مادرم با چشم تر در خون
خداوندا ! تمام آیه های آتشینت را تلاوت می نمایم با گلویی شعله ور در خون
هلا ای نیزه دار کاروان آهسته تر تا من
بغلتم با تنِ صدپاره یک بار دگر در خون
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمومنین
#حضرت_علی_علیهالسلام
شرح اجلال علی را به زبان حاجت نیست
که عیانست و عیان پس به بیان حاجت نیست
فطرتاً ذکر لبم یا علی و یا علی است
که جز این کار دهان را به زبان حاجت نیست
نامش انگیزهی عبدست به هنگام نماز
ورنه بر ماذنهها صوت اذان حاجت نیست
بوترابیش به سلطانی او میچربد
بر تن شاه جهان رخت گران حاجت نیست
سیری او به غذا نه ، به کرم وابستهست
که سر سفرهی افطار به نان حاجت نیست
به پیمبر به غدیرِ خُم و اَکمَلتُ قسم
بعد احمد به فلانیّ و فلان حاجت نیست
مرتضی از همهی دهر کهنسالتر است
بیگمان خلقت او را به زمان حاجت نیست
از شب مرگ علی هر که خبر داد ، بگو
فاطمیهست یقیناً ، رمضان حاجت نیست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_هادی_علیهالسلام
جریان نور پیداست در بدو جادهی تو
زد روی دست خورشید روی گشادهی تو
در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد
پای درخت توحید مهر تو نردبان شد
ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت
بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت
گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو
صدها فرشته بودند در بین لشگر تو
آباد شد خرابه گل غنچه داد و خندید
شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید
مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسیست
واژه به واژه دیدیم ، دَرست علیشناسیست
لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی
تا عرش پر گشودی با جانماز خاکی
بر چهرهی گدایان چشمان تو عطا کرد
اعجاز دستهایت خاشاک را طلا کرد
عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد
از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد
هرچند عاقبت شد زهری وبالت آقا
دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمونین
#حضرت_علی_علیهالسلام
عین و لام و یا ست ، عین و شین و قاف
جز سه حرف عشق ، هر حرفی گَزاف
وصفِ دلبندم زبانم را گشود
کعبهٔ دل می خورَد از لب ، شکاف
بندگی ، عمری ست که در بندِ شاه
رفت تا بندِ کفَن از بندِ ناف
از تُرابِ خالصیم از بوتراب
در نیاید شیعه از خاکِ مُضاف
با مَعَ الْحَق ، کُفرها رو می شود
عشق ، بی تهدید گیرد اعتراف
جَلدِ بازارِ خریدارانِ او
مادرِ گیتی ست در دستش کلاف
در گدایی پادشاهی لاف نیست
او که بگذارد به دستت دست لاف
راهِ مولا رفت و برگشتش یکی ست
هر که سَمتش رفت ، برگشت از خلاف
چونکه خِشتِ اولِ دین شد علی
تا ثُریا می رود دیوار ، صاف
خانه زادِ حقّ و حج ، حُبِ علی ست
یا علی دورت بگردم شد طواف
می طپد در حُجرهٔ صحنِ نجف
قلبِ کعبه ، پایتختِ اعتکاف
کَشف دارد کَفشِ او ، کِی ممکن است
کاشِفَ الکَربِ نبی را اکتشاف
پا به محشر می گذارد ذوالفقار
پا که بیرون می گذارد از قلاف
در اَبَرمردانِ مَردستان ، علی
هست اول با صد و دَه اختلاف
دستِ او زنجیرِ تاب و کودکان
گَرمِ بازیِ عمو زنجیر باف
زندگی یعنی علی و فاطمه
مَردِ غیرت ، ماهْ بانویِ عفاف
میوه های باغشان نوبر شدند
شیعیانِ با پدر مادر شدند
عاجزند از دَرْکِ او اِدراک ها
اوست منظورِ « وَ ما اَدراکْ » ها
راهِ « نَعبُد » ، جان پناهِ « نَستَعین »
با علی معنا دهد « اِیّاکْ » ها
حق ، علی ؛ لا رَیْبَ فِی الْحَقُّ الْیَقین
کافرند الحق همه شکّاک ها
رو به ایوانِ نجف ، هو می کشد
کعبه در رأسِ گریبان چاک ها
او ضریحش هم به نوعی ساقی است
مِی تعارف می کند با تاک ها
اوجِ ذکرِ کاریِ خاتم ، علی ست
اوجِ خاتم کاریِ حکّاک ها
با علی جایِ پیمبر سبز شد
وَرنه بایِر بود از آن خاشاک ها
اتفاقِ شیعه را دامن زنند
رزق و شیرِ پاکِ دامن پاک ها
خوش گِلَند اولادِ زهرا و علی
والدینِ آب ها و خاک ها
حُبِّ او آخر به دادم می رسد
تا مُنادی می رسد پَژواک ها
جامهٔ تقوا به نَفْسش خوش نشست
تَن خورَش عالی ست این پوشاک ها
یا علی بَرداً سلامِ دوزخ است
تا کجاها رفته این کولاک ها
شیر ، وقتِ سَرکشی ها می برَد
سَرکشان را سَر درونِ لاک ها
همزمان چون تیغِ اَبرو می کشد
پاره گردد زَهره از بی باک ها
زَهره چشمِ او ندارد پادزهر
می کِشد روح از تَنِ ضحّاک ها
وصل شد جریانِ بَرقِ ذوالفقار
خُشکشان زد ارتشِ چالاک ها
لشکر از هر سو بتازد باک نیست
« یَل علی » وقتی ز هر سو یَل علی ست
مَن مَنی گر هست ، مُنحَل می شود
چونکه حَلّال ، اوست ؛ مَن ، حَل می شود
کارها را چون مُحّوِّل می شود
کارها بر او مُحَوَّل می شود
هر که دل باخت به او باخت نداد
بُرد با باخت مُسَجَّل می شود
یا علی گفتم زبان شد ذوالفقار
دَم به دَم این تیغ ، صیقَل می شود
ساقی آن باشد که با دستش ، خَراب
قَصر می گردد مُجَلَّل می شود
شَرحِ صَدرش در مقامِ یَم ، کز آن
قطره ای هم صدرِ جدول می شود
در جهادِ نَفْس ، کرّاری که خود
قاتل و مقتول و مقتل می شود
هم جمال و هم جلالِ کبریاست
لیلی از آنسو یَلِ یَل می شود
حُبِ او اَجرِ رسالت پیشگی ست
هر رسولی را که مُرسَل می شود
شیرِ حق آهو نَوازی می کند
بی علی قانونِ جنگل می شود
یک ، دو ، سه ، نه ؛ چار شد صاحب لَوا
آن لَوا کز آخر ، اول می شود
مصطفیٰ لازم ولی کافی نبود
دینِ حق با حیدر اَکمَل می شود
نقطه ها دارد ؛ یکی شد تحتِ با
شرحِ مُجمل ها مُفَصَّل می شود
اصلِ او را در نجف پیدا کنی
کربلا امّا مُبدَّل می شود
پَرده پَرده کربلا اکرانِ اوست
سِیْرِ از گهواره تا میدانِ اوست
با علی نازی و نازی با علی
ناز یعنی بی نیازی با علی
فوقِ کوهی کان فراز است و نشیب
تو فراز اَندر فرازی با علی
ذره ها را آفتابی می کُند
خاک زی گردد هوا زی با علی
نامِ ساقی رازِ کَشفِ مستی است
فرق دارد کَشفِ « رازی » با علی
بِینِ میدان یکّه خوردن با سپاه
بِینِ میدان یکّه تازی با علی
چیست عترت ؟ جمله ، تکرارِ علی
چیست قرآن ؟ جمله سازی با علی
پَرده های صوتی اش بی پَرده ، حق
تَک نَوا را تَک نوازی با علی
از طرازِ عقل خارج گشتن است
ادعایِ همطرازی با علی
فاطمه همدوش و همپایِ علی ست
سِیرِ حق کرده موازی با علی
ثبت شد پَرتابِ معراجِ نبی
یکصد و ده امتیازی با علی
کیست یارِ غارِ احمد ؟ عنکبوت
قُرب دارد بَند بازی با علی
بَختِ عالَم بر جَهازِ ناقه ها
باز شد با سَرجهازی با علی
کاش بخشد خاتمِ عترت مرا
کار دارم در نمازی با علی
هست در چشمِ علی زیبا خدا
هست در چشمِ خدا زیبا علی
نَزْدِ او خود را ببینی بَر دَری
نَزْدِ او خود را نبینی دَر بَری
#مهدی_زراعتی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمونین
#حضرت_علی_علیهالسلام
خوشم تمامِ عمر را در کَنَفِ علی خوشم
عبدِ وظیفهٔ شَهم جان به کَفِ علی خوشم
نوشت تکلیفِ مرا نبی به سَرخطِّ وَلا
از آن زمان که گشته ام مُکَلَّفِ علی خوشم
یوسفِ بَه بَه آفرین بر او صد و ده آفرین
کلافِ دل به دست ، در تَهِ صفِ علی خوشم
به لطفِ مقدمش حرم زد اسم و رَسمِ خود به هم
گفت : به عشقِ دُر ، به اسمِ صدفِ علی خوشم
کلامِ حق به نقطه ای اشاره کرد نکته ای
که در مقامِ رتبهٔ مُخَفّفِ علی خوشم
مور و شَرفیابِ سلیمان شدنش حُجّتِ من
اگر به اینکه می شوم مُشرّفِ علی خوشم
نغمهٔ وصلِ دوستم که هجر ، کَنده پوستم
از اینکه دستِ غم مرا کرده دَفِ علی خوشم
چِلّه نشسته ام که چون تیر ، رها ز خود شَوم
ز چِلّه تا نشستنِ بر هدفِ علی خوشم
تا برسم به وادیِ اَیمَنِ لٰا تَحْزَنِ حق
قدم قدم به وعدهٔ لٰا تَخَفِ علی خوشم
قرارِ قول با من و قولِ قرار ، با علی
سَرِ قرارها به قولِ شرفِ علی خوشم
اگر که صیدِ چون مَنی درخورِ صیّاد نشد
همینکه بِینِ دام ، گَردم تَلَفِ علی خوشم
هر که در این جهان ، دلش خوش است پیشِ دلبری
من دَمِ ایوانِ طلایِ نجفِ علی خوشم
به رَغمِ خُلفِ وعده ها ناخَلَفم نخوان که من
ز کودکی حسینیَم با خَلَفِ علی خوشم
#مهدی_زراعتی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
50.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ " پدر خاک"
کاری از گروه سرود #آوای_باران
ترانه و نغمه :
#مهرشاد_واحدی
#میین_رستمیان
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://t.me/masham14_ir
کارگاه نوحه ساحت اشک
ویژه محرم ۱۴۰۳
با حضور استاد اکبر شیخی
زمان : سه شنبه بعد از نماز مغرب و عشا
محل برگزاری : سالن کنفرانس اداره تبلیغات اسلامی مازندران - بابل
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://t.me/masham14_ir
#امیرالمونین
#حضرت_علی_علیهالسلام
بِسمِ اللَّه ای نورُ الْهُدیٰ روحُ البَقا فَتحُ المُبین
شمسُ الضُّحایِ ذَرّه بین این ذَرّه را یک ذَرّه بین
اَلحَمدُاللهِ الَّذی حُکمُ النَّبی لاٰ یَنْقَضی
مولایِ حقِّ عالم این مربوبِ رَبِّ الْعالَمین
نا شُکرِ اَلرَّحمٰن نیَم لیک اَلرَّحیمی کُن کَرَم
سَلمانُ مِنّاٰ کن ز لطف ، این روزبه را بهترین
واجب ترین آیینِ دین اِکمالِ دین تضمینِ دین
مِی ریزِ یومُ اللهِ خُم مالک ، به یَومُ الدّینِ دین
رو بر تو آوردیم و بس ایّاکَ دارد نَعْبُد و
حولِ تو می گردیم و بس ایّاکَ دارد نَستَعین
عالِم ترین عامِل تویی عاشق ترین عاقل تویی
مولاترین عبد ، اِهدِنا قَصدُ السَّبیلِ سالکین
شَرطی به ذکرِ یا علی شد قُوّتِ زانویِ ما
دل زیرِ دِیْنِ دینِ تو چون عِندَ ذِی الْعَرشِ مَکین
قالَ النَّبی : اَنتَ الصِّراطَ المُستَقیمَ یا علی
شاخص چو شخصِ توست پس لاٰ رَیْبَ فی الحَقُّ الیَقین
تصویر تو مرآتِ حق ماتِ رُخِ تو ماتِ حق
مِشکاة را مِصباحی و با اَلزُّجاجَه همنشین
یاٰ قاضیَ دَیْنِ رسولُ الله ، روحُ المُصطفیٰ
ساده چو گویم او امین است و تویی روحُ الاَمین
اَلْحَمْد ، که بعد از صِراط و اَلَّذینَ با توایم
یعنی تو اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم هستی و ما مُنعِمین
علّت تویی مَعلول ، ما ای سِرِّ لولاکِ خدا
واقف به اسرارِ سماواتی فراتر از زمین
لَیْسَ کَمِثْلِک ، اِستنادم لاٰ فَتیٰ اِلّا علی
لا سَیْفَ اِلّا ذوالفقارِ حقّ و حق ، نَبْوَد جُز این
یک راه دارد غَیْرِ مَغضوبِ عَلَیْهِم ؛ حُبِّ تو
یک بارِ معنا در نَعَم مولاست و لَا الضّٰالّین
بِسمِ اللَّه ای دُر در صدف ای حُجَّةَ اللَّهِ نجف
لَبَّیکِ مقبول است در حُبِّ تو بابُ الْحاجّین
یعسوبِ دین ؛ قُل می زند در خُمِّ کندویت عسل
از شَهدِ یاس است این عسل نوشینِ هر کندو نِشین
نامِ تو در هو ذوب شد روحِ تو در او ذوب شد
یک جمله در شرحِ تو خالق گفت : اَحْسَنْ خالِقین
خَطّاطِ سَر خَطِّ وَلا نَقّاشِ نَقشِ اِنَّما
لبریز کن از خود مرا کَأْساً دِهاقِ مُتّقین
در بیشهٔ عترت ، اَسَد آیاتِ قرآن را سَنَد
یا حُجَّةَ اللّهِ اَحَد جانم امیرالمؤمنین
ای اَوَّلُ مَنْ آمَنَ باللّٰه مُهرِ دین تویی
لازم بُوَد غَربالِ مِهرت تا در آید کُفرِ دین
واجب ، دل و جان ، مُستَحَب این مَستِ حُب آن مُستَحَب
این را بِخَر با آن بِبَر دِل دِل نکن دُل دُل نشین
میزانُ الاَعمالی علی میزان کُنِ حالی علی
زَیِّنْ بِخَیْر اَعمالُنا یا زَیْنِ خَیْرُ الْمُرسَلین
ای قصدِ اَللّٰهُ الصَّمَد چون لَمْ یَلِد بی حَصر و حَد
از او وَلَمْ یولَد به ذات از تو صفاتی اینچنین
پُر از توام خالی ز خود عکست چه زیبا قاب شد
بنگر وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً اَحَد یعنی همین
لالای تا تَلقینشان یک عمر بود اما در آن
لُکنت گرفتند از بیان وصفِ تو عَجزُالواصفین
یکریز اگر نقطه سَرِ خط از تو گویم باز هم
یک چیز باید آخرِ جمله گذارم ؛ نقطه چین ...
#مهدی_زراعتی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
22.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ ‘ عشق بی نهایت’
کاری از گروه سرود #نسل_سلیمانی
ترانه و نغمه ؛
#مهرشاد_واحدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمونین
#حضرت_علی_علیهالسلام
اَلا یا اَیُّها السّاقی مِی از تو ساغرش با ما
ز پِیکی مست کن دل را جنونِ پیکرش با ما
بیا بنشین به سَر ؛ بنشان به کُرسی ، حرف عشقت را
همیشه منبری با تو همیشه منبرش با ما
وجودِ پَرتِ ما را نظم دِه بر وزنِ شمشیرت
ردیفِ سَر ، پَس از قافیهٔ هر دو سَرش با ما
اگر دُرِّ نجف باشد نِگین ، هفت آسمان گوید
اگر قابل بدانی حلقهٔ انگشترش با ما
لوایِ فتح ، وقتی دستِ کَرّار است باید هم
از آن لشکر جَزَع خیزد که وای از لشکرش با ما
قَسیمُ النّارُ وَ الجَنَّه تویی و بی تو شاهنشه
حرامِ ما بسازد گر بهشت و زیوَرش با ما
امیرالمؤمنین بایست عَجزُالواصفین باشد
مُکرّر نَقلِ اَوْ اَدْنیٰ کند خاکِ درش با ما
سماواتی ترین خاکی شَهِ لولاکِ افلاکی
در این اقلیم شاهی کن کنیز و نوکرش با ما
مؤذِّن لحظهٔ « حَیَّ عَلیٰ خَیرُ العَمَل » دارد ؛
روایت می کند حُبِّ تو را از داوَرش با ما
زیارتنامه خواندن در حریم توست مِی خوردن
ضریحت بَس تعارف دارد انگورِ تَرَش با ما
رَواقِ مَنظرِ چشمانِ زهرا آشیانِ توست
از آن منظر تَفضُّل کن به لطفِ محضرش با ما
امیری فَرق نگذارد میانِ قَنبرش با خود
یقیناً فَرق نگذارد میانِ قَنبرش با ما
علی ؛ حُبِّ تو شد شرطِ قبولِ بندگی یعنی
سَرِ دین ، شرط بسته حق ، به روی حیدرش با ما
تویی در باطن و ظاهر هُوَالاَوَّل ، هُوَ الاخِر
نمی ماند شّهِ اوّل بجز تو آخرش با ما
یقین ، تکلیفِ هر کس از کتابِ توست ، در محشر
اَمان در دست می گویی : حسابِ دفترش با ما
#مهدی_زراعتی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمومنین
#حضرت_علی_علیهالسلام
سینهٔ خود را محلِّ کَسبِ فیضت کرده ام
جنسِ آن را جور کن گر چه دُکانم کوچک است
تا که در منظومهٔ مِهرِ تو هستم مُشتری
صد چو قُرصِ ماه پیشِ قُرصِ نانم کوچک است
قَد کشیدم در لباسِ نوکری آنقدْر که
رَختِ شاهنشاهیِ کُلِّ جهانم کوچک است
نیستم راضی کسی سوگند بر جانم دهد
تو علی جانی ؛ مگر سوگندِ جانم کوچک است ؟
اَشهَدُ اَنَّ علیً حُجَّةُ اللّه ام بلند
زانکه بی نامِ بلندِ تو اذانم کوچک است
بوتُرابا از تُرابت فیضِ تُربت می رسد
در نجف کِی کربلایِ من به نوبت می رسد
#مهدی_زراعتی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمومنین
#حضرت_علی_علیهالسلام
خُمار غَمکده ها ساغرِ شعف کم داشت
طنین شادی عُشاق ضرب و دف کم داشت
نشست چهرهی دلبندِ عشق در قابی...
برای داشتنش ، عرش ، قوسِ رَف کم داشت
تمام هَست به خط شد زمان اِجلالش
فضای کون و مکان جا برای صف کم داشت
سَرِ کلافِ کلام از اساس گم شده بود
همیشه تیر بیانِ بشر ، هدف کم داشت
خمیرهی خِرَدِ خَلق تازه شکل گرفت
شعورِ ناقص ما خِصلتِ شرف کم داشت
برای فخرفروشی به عالم لاهوت
زمین در عمق وجودش فقط نجف کم داشت
خدای کعبه علی را به خانه دعوت کرد
خدا چُنین گوهری را در این صدف کم داشت
اگر شریعت حیدر ، طریقت همه بود
"جهان" به بَطن خودش طفل ناخَلف کم داشت
کسی که منکر عشق علیست..، عاقل نیست
پس از مباحثه با او بگو : طرف کم داشت!
شروع علم لَدُنّیست عَینِ نام علی
" علی امام من است و منم غلام علی"
به نام نامی حیدر به نام شمشیرش
شکست هِیمنه ی کُفر را تدابیرش
کسی که سر به سر ذوالفقار بگذارد
نوشته اند دَرَک را برای تقدیرش
یلی که عَبْدُوَدِ دَهر را زمین کوبید
کشید ظلم زمان را به بندِ زنجیرش
کنار در ، دل خود را به مرتضی داده...
چقَدر قلعهی خیبر شده است درگیرش!
گرفت آیهی تطهیر دامن او را
گرفت خاک نجف را برای تطهیرش
مسیر حرکت خورشید باب میلش نیست...
خدا به میل علی داده است تغییرش
علیست رازِ پسِ پرده ی شب معراج
نبی شناخت صدا را بدون تصویرش
کسی که حضرت عیسی ، مسیح گفته به او
کسی که خضرِ پیمبر صدا زده پیرش
خدا به دست یدالله داده کوثر را
علی اجازه گرفته برای تکثیرش
امیر عالم و آدم غذای سیر نخورد...
غم مَعیشت ما کرده از جهان سیرش
به شوق دیدن لبخند او یتیم شدیم
طمع نداشت دل ما به کاسهی شیرش
شفیعِ محشرِ ایتامِ مرتضیٰ ، زهراست
خدا کند که نباشیم دست و پاگیرش
کنار جلوهی خورشید ، ماه هم داریم
علی و فاطمه داریم ما ، چه کم داریم!
علی رسید ، نبی دید یار یعنی چه
حریم آینه را پردهدار یعنی چه
دُکان کاسبی اهل زُهد تخته شده است
به وقت مدح علی کسب و کار یعنی چه؟!
زمان حملهی حیدر به قلب لشکر کفر
نگاه کن که بفهمی فرار یعنی چه
یکی زده است ، دو تا جسم بی سر افتادند
خودت محاسبه کن ذوالفقار یعنی چه
علی کنار نبی ماند و آن دو در رفتند
که شاهد است اُحُد ، یار غار یعنی چه!
قسم به مومن آل قریش ابوطالب
حرامزاده چه داند تبار یعنی چه
تمام حیثیت مأذنه ، اذان علیست
بلال شرح دهد اعتبار یعنی چه
کشیده است مرا جذبهی ضریح پدر
به جبر تن بدهم ، اختیار یعنی چه!
نجف به هجده ذِیالْحَجّه خوب ثابت کرد
طواف حضرت پروردگار یعنی چه
نگفته ایم خداوند ما علی ست..،ولی
شبیه ذات خداوند کیست؟! شخص علی!
مقام چشمهی او را کویر می فهمد
لباس کهنه ی او را حریر می فهمد
بزرگ مکتب ما عشق تاج و تخت نداشت
بزرگ مکتب ما را حصیر می فهمد
علی غنی است ولی فقر را بغل کرده...
فقیر را چه کسی جز فقیر می فهمد!
شبیه کارگران چاه آب می کنده
خطوط دست علی را اَجیر می فهمد
زره به پشت نمی بست حیدر کرار
شجاعت علوی را ، دلیر می فهمد
شگرد رزم علی را حسن مسلط شد
چه زود معرکه را بچّهشیر می فهمد
کسی به زور غلام علی نمی گردید
گذشت کردن او را اسیر ، می فهمد
نماز بود که هوش از سر علی می بُرد
کجا قیام علی دردِ تیر می فهمد!
نبی به آینه ی خود ، علی ، نگاه انداخت
امیر بودن او را امیر می فهمد
همیشه دستِ یدالله دستِ بالا بود...
حقیقتی که جهان در غدیر می فهمد
بدون عدل علی ، کار عالمی زار است
ولی چه فایده ، این قوم دیر می فهمد
پس از رسول ، علی در حریق غمها سوخت
چه خوب شد که پیمبر ندید ، زهرا...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
با سلام
مادحین محترم در نظر داشته باشید بسته محرم ساحت اشک شامل اشعار کلاسیک و نوحه های مشام میباشد
منقاضیان دریافت بسته به آقای واحدی پیام دهند باتشکر
May 11