#ولادت
#امام_باقر_عليهالسلام
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد
خورشید از کرانه ی دوری بلند شد
در بین شهر نغمهی شوری بلند شد
در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد
بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی
کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی
مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی
در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی
بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی
تو پنجمین تشرف توحید ما شدی
در جاده ی شریعت نُطقَت،مسافریم
ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم
تو امتداد نافله های محمدی
تعقیب های بعد عشای محمدی
شخصاً کلیددار حرای محمدی
آئینه ی تمامنمای محمدی
تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام
ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام
بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو
طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو
شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو
تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو!
مهتاب بام این دوبرادر درآمده
اینگونه دلرباشدن از تو برآمده
در کوچهباغِ بحث شبی که قدم زدی
تنها ز لفظِ آیهی تطهیر دم زدی
بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی
زیباترین مناظره ها را رقم زدی
پس واجب است از هُنرت استفاده کرد
باید فنون بحث شما را پیاده کرد
ای خوشبهحال هرکه درت را رها نکرد
خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد
هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد
آنکس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد
ظرف مرا شکستهسبویَت کُنی خوش است
ما را به جبر جابرِ کویَت کنی خوش است
در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که
آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که
ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که
هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که
اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت
ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت
باید برات گنبدی از زر درست کرد
رو به مزار خاکی تو در درست کرد
عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد
پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد
صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم
خاک بقیع را حسنآباد می کنیم
تو یاکریم زادهی آسیبدیده ای
در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای
دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای
در اوج کودکی چه عذابی کشیده ای
سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند
در پیش چشم تو سر جد تو ریختند
صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد
خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد
با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد
همبازیِ سهساله ی تو تازیانه خورد
دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد
دیدی طناب حرمله سهم رباب شد!
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ولادت
#امام_باقر_علیهالسلام
شاعر :
#مجتبی_فلاح_نیا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_هادى_عليهالسلام
جریان نور پیداست در بدو جادهی تو
زد روی دست خورشید روی گشادهی تو
در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد
پای نخیل توحید مهر تو نردبان شد
ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت
بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت
گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو
صدها فرشته بودند در بین لشگر تو
دعوت به می نمیکرد بدخواه در حضورت
گر میچشید قدری از بادهی طهورت
آباد شد خرابه گل غنچه داد و خندید
شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید
مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسیست
واژهبهواژه دیدیم ، دَرست علیشناسیست
لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی
تا عرش پر گشودی با جانماز خاکی
بر چهرهی گدایان چشمان تو عطا کرد
اعجاز دستهایت خاشاک را طلا کرد
عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد
از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد
هرچند آخرش شد زهری وبالت آقا
دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا
پاهای خواهرت را در سلسه ندیدند
نسوان خانهات را با حرمله ندیدند
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
ويژه برنامه تخصصى فصل زمستان مشام
با حضور #مرتضى_حيدرى_آل_كثير
زمان و محل برگزارى :
جمعه ٢٩ دى ماه ساعت ١٤:٣٠
بابل سالن شهداى سازمان تبليغات اسلامى مازندران
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
خاک پای یار بودن سهم خاکستر نبود
سوختن در عاشقی در طالع این پر نبود
کاسبِ گریه تمام سال سودش خالص است
بد ضرر کردم،هر از گاهی که چشمم تر نبود
من به هرکس رو زدم..،زد ظرف فقرم را شکست
سرپناه این گدا جز سایه ی این در نبود
سخت دلگیرم خدایا..،تو در آغوشم بگیر
هیچ نفعی در جدایی از دَرَت آخر نبود
بازی دنیا خرابم کرد..،خوبم می کنی؟!
کاش نقشِ روسیاه اینقَدر دردآور نبود
هرچه بد کردیم..،زهرا دست ما را ول نکرد
ما همه بی آبرو بودیم اگر مادر نبود
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف
هرکجا جز خانه ی حیدر به غیر شر نبود
باطن هر یاالهی گفتن ما یاعلی است
آینهدار خدا وقتی به جز حیدر نبود
این دل وامانده ی من آرزویش کربلاست
کنج صحن شاه..،امشب..،جای این نوکر نبود؟!
هرکسی پرسید آقا کیست؟!من گفتم:حسین...
هیچ اربابی از ارباب خودم بهتر نبود
▪️
▪️
شمر! این لبتشنه جز یک جرعهآب از تو چه خواست؟!
آب هم گیرم ندادی..،پاسخش خنجر نبود
هیچ داغی سختتر از این مصیبت می شود؟!:
قَدر زن های حرم در خیمه ها معجر نبود...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
گزارش تصویری
نشست تخصصی شعر و نوحه
با حضور مرتضی حیدری آل کثیر
بابل - دی ماه ۱۴۰۲
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مناجات
#ماه_رجب
هر آینه امیدی بر جود رب ندارد
عبدی که یامنارجوه بر روی لب ندارد
روزّی روز ما هست در خلوت سحرگاه
بیچاره آنکه حالی در نیمهشب ندارد
از ما کلاف ساده ، از او هزار دینار
این عادت کریمست ، اصلاً عجب ندارد
چون کودکی که محروم از لطف جیب باباست
یک لاقبا شد آن که از او طلب ندارد
اینجا ز روی آداب پاداش میدهندت
فرمود نیست عاقل ، هرکس ادب ندارد
هرجا دلی شکسته آنجا حریم یارست
آخر طبیب دوّار جایی مطب ندارد
از آبروی مولا عزت گرفته این ماه
بنویس هیچ ماهی فیض رجب ندارد
حبّ علیست بیشک معیار صُلب والا
هرکس که منکر اوست ، یعنی نسب ندارد
ما جای ذکر یا رب ، با یاحسین مستیم
نامی که مزّهاش را ، حتّی رطب ندارد
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهید_صادق_امیدزاده
حرم «زینب» عجب حال و هوایی دارد
سوریه، فیض شهادت چه صفایی دارد
بنویسید به روی کفن این شهدا
چقدر عمهی سادات فدایی دارد
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#امام_جواد_علیهالسلام
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد
خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام
ای سومین محمد ایمان ما..،سلام
لبخند تو به خوشهی گندم سلام کرد
بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد
شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد
چِل سال انتظار پدر را تمام کرد
از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی
تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی
جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریمات طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبه ات اعتراف کرد
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُردهاست..،کافر است
در فصلفصلِ کوچ،شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیرهبگیرِ گندم خواهر_برادریم
ما ریزخوار سفره ی موسیبن جعفریم
این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفرهداری بابابزرگ تو
در خاک ما نسیم دلانگیز یاسهاست
ایران؛پناهگاهِ ولایتشناسهاست
روی ضریحها گرهِ التماسهاست
این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست
مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم
نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است
حِرزَت امید آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما..،منزل من است
بابالجواد؛باب مراد دل من است
دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
در دشت خشک لذت باران تویی تویی
تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی
روز جوانِ مردم ایران تویی تویی
اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی
هرچند مَشهَدی شده ام..،کربلاییام
من بی قرار بوسهی پائینِ پاییام
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
ششماهگیِّ عاطفه ی تو خطر ندید
گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگیات را.،پدر ندید
آه از دل حسین..،سهشعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد
اشک پدر به گونهی اصغر چکید..،آه
با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه
این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه
ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست...
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد
سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت
این ماهسیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت
بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب
بند قماط او نخ حبل المتینِ رب
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند
شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است
شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
یوسف برو،او گرمی بازار امروز است
دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است
با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگهاش جاری داشت
بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت
کوچکترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچکترین قطره میان نسل باران است
پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند
تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید
از آسمان باران که می بارید،می خندید
وقتی عموعباس را می دید،می خندید
گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید
چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند
گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند
در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد
از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد
ماه قبیله راهی آغوش دریا شد
لب های خشک او بلای جان سقا شد
از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای
ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای
بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند
جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند
وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند
این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند
نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم
آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مدح
#ولادت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
به آن عاقل منم دیوانه دیوانه
به آن مستی منم پیمانه پیمانه
چه بودم من نمیدانم
چه هستم من نمیدانم
برو من را بجو مستانه مستانه
امینم کو و مامن کو؟ امیر شیرآهن کو؟
خدایا ساقی من کو؟
به دور او شوم پروانه پروانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
تو ای والا، تو ای هستی هستآور
از آن بالا، نگاهی هم به پست آور
تو مولایی، منم بنده
منم سائل، تو بخشنده
علی مولا، دل من را بدست آور
علی شمسم علی ماهم علی میرم علی شاهم
علی قبله علی راهم
تویی هم کعبه و هم صاحب خانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
شکاف کعبه را نور احد آمد
ملائک صفبهصف، بنتالاسد آمد
ببین هاجر ببین عذرا
ببین آسیه و حوا
ببین از عالم بالا مدد آمد
علیآدم علیموسا علینوح و علیعیسا
علی شد خادمش روحالامین
اما
خدا موی علی را میزند شانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
به هر جا بنگری جز او نمیبینی
ز هر نخلی رطب جز او نمیچینی
علیقاهر علیغالب
علی ابن ابیطالب
علی آیین هر پیغمبری، دینی
علی وافی علیصافی علی کامل علی کافی دل هر ذره بشکافی
علی کنه و علیهسته علیدانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه
امیرالمومنین هم سن و سال وحی میباشد
علی وجه خداوند و جمال وحی میباشد
علی تورات علیقرآن
علی انجیل علیفرقان
علی آن شاهزادکعبه مال وحی میباشد
علی والا علی سرور
علیمولا علیرهبر
به هر کرسی به هر منبر
زده تکیه علی شاهانه شاهانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
علیحیدر، علی شیرخدا شمشیر برنده
علی صفدر، علی پشت یلان بر خاک افکنده
علیقاهر علیقهار
علییَعسوب علیکرّار
خدامظهر، شجاعت پیش او زانوزده؛ بنده
علیتکبیر علیاکبر علیقادر علیاقدر ابوشّبِرابوالشَّبَر
علی عباساو در رزم جانانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
علی جان پیمبر همسر زهرا
علی همتای زهرا رهبر زهرا
به عالم مصطفی سرور
به هستی فاطمه محور
علی آن خطبههای محشر زهرا
علی آغاز پایانش علی اموات مهمانش
همه عالم بقربانش
خدایش را حسین اوست دردانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه
امیرالمؤمنین ساقیکوثر باشد و اما
یلامالبنینش آبآور باشد و اما
دو شطآب لبتشنه حسینموای
گلو درگیر با دشنه حسینموای
و شمر از گودیگودال میآید
و در دستش،،، زبانم لال میآید
"سرآورده سرآورده"
سر سالار زینب را بدون پیکر آورده
#امیر_عظیمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
آهای مردم دنیا! نماز خوانده علی
تمام عمر چه زیبا نماز خوانده علی
تصورش چقدر عاشقانهی نابیست!
کنار حضرت زهرا نماز خوانده علی
نماز خواند و به پاخاست و به جا آورد
که با تمامی معنا نماز خوانده علی
جهان شبیه زنی شد مقابلش امّا
بدون میل به دنیا نماز خوانده علی
ز پای او همه گرم گرفتن تیر و ...
بدون درد ، خدایا! نماز خوانده علی
مگر نه ضربهی او برتر از عبادتهاست؟
میان معرکه صدها نماز خوانده علی
اگر نماز چنینست که علی خوانده
بگو هرآینه تنها نماز خوانده ، علی
آهای مردم دنیا! علی نماز نخواند
آهای مردم دنیا! نماز خوانده علی
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#اميرالمومنين_على_علیهالسلام
ولی امر همه اولیا فقط حیدر
مدرس همه ی انبیا فقط حیدر
وصی مطلقه اوصیا فقط حیدر
وکنت اولهم منطقا فقط حیدر
اگر که تار خلایق خداست پودی تو
و آسمان و زمینی نبود بودی تو
شبیه حضرت حق واجب الوجودی تو
کسی که بود از آن ابتدا فقط حیدر
تو درد عشق و یا مرهمی نمیدانم
تو خالق همه عالمی نمیدانم
خدا ، فرشته و یا آدمی نمیدانم
یقین که هست شه ماسوا فقط حیدر
برای وصف تو شاعر غزل نمیخواهد
و طعم اسم تو شهد و عسل نمیخواهد
مرید راه تو خیرالعمل نمیخواهد
به گفته ی همه خیر الورا فقط حیدر
وسیله اند هزاران نبی برای هدف
هدف تویی و شود منکر تو خار و تلف
و هر کسی شده خاک تو گشته دُرِّ نجف
آهاى اهل جهان مقتدا فقط حیدر
به روز واقعه ها شیر بیشه یعنی تو
و قال احمد فی دین ریشه یعنی تو
تويى مضارع و ماضی همیشه یعنی تو…
شفیع مردم بی دست وپا فقط حیدر
تمام دلخوشی اُم آب هستی تو
زمین اجاره ی تو بوتراب هستی تو
نتییجه حضرت عالیجناب هستی تو
شهادتین همه کبریا فقط حیدر
نه ذوالفقار نگویید ، دست عزرائيل
به تیغ اخم تو بستند صور اسرافيل
و دشمنان تو نسل و نتیجه ی قابیل
اگر كه راه یکی تا خدا فقط حیدر
چه کرده تیغ تو مولا ابو لَهَب ها را
گزاشت شیوه ی جنگ تو باز لب ها را
نشان دهدبه عرب حب تو نسب ها را
حلال زادگی نطفه ها فقط حیدر
زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی
مدد ز غیر تو ننگ است یاعلی مددی
دلم برای تو تنگ است یاعلی مددی
توسل همه در انتها فقط حیدر
#مبين_رستميان
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
این ماه عالم است که در تب نشسته است
یا دختـر علــی کـه بـه مـرکـب نـشسته است؟
این گـــل ز بــاغ کـیـسـت کــه از عــطـر دامـنـش
بر خـــاک تـفـتـه، لالـــه و کـوکــب نشسته است
این بحر بـیکرانـه چـه دیـدهسـت کـــایـنـچـنـیــن
از مـوج خـون و خـشـم، لبـالـب نشـسـته اسـت
آیـــا اسـیـــر میبــری ای شــام تــیــرهبــخـت؟
این سورهی نساست که در شب نشسته است
این زن همان زن اسـت کــه بر خـــاک درگــهـش
روح الامین همــــاره مـــؤدب نشــستــه اســـت
طوفـان خــشـم فاطـــمــه مــیپــرورد بــه جــان
امشــب اگــرچــه زمــزمـه بر لب نشسته است
بار امـــانـتــی کـــه فــلـک تاب آن نداشت
بر شــانــههـای زخـمــی زینـب نشسته است
زنـــجـــیــر را بـــگـــو کـــــه مـــــدارا کـنــد دمــی
این ماه عالم است که در تب نشسته است...
#افشین_علا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
یار ما گفت که بی شمع ، درِ عشق مرو
گفت با عقل خودت از گذر عشق مرو
عافیت میطلبی دور و بر عشق مرو
"جگر شیر نداری سفر عشق مرو"
حرف عشقست روا باد که در خون باشی
"شرط اول قدم آنست که مجنون باشی"
گفت: من مات من العشق فقد مات شهید
بعد او هیچ زنی پای مقامش نرسید
سنگ بیتاب شد و عاقبت امر برید
"آسمان بار امانت نتوانست کشید"
جلوهی طاقتش از آینهی رب افتاد
قرعهی صبر به سرشانهی زینب افتاد
صدف آغوش گشود و به تماشای دُر است
صدف ارباب که باشد همه دنیای دُر است
از دهانش سخنی ریخت که معنای دُر است
تو نگو چادر زینب بهخدا جای دُر است
گاه چون صخره شد و گاه چو گوهر باشد
او نه آنست و نه اینست ، فراتر باشد
رفت تا خطبه بخواند چه درخشان خطبه!
چه روانست و چه پیچیده چو قرآن ، خطبه
از همه کفر گرفتهست گریبان ، خطبه
خصم را از عملش کرد پشیمان ، خطبه
شوکت حیدری او به همه ثابت شد
اسکتوا گفت و صدای شتران ساکت شد
چوبهی منبر او گفت بلاغت پیشه
جلوی دشمن خود شیر شجاعت پیشه
با رفیقان خداوند مروّت پیشه
دم درگاه حسینست محبت پیشه
تاروپودی که فقط متصل هم بودند
این دوتا عشق خدا عشق دل هم بودند
در همه عمر اگر درد و بلا را دیده
بیگمان آنطرف حادثهها را دیده
در پس هرچه که دیدهست خدا را دیده
کی به زیبایی او کربوبلا را دیده
گرچه داغی که نشسته به دلش سنگینست
اوست زیبا و نگاهش همه زیبابینست
او هوادار خیامست ، علمدار حرم
او گرفتار حسینست ، گرفتار حرم
گردن حضرت زینب همهی کار حرم
نه عزادار خودش بلکه عزادار حرم
یک عزادار که لبخند خود از یادش رفت
سر اکبر غم فرزند خود از یادش رفت
غصّهدار غم سالار شهیدان زینب
کارواندار زنانست و پریشان زینب
گریه کردهست سر خار مغیلان زینب
رفته همراه سنان بین بیابان زینب
غمش این نیست که دربند غم تل شدهاست
غمش اینست که در شام معطّل شدهاست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
38.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
شاعر:
#جابر_رمضان_نژاد
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
قربْ چنگ انداخته قوسِ گریبان تو را
عرشْ روی خود کشیده خاک دامان تو را
ساحت آغوش تو آنقدرها تنگست و سخت
آرزو دارم ببینم کنج زندان تو را
یک طرف بغداد و یثرب ، یک طرف ایران و مصر
ای بنازم برکت هر گوشهی خوان تو را
پابرهنه سوی تو چون بشرِحافی میدوم
تا بیابم راه و رسم پایبندان تو را
مال خود را داد و عشقت را خرید و سود کرد
این تجارت کرده ثروتمند ، صَفوان تو را
گوش هارون کر! دل خلق خدا تخت تو بود
کور باد آنکه ندید اجلال پنهان تو را
در سیهچال آینه در آینه شفّاف شد
تا که یک بدکاره دیده نور ایمان تو را
سلسه هر شب به پاهایت توسل کردهاست
حاجتش امّا به هم زد ساق ارکان تو را
لقمهی افطار تو شلّاق سِندی بودهاست
ای خدا لعنت کند مرد نگهبان تو را
از همان بالا ملائک غرق حسرت دیدهاند
بر سر دوش غلامان جسم بیجان تو را
وای از آن تشییع پیکر در زمین کربلا
اسبها بردند با خود جدّ عریان تو را
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست
اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست
دارند زنده زنده مرا دفن می کنند
قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست
پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود
چشم مرا توان همین یک نگاه نیست
هر شب به جای نان ، لگدی سیر میخورم
افطارِ روزهداریِ من گاه گاه نیست!
با هر تکانِ سر..،نَفَسَم قطع می شود...
زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست
ساقی که ساق عرش خدا بوده..،خُرد شد
وضع وخیم زانوی من روبهراه نیست
تصویر جسم لاغر من را خیال کن :
یک کوه پُر غرور که هموزن کاه نیست
آخر عذاب بددهنی می کشد مرا
زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست
تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است...
میخش ولی ز پهلوی من سهمخواه نیست
شکر خدا که چند کفن قسمت من است
عریانرهاشدن بخدا شأن شاه نیست
حتی لباس های تنم دست هم نخورد
در انتظار غارت من یک سپاه نیست
معصومه ام به بزم شرابی نمی رود
شکر خدا که دختر من بی پناه نیست
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
با نهایت تأسف ضایعه غم بار درگذشت شاعر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد جواد رمضانی را خدمت خانواده محترم آن عزیز از دست رفته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح پاک آن مرحوم علو درجات و مغفرت الهی و برای خانواده محترم صبر عظیم آرزومندیم
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#من_موذنم
به قلم :
#سید_صادق_رمضانیان
با نوای :
#روحاله_رحیمیان
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
در هر نفس که نبض بهاران به دست توست
ای باغبان! شکوه گلستان به دست توست
ای بعثت مکارم اخلاقِ روحبخش!
با یک تبسّمت عربستان به دست توست
بر نردبان عشق تو پای بشر که رفت
فهمیدهام تکامل انسان به دست توست
سود معاش زندگی و خیر آخرت
هم این به دست توست وَ هم آن به دست توست
تا بین جهل و سیره نابت نزاع شد
دیدم در این جدال گریبان به دست توست
آسوده میرود رمهای در میان دشت
حقا که چوبدستی چوپان به دست توست
وقتی که دور سفرهی ایزد نشستهایم
دندان برای ماست ولی نان به دست توست
با بوسه بر دو دست پر از لطف فاطمه
حس کردهای که فیض دوچندان به دست توست
روز غدیر دست علی بین دست تو
گویا تمام روضهی رضوان به دست توست
با سلطنت به مُلک دل ای خاتم الرسل!
هرآینه نگین سلیمان به دست توست
گیرم قریش سیم و زری داد امانتت
یک عمر جان هرچه مسلمان به دست توست
از ابتدای بعثت تو در حرا ، دلم
در سلطهی تو بود و کماکان به دست توست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
شأن دعا به واسطه ربنای اوست
معراج چشمه ای است که رودش حرای اوست
عالم دخیل بند عبای یمانی اش
وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست
خاك قدوم عرشى او توتياى چشم
شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست
جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى
شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست
نور اذان ز اشهد نام محمد است
شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست
ما از الَست تابع اين خانواده ايم
عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست
شق القمر تجلى پيغمبرانه بود
اين گوشه اى ز معجزه دست هاى اوست
جنت همان نگاه محمد به قلب ماست
او باب رحمت است كه عالم گداى اوست
#مهرشاد_واحدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود
دریا به جوش آید و طوفانی ات شود
افتد حرا به لكنت و حیرانی ات شود
عالم سزاست یكسره ارزانی ات شود
باید برای گفتن نامت وضو گرفت
نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت
حالا تمام عرش خدا زیر پای توست
جبریل محو قامت و قدّ رسای توست
با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست
هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست
با آن زبان ناز بخوان با امین وحی
لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!
جبریل كرده با كلماتش منوّرت
آورده كهكشان خدا را برابرت
روحی دمیده در تو و كرده ست محشرت
دیدند یك نظر همه آن جا «پیمبر»ت
پیغمبری كه كون و مكان پرده دار اوست
حقّا كه آسمان و زمین بر مدار اوست
حالا زمان آن شده تا افسرت دهند
از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند
عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند
آن گاه با عنایت او كوثرت دهند
یعنی جمال حضرت جان است فاطمه
دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیها
وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت
روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت
زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد
آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت
هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست
دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت
وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی
اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت
منظور خلقتی و خداوند از ابتدا
نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت
آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود
تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت
نوری شد و تمام تو را در خودش سرود
در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت
آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق
یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت
محمودِ آفرینش و اسم تو را خدا
در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت
شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت
تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
نفس هایش به دنیا اعتباری تازه بخشیده
نفس هایی که بی منت بهاری تازه بخشیده
خدای کعبه بی همتاست ای دنیا تماشا کن
برای خانه ی خود پرده داری تازه بخشیده
جهان مبهوتو سردرگم در آغازو سرانجامش
ولی آیات او دل را قراری تازه بخشیده
"بخوان پروردگارت را"، همان که خالق دنیاست
همانکه راه انسان را گذاری تازه بخشیده
محب خاندان عصمتیم و عبد معبودش
همانکه اهل عالم را وقاری تازه بخشیده
#میثم_ده_پناه
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
17.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#٢٢بهمن
#انقلاب_اسلامی_ایران
شاعر:
#احمد_ایرانینسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
35.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#جان_جهان
شعر و اجرا :
#احمد_اکرمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_عليهالسلام
تا از بهشتِ حق ، نفحاتی وزیده شد
در جسم دوست روح مقدّس دمیده شد
شام بلند رفت و زمان سپیده شد
خورشید خنده کرد ، قمر آفرید شد
خورشید آمد و قمرش را بغل گرفت
یعنی که مرتضی پسرش را بغل گرفت
بالانشین شده قمر از منظر ادب
چرخیدهاست یکسره بر محور ادب
سر را اگر بلند نکرد از سر ادب
در خانهای نرفت بهغیر از در ادب
گفتند: شان او نسب اوست بیگمان
گفتیم: شان او ادب اوست بیگمان
لبخند او تلالوی زیبای عشق بود
اشکش همان شریعهی دریای عشق بود
عباس سرسپردهی یحیای عشق بود
جایی قدم گذاشت که جا پای عشق بود
یک امتیاز داشت که آن را خدا نداشت
پا جز به ردّ پای حسینش نمیگذاشت
با او حماسههای محرم ردیف شد
پا در رکاب کرد که خاتم ردیف شد
دادی کشید و صاعقه کم کم ردیف شد
با گوش اسب ، زانوی او همردیف شد
بر مرکبش نشست و به صحرا احاطه داشت
صحرا فقط نه بلکه به دنیا احاطه داشت
پاهای او به روی زمین ساق عرش بود
اغراق نیست شانهی او طاق عرش بود
گلبرگ دستهاش گل باغ عرش بود
اصلاً در حوائج و رزّاق عرش بود
پا بر زمین گذاشت ، دلِ عرش را ربود
با قامتی که داشت ، دلِ عرش را ربود
قربان آن شمایلش از هر نظر علیست
شیر قبیله امِّ بنین ضربدر علیست
الگوی جنگ کردن او بیشتر علیست
گفتند: کیست این یل میدان مگر علیست
ابزار رزم او همه ابرو و چشم اوست
تفسیر نصّ سورهی زلزال ، خشم اوست
جنگیدنش که صفحهای از زندگیّ اوست
اجلال فضل او همه در بندگیّ اوست
قید حسین ، معنی آزادگیّ اوست
تاریخ ، هاج و واج همان تشنگیّ اوست
او جای جرعهآب ، به کامش غرور برد
رود فرات ، آرزویش را به گور برد
ذوب حسین شد ، چه خوشاقبال و نیکبخت!
نفسانیت ز ساحت عباس بست رخت
گاهی چو آب راحت و گاهی چو صخره سخت
تا سایهاش که هست خیال خیام تخت
یک ماه را محافظِ در شب نوشتهاند
او را پناه حضرت زینب نوشتهاند
آبآوریِّ حضرت سقّا هزینه داشت
خیل سپاه کوفه ز عباس کینه داشت
مشکش که پاره شد چه غمی بین سینه داشت
از داغ خویش سوخت که شرم از سکینه داشت
عالم گریست از بدن چاک چاک او
واویلتا ز نالهی ادرک اخاک او
تا روضه رفت سمت شریعه ، قلم شکست
بر روی خاک ، حرمت صاحب علم شکست
افتاد بر زمین ، کمر شاه هم شکست
تا قامتش شکست ، ستون حرم شکست
عباس با تاسّف و افسوس کشتهشد
خوش غیرتی که با غم ناموس کشتهشد
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_علیهالسلام
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت
ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد
نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده
صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد
ابرویش جلوهی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد
صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید
گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره
آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است
رشته ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات خدا ،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او
غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است
هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت
سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد
دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است
چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته
ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت
گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت
آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب
همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
پاسبانان دمشقیم به عباس قسم
سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علمکِش هایش
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند
تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد
آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش
آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد
سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده
مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد
آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است
طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد
آه! از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد
دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت
رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت
چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_علیهالسلام
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیهی کوثر
به واژه واژهی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس میشود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که میروید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
چه کهکشان قشنگی شود به خانهی نور
سه تا ستارهی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در ماندهست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانهی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظهای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفتهست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقهی شریفش پر
میآورند که خوشبو کنند جانها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همهی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل میشود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شدهست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آوردهست!
خدا به جنگ یهود آمدهست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند میشود از سوی مردم خیبر
پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر
چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر
رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور
چه لقمههای حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبهی ارباب کور بوده و کر
دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشمهای قدر
بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در
بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر
نوشتهاند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنهی علی اصغر
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر
بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور
قسم به صفحهی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر
حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمیرود ز سر دختران او معجر
صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر
به صفحه صفحهی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر
هزار سال گذشت و دخیل میبندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر
برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور
چه گویمش که کُمیتم همیشه میلنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر
قسم به کاسهی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر
همیشه زندگیام از امید لبریز است
و پر شدهست جهانم ز عشق سرتاسر
چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر
دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
#احمد_ایرانی_نسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14