eitaa logo
مشام
674 دنبال‌کننده
60 عکس
68 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو این زمونه ای که ، غصه ها بی شماره دلخوشی من اینه که امام حسین هوامو داره گواه عشق نوکر ، چشای بارونیه اشکای روضه آخر منو تا کرب و بلاش میاره با گریه میخونم اسم اربابمو تو هیاتا دمادم تا یکمی آروم بشه قلب بی قرارم پای این علم روز و شبارو میشمارم چشمم به راهه تا بیاد محرم یا حسین ، دستمو برسون ای آقا به ماه و بزم عزا به ضریح کربلا یا حسین آقام آقام یا حسین ——————————— ذکر حسین به جونم ، نفس تازه میده دلم همیشه از عشق آقام تا حرم پر کشیده حسینه که تو دنیا ، آبرومو خریده از این آقا به نوکر همیشه کرامتش رسیده الهی که بازم ببینم محرم و دسته ی عزاشو شربت نذری هیاتو ، خادما همه علم کشاشو آرزومه چشام ببینه یه بار دیگه صحن کربلاشو یا حسین ، دستمو برسون ای آقا به ماه و بزم عزا به ضریح کربلا یا حسین آقام آقام یا حسین شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
527.6K
437.8K
در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران! قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتیٰ را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان‌طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره‌زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
سرها به روی نیزه و عمامه ها در خون جان‌‌ها شود پامال فتنه، جامه ها در خون حتی علی اصغر، حبیب ابن مظاهر ها گهواره در آتش، وصیت‌نامه ها در خون یک روز دعوتنامه و یک روز امان نامه هم نامه ها در خون و هم برنامه ها در خون تاریخ شیعه، صفحه صفحه‌ با شهادت بود محراب و منبر شاهد و علامه ها در خون شیعه اگر سردار باشد باز سرباز است حتی سرش بر دار باشد باز سرباز است چون قطره‌ی اشکی که از چشمِ تر افتادیم بر پای داغ غربت تو با سر افتادیم ما لحظه‌ی پرواز تو تا عرش را دیدیم تا بی هوا زد، باز یاد مادر افتادیم تو روضه‌خوان بودی، زبان روضه‌خوان اشک است پس اهل غم هستیم اگر با غم در افتادیم ما سال‌ها با روضه هایت گریه می‌کردیم ای روضه‌خوان برخیز، پای منبر افتادیم آری بخوان غم‌ های مولای غریبت را یکبار دیگر ناله‌ی یابن الشبیب‌ات را صفحه به صفحه روضه‌ی فرزند زهرا را... قطره به قطره اشک نه، امواج دریا را نوکر سرش بر زانوی مولاست، اما حیف با بوریا باید مرتب کرد مولا را نوکر کفن دارد ولی در کربلا چیدند روی عبا جسم علیِ ارباً اربا را مقتل در آتش سوخت آن روزی که زینب دید سرهای روی نیزه و تن های تنها را ای پیکر غلتیده بین خون خداحافظ ای نوکر غلتیده بین خون خداحافظ مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئنم تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری بر خاکهای صحن ، گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست‌... مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
دومین کنگره‌ی استانی شعر ویژه 💠 موضوع: اشعار در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیرامون سنت جشن ۱۰ روزه عید غدیر در دیار علویان، استان مازندران 💠 شرایط ارسال: ◾️محدودیتی در تعداد اشعار ارسالی برای شاعران وجود ندارد. ◾️گزیده‌ی آثار ارسالی در قالب مجموعه ای به صورت کتاب چاپ و منتشر خواهد شد 💠 شیوه ارسال آثار: ◾️ارسال متن شعر با مشخصات فردی،کد ملی، شهر محل سکونت و شماره تماس به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان های ایتا و تلگرام 💠 تقویم اجرایی: ◾️اعلام فراخوان: ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ ◾️آخرین مهلت ارسال آثار: ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ ◾️اختتامیه و اعلام نفرات برگزیده: تیرماه ۱۴۰۲ 💠 جوایز: ◾️کمک هزینه‌ی سفر به مشهد مقدس به همراه تندیس دهه غدیر برای ۱۴ شاعر برگزیده‌ ◾️حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوائز در اختتامیه الزامی می‌باشد. مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی ضمانتی است برای سلوک اهل سحر اگر زمان مناجات چشم تر بدهی میان شعله نشستن عروج پروانه است مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی وصال عاشق و معشوق دردسر دارد به دست و پات می افتم که دردسر بدهی کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟ بناست گاه‌گداری به ما خبر بدهی نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد به این خراب‌ترین مُهلتی اگر بدهی شناسنامه ی من را بگیر از من تا برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی به حقِ پاره‌جگرهای تشنه‌کام اُحُد ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی ▪️ ▪️ ندید حمزه‌ی خود را..،چگونه مُثلِه شد! چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال تنی بدون سر و نیزه‌خورده و پامال مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
لب او را انار بنویسید روی او را بهار بنویسید زلف بر شانه‌اش رها شده را طعنه بر آبشار بنویسید هفته هامان به جمعه اش که رسید روز آن را قرار بنویسید مرگ مارا برای این معشوق مرگ با اختیار بنویسید بنویسید تا که خوانده شود از عبایش دعا تکانده شود بنویسید ما هواداریم تا سحر از فراق بیداریم با همین کوزه شکسته ی اشک سر این سفره آب می آریم تکه ابریم ولکه ی رنگیم تکه ابریم و اشک می باریم جان ما بر لب آمده اما باز هم جان به تو بدهکاریم «جان ما غوره های کال شما گرچه ناقابل است مال شما» سبز پوش بهار فروردین بانی روزی تمام زمین یوسف چشم های نابینا پاکی دست های بنیامین التماس دعا ی عاشق ها گریه های شهید زین الدین ارنی الطلعه الرشیده ی ما آسمانی ترین قنوت زمین وقت آن است سفره پهن کنی شده با لقمه های نان جوین ما نمک گیر لقمه ی نانیم پهن کن که گرینه می مانیم آسمان انقلاب خواهد کرد اشک را مستجاب خواهد کرد لطف تو شامل گدا که شود ذره را آفتاب خواهد کرد روز محشر در آن شلوغی ها عشق ما را خطاب خواهد کرد ما شنیدیم گریه بر جدت آبمان را شراب خواهد کرد آیت الله خز علی فرمود روی قولت حساب خواهد کرد خوب وبد را سوا نکن آقا دست ما را رها نکن آقا مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
غیر از تو کسی نیست نفس را بخرد این مرغ گرفتار قفس را بخرد جز تو چه کسی بهشت داده عوضش اشکی به قد بال مگس را بخرد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
سنــگ زیــر پاتــم دُرّ می کنــی/ با گذرت مــارو غــرق تَحَــیر می کــنی/ بــا اثــرت جنس نگاتْ طوری تاثیرداره/ که یه شبه مُفَــضَّل و یکــجا حُــرّ می کنی/ با نظرت پــای قرآن بــاشی کــوثر میشی از همه اهــل جــهان ســر میشی روی مــنبر کــه میــری پیــغمبـر توی میدون باشی حیدر میشی صادق هدایتی//تویــی شور محشر مثل عمه زینبت//میشی وقت منبر ای بــه کــوثر آبـرو//عشق آل هاشم مــو نمــیزنی تــو بــا //فــتّـاح خیبر مولانا امام الصادق(ع) _________________ علت تمــوم ایــن نوکــری/ عـاشقیه ایــن ارادتــای مــا بــه درت/ واقعیه تو علمداری کردی پایه دین/با قلمت شیعه هر چی داره روایت/ صادقیه از تــو داریم ایـن همه حسینیه پــای مکتبــت پــر ازکــلیــنیــه برکت نظام ماهرچی که هست از وجــود پســرت خــمــینــیـه قــال الصــادقای تــو //پایــه‌هــای ایــمانی هرکی ذوب مکتبت // شد، میشه سلیمانی بــه شرافــتم قسم// مینِویــسم امضـا شه می ســازن ضریحتــو// شیعه های ایرانی مولانا امام الصادق(ع) شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
زخم کهنه رو قلبت دوباره سر وا میکنه میپیچه تو گوشت انگار فضه رو یکی صدا میکنه بغض خسته ی نگاهت از چشمت میباره ، میگی وای مادرم وقتی میفتی رو خاکا تو کوچه هر باره ، میگی وای مادرم باز حرف آتیش و دود و دره تقدیرت شبیه به مادره همیشه غم غریبی زجر آوره ( امون از غریبی ) ———————————— ابن ربیع با کنایه با طناب دستتو می بست حرمت موی سفیدت ما بین کوچه ها شکست شکر خدا که از آتیش نمونده آثاری روی پیرهن تو داره خاک مدینه از خجالت میشه دست به دامن تو با پای برهنه می بردنت شبیه علی غریب گیر آوردنت توی این شهر خیلی آزردنت ( امون از غریبی ) شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
داره میـــگذره/ با خوشـــی ایـــن دقایقم وقتـــی یه عمـــره نوکر/ آقا امام صادقم من بـــدون شک/ زندگیـــمو میـــدم براش همه جا گفتم و میگم/پدر و مادرم فداش آرزوم ایـــنـه //حـــرمش واشه بین صحناشم// روضه بر پاشه ((ای امان ای دل// ای امان ای دل)) ________ چرخ زنـــدگیم/ اگـــه گـــرفته رنــگ و رو نوکـــریِ دره خونـــش/ بـه ماها داده آبرو واقفـــم به این/ داشتـــه هــوامون و زیاد امام صادق هر دفعه /خرجیه کربلامو داد مـــن در خـــونـــش// دارم آرامـــش من دوسش دارم//خیلی میخوامش ((ای امان ای دل// ای امان ای دل)) ________ میـــدونم اگـــه/ ایـــن دلـــم عـــمری عـــاشــقه اگـــه امـــام حسینـــی ام/ بـانیش امام صادقه خیـــلی داره دِیْـــن/ چـــشمای گـــریونم بـــهش اگه حسین حسین میگم/ همه رو مدیونم بهش من مسلمانم// از هـمین مکتب فخرمه هستم//جعفری مذهب ((ای امان ای دل// ای امان ای دل)) نغمه : شعر: مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
اف به قومی که به دست معجزه ایمان نداشت حقشان است این چنین که سفره هاشان نان نداشت خشکسالی لایق شهری ست که بعد از نبی اعتقادی به دعای حضرت باران نداشت آه باید این چنین ظلمی روا باشد به او آن زمان که هیچ کس تعریفی از انسان نداشت پا به نعلینش کند یک آن نخواهد شد ولی پا برهنه میدوید و فرصت یک آن نداشت ریسمان ها آنقدر محکم گلو را می فشرد پشت مرکب ها نمی آمد یقینا جان نداشت حرمت موی سپید قدکمان خواهد شکست یک قدم آهسته گیرد استخوان خواهد شکست ****** آه بی شرمانه آتش بر درش انداختند هیزم سوزانده را روی پرش انداختند حرمت موی سپیدش را نفهمیدند که این چنین عمامه از روی سرش انداختند آه انگاری که این روضه برایم آشناست رد زخمی که به روی پیکرش انداختند تازیانه، دست بسته، چشم کم سو، نیمه شب با لگد من را به یاد مادرش انداختند باز هم مردم شبیه شام و کوفه طعنه بر بارش اشک از دو چشمان ترش انداختند خوب شد آنجا کسی از درد دلتنگی نخورد خوب شد از بام خانه هیچکس سنگی نخورد *************** آه باید گفت آقایی که در غم کم نداشت قد انگشتان خود دور و برش آدم نداشت آه باید گفت از زخمی که روی دست بود آنقدر زخم عمیقی بود که مرهم نداشت آه باید گفت او حتی برای بستن زخم دور گردنش یک آشنایی هم نداشت آه باید سوخت وقتی که در آن بزم شراب دور خوداز قوم خویشش نیز یک محرم نداشت آه اما خوب شد شش ماهه یا دختر نبود خوب شد که شانه ای از داغ لاله خم نداشت خوب شد قاری قرآن بر سرِ نِی ها نشد سمّ مرکب را ندید و بند بندش وا نشد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
با احادیث تو گریه کن شدم با دعاهای تو سینه زن شدم آقا از برکت مذهب تو بود نوحه خون شاه بی کفن شدم تو راه مکتبت شدم خادم دربار حسین خواسته خدا خیرمو که شدم گرفتار حسین ای اهل عالم بدونین منم هوادار حسین تربت ساکن کرببلا میتونه همه دردای لاعلاج و درمون کنه روضه هاش جای خود خیلی دیدم تو دنیا اسمشم میتونه عاقل و مجنون کنه یا اباعبدالله —————————— چی میخام بهتر از اینکه اقاجون من برات بشم معاذ بن کثیر ابوحمزه ی ثمالی میخونم به نیابت از تو شاه بی نظیر میون ترس و اضطراب تویی برام کهف امان بانی اشک و روضه ها فدای تو جان و جهان تو گفتی از کرببلا قربون این نطق و بیان دل ما به شوق زیارت کربلا هر صباح و مساء محصل و طالبه چه حدیثی نقله تو کامل الزیارات بر مسلمان زیارت حسین واجبه یا اباعبدالله شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
679.4K
دوباره تکـــرار میشه داغــه/ یه ماجرای عاشقونه دوباره سروا کرده این زخم/ زخم یه ارث مادرونه دوباره یه در //میـــسوزه از آتیش کینه دوباره یه داغ// چقدر بی وفایی مدینه سادات بـــبخشند// ایـــن روضه درد و دارن میکشونن روی خاک یه پیر مردو حتـی نمیـــزارن// تـــاعبـــا بگــیره فرصت ندادن که لااقل عصا بگیره سادات ببـــخشـــند//غـــم یـــکی دوتـــا نیست این کوچه مگه اون کــوچــهء روز بــلا نیست؟ پشـــت در خـــونه / مـــادر و شکوندن مرد خونه رو روبرو همسرش کشوندن ((امان از این زمونه)) ___________ میخونه لحظه های آخر/ روضه هاش و از عمق سینه میخـــونه از غریبـــی اون/ تشنه لبـــی کـــه رو زمینه تا آتیش زدن// در خونشو گریه ها کرد تو اون لحظه ها //یاد غربت کربلا کرد سادات ببـــخشن/ ایـــن روضهء آه و دوره کـــرده بـودن همه دور قتلگاه و با نـــیزه تنی رو/ با هـــم می کشیدن سر و پیش چشم مادرش زهرا بریدن سادات بــبـــخشـــن/ تـــا از نـــفـــس افـــتاد خیمه هاش به دست شمرو زجروشبث افتاد آتـــیـــش مـــدیـــنـــه / بـــه پـــره حـــرم خـــورد هرکی واسه غارت اومد وهرچی که خواست برد ((امون از زمونه)) شعر ونغمه: مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
با در خـــونت/ گـــره خورده طــینتم عمـــری مـــجنون و/ نوکــره عشیرتم کاش بشه روزی / که با چشمام ببینم زائـــــرصحـــنه/ خوشـــگل مدیـــنتم روسرم حس میکنم همیشه دستان تورو نمیدم بـه هیـــچی ، روضهء گلستان تورو یه روز میادمیبینم حرمت مـیـــشه شلوغ جارو میزنم همه صـحن وشبـــستان تورو یه روز بقیع میشه حــرم/ میشه گنبدش علم آقاجون چــهار تــا گنبــد طــلا / میـشه سایــهء ســرم آقاجون چه صحن خوشگلی بشه/صحن زهرا مادرم آقا جون ( یا جعفر بن محمد....مولانا) __________ خِـــیر عـــالـــم رو /میـــشه از درت گـــرفت هرچی که می خواست/ از تو نوکرت گرفت ایـــن کـــه من نوکـــر/ شـــدم اتفاقی نیست بـــه یـــقیــن دســـت/ مـــنو مـــادرت گرفت پـــای عشقت دلمـــو حسابــی رسوا کردی قطـــره‌های جونمـــو وصــل به دریا کردی به منم نگاه خاصّْ کن همون اندازه ای که بـــه زراره و مُفَـــضَّل و هِشـــام هـــاکردی دلخوشیهای زندگی /بـه تو داره بســتگی آقاجون غیره شما آخه دلو/مــن بدم به دست کی آقاجون اسم تو مرحمه برا /هرچی دل شکستگی آقاجون ( یا جعفر بن محمد....مولانا) ___________ غیـر درگاهت/نمیخوام هیچ کجا رو ایـــهاالصـــادق/ نـــرون از درت مارو فـــخرمه عمـــری/شیعهء جعفری ام به تو مدیونم/این حسین حسینا رو دلمــو به صفحه صفحهء وجودت دوختم قـــدر قطـــره ایهِ از شمـــا همـــه اندوختم اگه هیچکی ندونه خودم که میدونم اینو من حسین حسین رو از روایتات آموختم نفس نفس هر نفسم/به تـــو دارم میرسم آقاجون بی تو که باشم بخدا/بی کس بن بی کسم آقاجون بـــاتـــو امیر عالـمم/ بـی شـما خارو خسم آقاجون ( یا جعفر بن محمد....مولانا) شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
کلامُکُم نور و نورِچشامه هر چی که داریم از این کلامه دوای دردا تربت حسینه قال الصادق علیه السلامه نوحوا نوحوا عَلی الحسین عبارت امام صادقه اینکه امشب میگیم حسین عنایت امام صادقه شعائر حسینی رو آقا احیا کرد با این روایتا چشامون و دریا کرد محرم حسین شده نزدیک و کم کم باید که خیمه ها و علم رو برپا کرد (ای آقاجان) ——————————- خودش روضه خون و ختمِ کلامه اسم جدّش رو کرده اقامه زائر امام حسین جاش بهشته قال الصادق علیه السلامه هر جا اسم حسین گفتن با مادرش اومده تو روضه اینکه آقا میاد اینجا حس عجیبی شده تو روضه زیارت حسین و سفارش کرد ای‌جان چی گفت آقا دل و بیقرارش کرد ای‌جان اونیکه رفته کربلا خوشبخته آخه نمیشه این ثواب و شمارش کرد ای‌جان (ای آقاجان) شعر و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
برا سائــل درت/هرچــه نیازه میکنی رحمت الهی رو/بهش افــاضه میکنی توامام صادقی/که با یه گوشهءنگات یه شبه مفضل و مثل مَــعاذه میکنی توی مکتب شــماحرفی اصن ازظلم نیست راه حق مشخصه برای هیچکس گم نیست از روایــات مــعاذبــــن کثــیــر مـــیفــهمــم چیــزی بالاتره از خــدمت به مــردم نیست تو نوره صداقتـی امــامه همه کلامــت هدایتــه همــه عالـمه کسی که ولایــت علـی دینشه دعا میکنی براش مثه فاطمه ((یاجعفربن محمد/ ایها الصادق)) _____________ حقه دینی که شما/بشی امام ورهبرش میشناسن شیعه روبه/روایت معتبرش ذرّه ای هــم از نَــمِ/عـلوم بـی کران تو یکی مثل مالــک و/زراره میشه ثمرش دل تاریــک منــو عشــق تــو روشــن میکنه کاری که کرده با فیض کوفی بــامن میکنه این روایت شماس که اشــک برامام حسین مــارو از آتــیــش روز حــشــر ایــمَن میکنه هــمه زندگــیم فــــدایِ راه حسین من هستم یه عمره در پناه حسین چه ترس ازقیامتی،که فرموده ای قیامت میچــرخه بــا نگاه حسین ((یاجعفربن محمد/ ایها الصادق)) نغمه و شعر: مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
نوشتم بَعدِ عقلِ کُل ، ائمه هُوَ اللهُ أَحَد را قُلْ ، ائمه عسل ، الله و شهدِ گل ، ائمه و دین کندو شد از شیخُ الائمه بنازم عصمت الله شِشُم را گدایی میکنم شاه شِشُم را من و دل ، دلبر صادق گرفتیم دُر از خاک دَر صادق گرفتیم عروج از منبر صادق گرفتیم و فَر از جعفر صادق گرفتیم اگر چه بندهٔ فرمان اوئیم ولی شاگرد شاگردان اوئیم به گِرد ماه یک دنیا ستاره هدف کی گم شود با راه چاره سرم خیرِ سرش بی استخاره فدای « بوبصیر » ش تا « زُراره » بیا لیلی ببین مجنون رسیده تنوری گرم کن هارون رسیده کمی از آتشِ پشت درت را مهیا کن بسوزان نوکرت را نبینم بین شعله همسرت را مبر با سوز ، نام مادرت را تو را سوزاند ، ابراهیمِ آتش گریز اهل بیت از بیمِ آتش حرامی حرمتت را ساده می بُرد دعا را از سر سجاده می بُرد شَهِ افتاده را افتاده می بُرد تو را جاری چو کوثر ، باده می بُرد عصا داند که تقصیر رَسَن بود کجا زانو کشی زانو زدن بود گذشت از خیرِ تو یعنی شَر آورد دهانش صبرِ چشمت را سر آورد میان کوچه نام مادر آورد گُل زهرا گُلابت را در آورد فشار روحت از جسمت فزون تر دو چشمت از دو پایت لاله گون تر شَه ِ مذهب که لا مذهب تو را کُشت به مرگت راضی و با تب تو را کُشت تب جانسوز چوب و لب تو را کُشت به جانت... عمه جان زینب تو را کُشت همان زینب که دید انگشتِ کینه نشانه می رود سوی سکینه مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14