#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفره ی ام البنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو می آید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنی هاشم به دست توست
فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد
بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..،عشق است
در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد
چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساس هایت را
نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه
زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه
شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه
سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد
لبتشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رمل های سرخ،رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند
ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند
جسم حسین تو معما شد..،نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که
بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که
ای وای از اطفال از اطفال از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی
زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی
زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند
با حرمله پیش ربابت آب می خوردند
#بردیا_محمدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
هر واژه ی تمامی ابیات باادب
هم باادب ادب ، ادبیات باادب
در محضرش تمامی ذرات باخضوع
الوات مات و اهل مناجات باادب
امُّالاَدب که بوده؟ که بدذات ، محضرش
ذاتاً کریم شد ، شده باالذّات باادب
شعری که شد تمام، مراعاتِ بی نظیر
نخلی که شد نظیرِ مراعات باادب
قرآنِ کامل است کتابی که بعد از آن
انجیل شد معذَّب و تورات باادب
#میثم_خنکدار
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری
بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد "امالمؤمنین" نامادری
بچه ها وقتی پریشانحال مادر میشدند
شانه میزد موی آنهارا همین نامادری
آنقَدَر بانو محبت داشت قطعا تا ابد
مادر دنیا نمیآرد چنین نامادری
دست مادرها به سوی اوست تا رزقی دهد
بر رکاب مادران گردد نگین نامادری
چارتا نوکر برای چار زهرازاده داشت
آفریده نوکران مه جبین نامادری
هم خدا و هم رسول و فاطمه دم میدهند
آفرین و آفرین و آفرین نامادری
فاطمه در کربلا شاهد ولیکن در بقیع
روضه ها میخواند با صوتی حزین نامادری
میکُشد مارا دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" او
روضه میخواند از عمود آهنین نامادری
فاطمه چون روی منبر روضه خوانی میکند
وقت روضه مینشیند بر زمین نامادری
من بهشتم زیر پای اوست، از بس مادر است
دست من را میکشاند پای دین نامادری
#احمد_ایرانی_نسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
اشکهایت روضهی مَکشوفِ مشکِ آب بود
از دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" تو فهمیده ایم
شعرهایت در گریز روضه فتح باب بود
هم برای ناله هایت زینبت از حال رفت
هم رباب از روضههای آب تو بیتاب بود
تشنگی بیخواب خواهد کرد قطعا طفل را
پس عطش یعنی علی محتاج آب و تاب بود
با نصیحت های تو تا قبل از "اَدرِک اَخاک"
روی لبهای اباالفضلت فقط "ارباب" بود
آن ابالفضلی که تکیه گاه اهل خیمه بود
آن ابالفضلی که نامش قوّت اصحاب بود
فاضلی که از مقامش، کعبه میشد منبرش
خطبه هایش آبروی منبر و محراب بود
هم خودش از خندههای کودکان جان میگرفت
هم رقیه از "عموجان" گفتنش شاداب بود
كاشِفَ الْكَرْبِ الْحُسَیْنی که کنار علقمه
آخرین حرفش "برادرجان مرا دریاب" بود
بس که تو روشنگری کردی جهان بیدار شد
روضه ها خواندی زمانی که مدینه خواب بود
آه یا ام البنین، عباس را چشمش زدند
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
#احمد_ایرانی_نسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت
خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت
پروردگار تحت حدیثی بیان نمود:
خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت
رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش
جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت
حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف
جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت
چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود
آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت
زهرا عفیفهایست که با پای پُر وَرَم
یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت
معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است
پروردگار بهتر از او خطکِشی نداشت
شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است
ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت
چشم امید طفل ، همیشه به مادر است
شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت
شُکر خدا که اُمِّابیهاست مادرم
شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم
هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش
اقرار کرده اند به بالا نشینی اش
آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود
افلاک غبطه خورده به خلوتگزینی اش
شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل!
از فاطمه است منصب روح الامینی اش
بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست
جانم فدای چند ظروف گِلینی اش
یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش
یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش
روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی
تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش
پیراهن عروسی او دستِ سائلی...
ما را اسیر کرده همین ذرّهبینی اش
دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد
حق افتخار کرده به مردآفرینی اش
ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم
دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم
زهراست راه حل معمای مرتضی
شرط صعود تا به بلندای مرتضی
از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست
نانی که می خورند گداهای مرتضی
او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است
آئینه ای برای تماشای مرتضی
شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی
لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی
یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه"
یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی"
ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است
بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است
جبریل می شویم اگر بال و پر دهند
ما را از آسمان مدینه گذر دهند
از مثل من تمامی این کوچه پُر شود
روزی اگر برای گدایی خبر دهند
بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم
قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند
ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم
حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند
حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند
آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند
سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است
ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند
خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم...
تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند
او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود
امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند
بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او
از ناله ی غریبی وا مُحسنای او
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مدح
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
تمام خلق را در سایه نام تو جا داده است
تویی کامل ترین خیر کثیری که خدا داده است
به وصف خلق و خویت کنیه اُمُّ الْهَنا داده است
دليل خلق دنيا را به دست مرتضی داده است
و ما ادراکما حیدر و ما ادراکما زهرا
مَتىٰ ما تَلْقَ مَن تَهوىٰ دَعِ الدُّنيا وَ اَهمِلها
خدا غرق تماشا ميشود راز و نيازت را
شميم عرش دارد بوى عطر جانمازت را
نصيب شيعيان كردی دعای چاره سازت را
ندیده هیچکس در حجب و عفت هم ترازت را
کلیمی ها ز نور چادرت اسلام آوردند
پس از آن بر ولی الله اعظم اقتدا کردند
به چشمش دیده (اُمِّ اَیْمَن) اعجاز اجابت را
همیشه بردن نامت روا کرده است حاجت را
روایت گفته روزی می دهی بر ما شفاعت را
قیامت می کند روزی جلال تو قیامت را
تو را مادر صدا کردم برایم مادری کردی
تمام عاشقانت را حسینی بار آوردی
تویی زهرای مشتق گشته از نور خداوندت
به جنت روشنی بخشیده زیبایی لبخندت
برای اهل عالم نیست الگویی همانندت
به ما درس کرامت داده خیرات گلوبندت
هزاران حاتم طاعی فدای وقف های تو
گره وا ميكند از كار عالم ربناى تو
#مهرشاد_واحدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#شهيد_سردار_سليمانى
قطره اى بود که میخواست به دریا برسد
سوخت پروانه که دودش به ثریا برسد
عاشقی حسن ختامى است که مجنون اینبار
در ره عشق به سرمنزل لیلا برسد
معنی واژه ی سردار شدن یعنی که ...
سر به دار ستم چوبه ى خرما برسد
سینه شيعه سپر گشته مبادا روزى
دست دشمن به نخ چادر زهرا برسد
همه از منتظرانیم که بعد از عمری
عاقبت منتقم از غیبت کبرى برسد
جان ما تحفه درویش خراسانی ما
هک شده نَصرُ مِن الله به پیشانی ما..
سایه امن وِلا بر سرمان هست هنوز
عشق در پیکرهی کشور مان هست هنوز
روح ایثار تو آميخته با غیرت ما
با تو همسنگر و هم سنگرمان هست هنوز
مکتب كرب و بلا درس شهادت طلبی است
شوق پرواز به بال و پرمان هست هنوز
ما نمک گیر حسینیم و سپاه زینب
اشک روضه به دو چشم ترمان هست هنوز
دست افتاد ولی بیرق مان پا برجاست
رفت سردار ولی رهبرمان هست هنوز
جان ما تحفه درویش خراسانی ما
هک شده نصرُ مِن الله به پیشانی ما
#مهرشاد_واحدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهدای_کرمان
همیشه پشت علی ماندهاند مالکها
اگرچه عایشهها فتنه بر شتر بکنند
هزار قاسم دیگر میان صف ماندهست
تمام لشکر ما را اگر ترور بکنند
#سید_اميرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
باغ ما معدن صنوبرهاست
ایستادیم و دل نمیبازیم
سر ما را به نیزه ها بزنید
ما از آن نیزه شیعه میسازیم
#محمود_شاهنوری
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
هر چه هم با تبر به ما بزنید
سرو ما این چنین نمی افتد
آه با کشتن علمداران
این علم بر زمین نمی افتد
#محمود_شاهنوری
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهدای_کرمان
آنان که ز سردار خبر آوردند
سوغات شهادت از سفر آوردند
رفتند زیارت که سپس برگردند؛
رفتند؛ سر از بهشت درآوردند
#میثم_رنجبر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#سردار_سلیمانی
بس است حوصله ی واژه ها سر آمده است
قلم به سرخ ترین حالتش در آمده است
قسم به نون و قلم صحبت از رجز خوانی است
که خونٍ جوهر خودکار ها سلیمانی ست
قسم به آیه ویلُ،به سوره ی شعرا
قسم به عاقبت خیر مومنین خدا
قسم به زلف علی و به ذوالفقار علی
قسم به وصله ی نعلین وصله دار علی
قسم به سرخی خون جبینٍ اشترها
قسم به کشته ی تحریم ها اباذر ها
که زخم تیغ علی روی شانه می افتد
گذار پوست به دباغ خانه می افتد
گذشت از خودش آیینه تا نظر بدهد
رسید قاصدک از پشت در خبر بدهد
که تیغ کفر به جان امام نزدیک است
بگوش باش برادر،قیام نزدیک است
بگوش باش برادر،کمی علم بزنیم
و بیت عبرت تاریخ را رقم بزنیم
غضب به چینه ی پیشانی علی افتاد
کنار دومی از ترس اولی افتاد
قسم به فصل خزان نوبت بهار علی ست
جواب جهل جمل تیغ ذوالفقار علی ست
نخوانده اید بخوانید شب گذشتنی است
جواب ظلم همین آه دل شکستنی است
طناب بسته به این دست ها گسستنی است
(حباب شیشه ایٍ) کافران شکستنی است
،،،،
اگر چه پیکر این سرو چاک چاک افتاد
اگر چه دست علمدارمان به خاک افتاد
اگر چه هلهله سر داده تهنیت گفتند
بنی امیه دوباره تبرکت گفتند
هنوز از لب این قوم دم نیفتاده
هنوز کار به دست عجم نیفتاده
فدای غربت آن شاه که سپاه نداشت
و بعد داغ عمو حال رو براه نداشت
شکسته قد،به کنار برادرش افتاد
عمود خیمه که افتاد،خواهرش افتاد
#مجتبی_فلاح_نیا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#محکومیت_حادثه_تروریستی_کرمان
#حاج_قاسم_سلیمانی
هرچند ز ما هراس دائم داری
زخمی زدهای جواب لازم داری
این کشتن با بمبگزاری و ترور
ترسیست که از مرام قاسم داری
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#پاسخ_سخت
خون دل ما آب وضو خواهد داشت
سجاده سرخ ما رفو خواهد داشت
هرکس که به آئینه ما سنگ زده
با پاسخ سخت روبرو خواهد شد
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#محکومیت_حادثه_تروريستى_كرمان
از فتنه و از هرچه بلا حفظ شده
با لطف و عنایت خدا حفظ شده
"ما را بکشید، زندهتر میگردیم"
اسلام ز خون شهدا حفظ شده
#مهدى_ستارزاده
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#سردار_سلیمانی
نوشید چه عاشقانه از جام الست
در آتش کینه چشم هایش را بست
یک جمعهی انتظار لبیک به لب
روح ملکوتیاش به اعلی پیوست
___________________
اصل و نسبش اگر چه کرمانی بود
الگوی جوان ناب ایرانی بود
در آتش نمرود گلستان را یافت
آن مرد که «قاسم سلیمانی» بود
____________________
هفتاد و دو تن سواره بر میگردید
با دامن پر ستاره برمیگردید
بیشک که میان آتش و خاکستر
ققنوس شده دوباره بر میگردید
_______________________
بعد از تو خیالها مشوش چه کنم
مانند سیاوشی و آرش چه کنم
سردار پس از شهادتت آه نگاه
در خرمن من فتاده آتش چه کنم
____________________
باروت درون جعبهی انباریم
با نیت انتقام او بیداریم
دست از سر و پا خطا نکن ای دشمن
فرمان برسد ما همگی سرداریم
____________________
ای یوسف مهربان ایرانیها
دستان تو آبادی ویرانیها
بعد از تو ز خاک میهنم روییده است
صدها نه هزارها سلیمانیها
____________________
دلداده ی آن یار خمینیم همه
تا آخر عمر زیر دِینیم همه
سردار چه خوب از شهادت می گفت
ما ملت حضرت حسینیم همه
#نوروز_رمضانی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#جواب_اهانت
غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟
زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟
میان دست پلیدش قلم چرا نشکست؟
دهنکجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟
کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟
غذا و شربت نذری نشانهی شرف است
حرامخوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست
به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دلخون کجا و جاهل مست؟
دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفلهپرست
دلم پر است از آنان که اسوه میسازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست
ز صاحبان مناصب که از خصومتشان
هر آنکه ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست
هر آنکه گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آنکه شوت بلد بود و گل، به صدر نشست
گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست
برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخنشناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست
ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطقهای شعاری چه آورند به دست؟
خطای شیوهی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست
#افشین_علا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهداى_كرمان
از ساغر سرمست ها میخانه پُر شد
با باده ی عاشقکُشی پیمانه پُر شد
این قصّه ی دلدادن از افسانه پُر شد
دور مزار شمع ، از پروانه پُر شد
ای خوشبهحال آنکه دنیا را رها کرد
در راه صحن جانفدا جان را فدا کرد
ای کاش در این جانفشانی جای ما بود
بر رویِ میم مرگ ردِّپای ما بود
شوق شهادت مشق هر انشای ما بود
این خطِّ مشی حاجقاسم های ما بود
در خون خود غلتید هرکس ، رو سپید است
آنکه به پای یار می میرد ، شهید است
گرچه وطن آئینه ی آهِ درون است
قالیچهی کرمانی ما غرق خون است
در اصل ، این پایان سرفصل جنون است
کاخ یهودی ها به زودی سرنگون است
باید که مُشتی در دهان غم بکوبیم
باید که اسرائیل را درهم بکوبیم
تصویری از عرش معلیٰ دارد این خاک
در کاسه ی تن ، روح دریا دارد این خاک
عاشقترین سربازها را دارد این خاک
سیّد رضیِ موسوی ها دارد این خاک
در خاک و خون فریاد زد: دشمن بداند!
هیهات پشت رهبرم خالی بماند
در معبد لاهوتیان قدّیسه زهراست
سرچشمه ی توحید ، چشم خیس زهراست
بر سردر هفتآسمان تندیس زهراست
پای ولی ماندن همان تدریس زهراست
در مکتب زهرا ولایت اصل دین است
تنها علیِ او امیرالمومنین است!
با اینکه از داغ عزیزان سربهزیریم
در جنگ با کفتارها مانند شیریم
لبیکگویان مُریدان غدیریم
ما پای کار پاسخِ سخت امیریم
سیّدعلی لب تر کند..،کافیست والله
تا لشکرش محشر کند..،کافیست والله
ما ملت جنگیم..،غیرتدوست هستیم
مرد نبردیم و شهادتدوست هستیم
یکتاپرستانیم ، وحدتدوست هستیم
مشهد نشان داده ولایتدوست هستیم
این بیشه ، جولانگاه شیران نام دارد
این خاکِ سلطان است..،ایران نام دارد
جنگیدن ما ریشه در اعصار دارد
صهیون همیشه بیم از پیکار دارد
این قوم ترس از حیدر کرار دارد
تیغ علی با اهل خیبر کار دارد
دروازهی خیبر ز جا کنده است حیدر
این گنبدِ آهن که چیزی نیست دیگر
در چشم ما نور شعف را می شود دید
رزمندههای جانبهکف را می شود دید
تیری که خورده بر هدف را می شود دید
از مسجد الاقصی،نجف را می شود دید
پای برهنه می توان این جاده را رفت
این اربعین از غزّه باید کربلا رفت
مجنون عاشقپیشهام ، لیلا حسین است
شیرینترین ذکر لب ما یا حسین است
حشر تمامیِّ شهیدان با حسین است
پایان هر شعری گریز ما حسین است
لبتشنه ای که نیزه جای آب ها خورد
پیراهنش را چکمهپوشی بی حیا بُرد
ای کاشکی بال و پرش را جمع می کرد
قومی میامد پیکرش را جمع می کرد
خونابه های حنجرش را جمع می کرد
انگشت بی انگشترش را جمع می کرد
نزدیک جسم درهمش جز روستا نیست
شکر خدا این دِه بدون بوریا نیست
#برديا_محمدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#تقديم_به_مردم_كرمان
ای وای جگرگوشهی ایران جگرش سوخت
کرمان بلنداختر من بال و پرش سوخت
سردار که پروانهصفت سوخت در آتش
یک بار دگر در غم کرمان جگرش سوخت
امروز رسید آتش آن کینه به گلزار
دیروز، اگر باغ گل یاس، درش سوخت
در روز زن ای وای، امان از دل مادر
چون دید گلش نور دو چشمش پسرش سوخت
ای وای ز داغ پدر آنگاه که دختر
چون غنچهی پرپر شده پیش نظرش سوخت
از مضجع سردار هم این دیو بترسد
زین رو چمن از خاک و گل از دور و برش سوخت
این کینه از آن روست که از کشتهی او نیز
شد روز تلآویو سیاه و پدرش سوخت
این کینه از آن روست که در هفتم اکتبر
یال فرس مغرب و افسار خرش سوخت
رو کرد به باریکهی ویران، سپه دیو
با آهن و پولاد ولیکن سپرش سوخت
کشتار بسی کرد ولی غزهی مظلوم
از پای نیفتاده و دشمن کمرش سوخت
پس نیش زد از کینه به کرمان که جهانی
در حسرت آوازهی فضل و هنرش سوخت
پرورد چو قاسم که به هر معرکه، پیروز
برگشت ز میدان و عدو پشت سرش سوخت
این کینه قدیمیتر از این است، دل غرب
از نهضت اسلام و شعاع اثرش سوخت
پس خواست که بر دامن دین، لکه نشاند
در آتش این توطئه دامان ترش سوخت
از هیمنهاش ماند فقط ظاهر رنگین
پیراهن اگر ماند به جا آسترش سوخت
پس کاشت درخت از جدل شیعه و سنی
در خطهی اسلام، ولیکن ثمرش سوخت
خاک یمن و سوریه را شخم زد اما
خود از نفس افتاد که زیر و زبرش سوخت
میخواست بجنگند ری و کابل و بغداد
با یکدگر اما خود آشوبگرش سوخت
میخواست که بیروت شود دشمن تهران
باروت خروشان وفا بیشترش سوخت
میخواست که از وحدت اعراب و تلآویو
یکباره بیارد خبر اما خبرش سوخت
میخواست که با تیشه زند ریشهی ما را
داعش تبرش بود ولیکن تبرش سوخت
ایران نه چو بید است که از باد بلرزد
هر کس که بر او تاخت ز صبر و ظفرش سوخت
امروز هم این سرو کهن، خطهی کرمان
ماندهست سرافراز اگر برگ و برش سوخت
#افشین_علا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#امام_باقر_عليهالسلام
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد
خورشید از کرانه ی دوری بلند شد
در بین شهر نغمهی شوری بلند شد
در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد
بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی
کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی
مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی
در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی
بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی
تو پنجمین تشرف توحید ما شدی
در جاده ی شریعت نُطقَت،مسافریم
ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم
تو امتداد نافله های محمدی
تعقیب های بعد عشای محمدی
شخصاً کلیددار حرای محمدی
آئینه ی تمامنمای محمدی
تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام
ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام
بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو
طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو
شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو
تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو!
مهتاب بام این دوبرادر درآمده
اینگونه دلرباشدن از تو برآمده
در کوچهباغِ بحث شبی که قدم زدی
تنها ز لفظِ آیهی تطهیر دم زدی
بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی
زیباترین مناظره ها را رقم زدی
پس واجب است از هُنرت استفاده کرد
باید فنون بحث شما را پیاده کرد
ای خوشبهحال هرکه درت را رها نکرد
خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد
هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد
آنکس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد
ظرف مرا شکستهسبویَت کُنی خوش است
ما را به جبر جابرِ کویَت کنی خوش است
در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که
آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که
ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که
هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که
اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت
ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت
باید برات گنبدی از زر درست کرد
رو به مزار خاکی تو در درست کرد
عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد
پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد
صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم
خاک بقیع را حسنآباد می کنیم
تو یاکریم زادهی آسیبدیده ای
در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای
دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای
در اوج کودکی چه عذابی کشیده ای
سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند
در پیش چشم تو سر جد تو ریختند
صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد
خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد
با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد
همبازیِ سهساله ی تو تازیانه خورد
دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد
دیدی طناب حرمله سهم رباب شد!
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ولادت
#امام_باقر_علیهالسلام
شاعر :
#مجتبی_فلاح_نیا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_هادى_عليهالسلام
جریان نور پیداست در بدو جادهی تو
زد روی دست خورشید روی گشادهی تو
در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد
پای نخیل توحید مهر تو نردبان شد
ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت
بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت
گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو
صدها فرشته بودند در بین لشگر تو
دعوت به می نمیکرد بدخواه در حضورت
گر میچشید قدری از بادهی طهورت
آباد شد خرابه گل غنچه داد و خندید
شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید
مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسیست
واژهبهواژه دیدیم ، دَرست علیشناسیست
لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی
تا عرش پر گشودی با جانماز خاکی
بر چهرهی گدایان چشمان تو عطا کرد
اعجاز دستهایت خاشاک را طلا کرد
عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد
از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد
هرچند آخرش شد زهری وبالت آقا
دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا
پاهای خواهرت را در سلسه ندیدند
نسوان خانهات را با حرمله ندیدند
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
ويژه برنامه تخصصى فصل زمستان مشام
با حضور #مرتضى_حيدرى_آل_كثير
زمان و محل برگزارى :
جمعه ٢٩ دى ماه ساعت ١٤:٣٠
بابل سالن شهداى سازمان تبليغات اسلامى مازندران
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
خاک پای یار بودن سهم خاکستر نبود
سوختن در عاشقی در طالع این پر نبود
کاسبِ گریه تمام سال سودش خالص است
بد ضرر کردم،هر از گاهی که چشمم تر نبود
من به هرکس رو زدم..،زد ظرف فقرم را شکست
سرپناه این گدا جز سایه ی این در نبود
سخت دلگیرم خدایا..،تو در آغوشم بگیر
هیچ نفعی در جدایی از دَرَت آخر نبود
بازی دنیا خرابم کرد..،خوبم می کنی؟!
کاش نقشِ روسیاه اینقَدر دردآور نبود
هرچه بد کردیم..،زهرا دست ما را ول نکرد
ما همه بی آبرو بودیم اگر مادر نبود
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف
هرکجا جز خانه ی حیدر به غیر شر نبود
باطن هر یاالهی گفتن ما یاعلی است
آینهدار خدا وقتی به جز حیدر نبود
این دل وامانده ی من آرزویش کربلاست
کنج صحن شاه..،امشب..،جای این نوکر نبود؟!
هرکسی پرسید آقا کیست؟!من گفتم:حسین...
هیچ اربابی از ارباب خودم بهتر نبود
▪️
▪️
شمر! این لبتشنه جز یک جرعهآب از تو چه خواست؟!
آب هم گیرم ندادی..،پاسخش خنجر نبود
هیچ داغی سختتر از این مصیبت می شود؟!:
قَدر زن های حرم در خیمه ها معجر نبود...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
گزارش تصویری
نشست تخصصی شعر و نوحه
با حضور مرتضی حیدری آل کثیر
بابل - دی ماه ۱۴۰۲
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مناجات
#ماه_رجب
هر آینه امیدی بر جود رب ندارد
عبدی که یامنارجوه بر روی لب ندارد
روزّی روز ما هست در خلوت سحرگاه
بیچاره آنکه حالی در نیمهشب ندارد
از ما کلاف ساده ، از او هزار دینار
این عادت کریمست ، اصلاً عجب ندارد
چون کودکی که محروم از لطف جیب باباست
یک لاقبا شد آن که از او طلب ندارد
اینجا ز روی آداب پاداش میدهندت
فرمود نیست عاقل ، هرکس ادب ندارد
هرجا دلی شکسته آنجا حریم یارست
آخر طبیب دوّار جایی مطب ندارد
از آبروی مولا عزت گرفته این ماه
بنویس هیچ ماهی فیض رجب ندارد
حبّ علیست بیشک معیار صُلب والا
هرکس که منکر اوست ، یعنی نسب ندارد
ما جای ذکر یا رب ، با یاحسین مستیم
نامی که مزّهاش را ، حتّی رطب ندارد
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهید_صادق_امیدزاده
حرم «زینب» عجب حال و هوایی دارد
سوریه، فیض شهادت چه صفایی دارد
بنویسید به روی کفن این شهدا
چقدر عمهی سادات فدایی دارد
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#امام_جواد_علیهالسلام
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد
خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام
ای سومین محمد ایمان ما..،سلام
لبخند تو به خوشهی گندم سلام کرد
بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد
شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد
چِل سال انتظار پدر را تمام کرد
از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی
تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی
جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریمات طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبه ات اعتراف کرد
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُردهاست..،کافر است
در فصلفصلِ کوچ،شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیرهبگیرِ گندم خواهر_برادریم
ما ریزخوار سفره ی موسیبن جعفریم
این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفرهداری بابابزرگ تو
در خاک ما نسیم دلانگیز یاسهاست
ایران؛پناهگاهِ ولایتشناسهاست
روی ضریحها گرهِ التماسهاست
این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست
مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم
نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است
حِرزَت امید آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما..،منزل من است
بابالجواد؛باب مراد دل من است
دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
در دشت خشک لذت باران تویی تویی
تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی
روز جوانِ مردم ایران تویی تویی
اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی
هرچند مَشهَدی شده ام..،کربلاییام
من بی قرار بوسهی پائینِ پاییام
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
ششماهگیِّ عاطفه ی تو خطر ندید
گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگیات را.،پدر ندید
آه از دل حسین..،سهشعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد
اشک پدر به گونهی اصغر چکید..،آه
با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه
این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه
ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد
سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت
این ماهسیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت
بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب
بند قماط او نخ حبل المتینِ رب
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند
شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است
شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
یوسف برو،او گرمی بازار امروز است
دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است
با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگهاش جاری داشت
بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت
کوچکترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچکترین قطره میان نسل باران است
پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند
تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید
از آسمان باران که می بارید،می خندید
وقتی عموعباس را می دید،می خندید
گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید
چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند
گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند
در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد
از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد
ماه قبیله راهی آغوش دریا شد
لب های خشک او بلای جان سقا شد
از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای
ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای
بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند
جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند
وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند
این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند
نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم
آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مدح
#ولادت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
به آن عاقل منم دیوانه دیوانه
به آن مستی منم پیمانه پیمانه
چه بودم من نمیدانم
چه هستم من نمیدانم
برو من را بجو مستانه مستانه
امینم کو و مامن کو؟ امیر شیرآهن کو؟
خدایا ساقی من کو؟
به دور او شوم پروانه پروانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
تو ای والا، تو ای هستی هستآور
از آن بالا، نگاهی هم به پست آور
تو مولایی، منم بنده
منم سائل، تو بخشنده
علی مولا، دل من را بدست آور
علی شمسم علی ماهم علی میرم علی شاهم
علی قبله علی راهم
تویی هم کعبه و هم صاحب خانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
شکاف کعبه را نور احد آمد
ملائک صفبهصف، بنتالاسد آمد
ببین هاجر ببین عذرا
ببین آسیه و حوا
ببین از عالم بالا مدد آمد
علیآدم علیموسا علینوح و علیعیسا
علی شد خادمش روحالامین
اما
خدا موی علی را میزند شانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
به هر جا بنگری جز او نمیبینی
ز هر نخلی رطب جز او نمیچینی
علیقاهر علیغالب
علی ابن ابیطالب
علی آیین هر پیغمبری، دینی
علی وافی علیصافی علی کامل علی کافی دل هر ذره بشکافی
علی کنه و علیهسته علیدانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
امیرالمومنین هم سن و سال وحی میباشد
علی وجه خداوند و جمال وحی میباشد
علی تورات علیقرآن
علی انجیل علیفرقان
علی آن شاهزادکعبه مال وحی میباشد
علی والا علی سرور
علیمولا علیرهبر
به هر کرسی به هر منبر
زده تکیه علی شاهانه شاهانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
علیحیدر، علی شیرخدا شمشیر برنده
علی صفدر، علی پشت یلان بر خاک افکنده
علیقاهر علیقهار
علییَعسوب علیکرّار
خدامظهر، شجاعت پیش او زانوزده؛ بنده
علیتکبیر علیاکبر علیقادر علیاقدر ابوشّبِرابوالشَّبَر
علی عباساو در رزم جانانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
علی جان پیمبر همسر زهرا
علی همتای زهرا رهبر زهرا
به عالم مصطفی سرور
به هستی فاطمه محور
علی آن خطبههای محشر زهرا
علی آغاز پایانش علی اموات مهمانش
همه عالم بقربانش
خدایش را حسین اوست دردانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
امیرالمؤمنین ساقیکوثر باشد و اما
یلامالبنینش آبآور باشد و اما
دو شطآب لبتشنه حسینموای
گلو درگیر با دشنه حسینموای
و شمر از گودیگودال میآید
و در دستش،،، زبانم لال میآید
"سرآورده سرآورده"
سر سالار زینب را بدون پیکر آورده
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14