#شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
قربْ چنگ انداخته قوسِ گریبان تو را
عرشْ روی خود کشیده خاک دامان تو را
ساحت آغوش تو آنقدرها تنگست و سخت
آرزو دارم ببینم کنج زندان تو را
یک طرف بغداد و یثرب ، یک طرف ایران و مصر
ای بنازم برکت هر گوشهی خوان تو را
پابرهنه سوی تو چون بشرِحافی میدوم
تا بیابم راه و رسم پایبندان تو را
مال خود را داد و عشقت را خرید و سود کرد
این تجارت کرده ثروتمند ، صَفوان تو را
گوش هارون کر! دل خلق خدا تخت تو بود
کور باد آنکه ندید اجلال پنهان تو را
در سیهچال آینه در آینه شفّاف شد
تا که یک بدکاره دیده نور ایمان تو را
سلسه هر شب به پاهایت توسل کردهاست
حاجتش امّا به هم زد ساق ارکان تو را
لقمهی افطار تو شلّاق سِندی بودهاست
ای خدا لعنت کند مرد نگهبان تو را
از همان بالا ملائک غرق حسرت دیدهاند
بر سر دوش غلامان جسم بیجان تو را
وای از آن تشییع پیکر در زمین کربلا
اسبها بردند با خود جدّ عریان تو را
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست
اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست
دارند زنده زنده مرا دفن می کنند
قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست
پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود
چشم مرا توان همین یک نگاه نیست
هر شب به جای نان ، لگدی سیر میخورم
افطارِ روزهداریِ من گاه گاه نیست!
با هر تکانِ سر..،نَفَسَم قطع می شود...
زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست
ساقی که ساق عرش خدا بوده..،خُرد شد
وضع وخیم زانوی من روبهراه نیست
تصویر جسم لاغر من را خیال کن :
یک کوه پُر غرور که هموزن کاه نیست
آخر عذاب بددهنی می کشد مرا
زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست
تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است...
میخش ولی ز پهلوی من سهمخواه نیست
شکر خدا که چند کفن قسمت من است
عریانرهاشدن بخدا شأن شاه نیست
حتی لباس های تنم دست هم نخورد
در انتظار غارت من یک سپاه نیست
معصومه ام به بزم شرابی نمی رود
شکر خدا که دختر من بی پناه نیست
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
با نهایت تأسف ضایعه غم بار درگذشت شاعر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد جواد رمضانی را خدمت خانواده محترم آن عزیز از دست رفته تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح پاک آن مرحوم علو درجات و مغفرت الهی و برای خانواده محترم صبر عظیم آرزومندیم
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
#من_موذنم
به قلم :
#سید_صادق_رمضانیان
با نوای :
#روحاله_رحیمیان
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
در هر نفس که نبض بهاران به دست توست
ای باغبان! شکوه گلستان به دست توست
ای بعثت مکارم اخلاقِ روحبخش!
با یک تبسّمت عربستان به دست توست
بر نردبان عشق تو پای بشر که رفت
فهمیدهام تکامل انسان به دست توست
سود معاش زندگی و خیر آخرت
هم این به دست توست وَ هم آن به دست توست
تا بین جهل و سیره نابت نزاع شد
دیدم در این جدال گریبان به دست توست
آسوده میرود رمهای در میان دشت
حقا که چوبدستی چوپان به دست توست
وقتی که دور سفرهی ایزد نشستهایم
دندان برای ماست ولی نان به دست توست
با بوسه بر دو دست پر از لطف فاطمه
حس کردهای که فیض دوچندان به دست توست
روز غدیر دست علی بین دست تو
گویا تمام روضهی رضوان به دست توست
با سلطنت به مُلک دل ای خاتم الرسل!
هرآینه نگین سلیمان به دست توست
گیرم قریش سیم و زری داد امانتت
یک عمر جان هرچه مسلمان به دست توست
از ابتدای بعثت تو در حرا ، دلم
در سلطهی تو بود و کماکان به دست توست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
شأن دعا به واسطه ربنای اوست
معراج چشمه ای است که رودش حرای اوست
عالم دخیل بند عبای یمانی اش
وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست
خاك قدوم عرشى او توتياى چشم
شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست
جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى
شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست
نور اذان ز اشهد نام محمد است
شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست
ما از الَست تابع اين خانواده ايم
عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست
شق القمر تجلى پيغمبرانه بود
اين گوشه اى ز معجزه دست هاى اوست
جنت همان نگاه محمد به قلب ماست
او باب رحمت است كه عالم گداى اوست
#مهرشاد_واحدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود
دریا به جوش آید و طوفانی ات شود
افتد حرا به لكنت و حیرانی ات شود
عالم سزاست یكسره ارزانی ات شود
باید برای گفتن نامت وضو گرفت
نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت
حالا تمام عرش خدا زیر پای توست
جبریل محو قامت و قدّ رسای توست
با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست
هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست
با آن زبان ناز بخوان با امین وحی
لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!
جبریل كرده با كلماتش منوّرت
آورده كهكشان خدا را برابرت
روحی دمیده در تو و كرده ست محشرت
دیدند یك نظر همه آن جا «پیمبر»ت
پیغمبری كه كون و مكان پرده دار اوست
حقّا كه آسمان و زمین بر مدار اوست
حالا زمان آن شده تا افسرت دهند
از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند
عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند
آن گاه با عنایت او كوثرت دهند
یعنی جمال حضرت جان است فاطمه
دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیها
وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت
روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت
زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد
آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت
هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست
دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت
وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی
اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت
منظور خلقتی و خداوند از ابتدا
نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت
آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود
تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت
نوری شد و تمام تو را در خودش سرود
در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت
آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق
یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت
محمودِ آفرینش و اسم تو را خدا
در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت
شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت
تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت
#علی_کفشگر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مبعث
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
نفس هایش به دنیا اعتباری تازه بخشیده
نفس هایی که بی منت بهاری تازه بخشیده
خدای کعبه بی همتاست ای دنیا تماشا کن
برای خانه ی خود پرده داری تازه بخشیده
جهان مبهوتو سردرگم در آغازو سرانجامش
ولی آیات او دل را قراری تازه بخشیده
"بخوان پروردگارت را"، همان که خالق دنیاست
همانکه راه انسان را گذاری تازه بخشیده
محب خاندان عصمتیم و عبد معبودش
همانکه اهل عالم را وقاری تازه بخشیده
#میثم_ده_پناه
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#٢٢بهمن
#انقلاب_اسلامی_ایران
شاعر:
#احمد_ایرانینسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
35.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#جان_جهان
شعر و اجرا :
#احمد_اکرمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_عليهالسلام
تا از بهشتِ حق ، نفحاتی وزیده شد
در جسم دوست روح مقدّس دمیده شد
شام بلند رفت و زمان سپیده شد
خورشید خنده کرد ، قمر آفرید شد
خورشید آمد و قمرش را بغل گرفت
یعنی که مرتضی پسرش را بغل گرفت
بالانشین شده قمر از منظر ادب
چرخیدهاست یکسره بر محور ادب
سر را اگر بلند نکرد از سر ادب
در خانهای نرفت بهغیر از در ادب
گفتند: شان او نسب اوست بیگمان
گفتیم: شان او ادب اوست بیگمان
لبخند او تلالوی زیبای عشق بود
اشکش همان شریعهی دریای عشق بود
عباس سرسپردهی یحیای عشق بود
جایی قدم گذاشت که جا پای عشق بود
یک امتیاز داشت که آن را خدا نداشت
پا جز به ردّ پای حسینش نمیگذاشت
با او حماسههای محرم ردیف شد
پا در رکاب کرد که خاتم ردیف شد
دادی کشید و صاعقه کم کم ردیف شد
با گوش اسب ، زانوی او همردیف شد
بر مرکبش نشست و به صحرا احاطه داشت
صحرا فقط نه بلکه به دنیا احاطه داشت
پاهای او به روی زمین ساق عرش بود
اغراق نیست شانهی او طاق عرش بود
گلبرگ دستهاش گل باغ عرش بود
اصلاً در حوائج و رزّاق عرش بود
پا بر زمین گذاشت ، دلِ عرش را ربود
با قامتی که داشت ، دلِ عرش را ربود
قربان آن شمایلش از هر نظر علیست
شیر قبیله امِّ بنین ضربدر علیست
الگوی جنگ کردن او بیشتر علیست
گفتند: کیست این یل میدان مگر علیست
ابزار رزم او همه ابرو و چشم اوست
تفسیر نصّ سورهی زلزال ، خشم اوست
جنگیدنش که صفحهای از زندگیّ اوست
اجلال فضل او همه در بندگیّ اوست
قید حسین ، معنی آزادگیّ اوست
تاریخ ، هاج و واج همان تشنگیّ اوست
او جای جرعهآب ، به کامش غرور برد
رود فرات ، آرزویش را به گور برد
ذوب حسین شد ، چه خوشاقبال و نیکبخت!
نفسانیت ز ساحت عباس بست رخت
گاهی چو آب راحت و گاهی چو صخره سخت
تا سایهاش که هست خیال خیام تخت
یک ماه را محافظِ در شب نوشتهاند
او را پناه حضرت زینب نوشتهاند
آبآوریِّ حضرت سقّا هزینه داشت
خیل سپاه کوفه ز عباس کینه داشت
مشکش که پاره شد چه غمی بین سینه داشت
از داغ خویش سوخت که شرم از سکینه داشت
عالم گریست از بدن چاک چاک او
واویلتا ز نالهی ادرک اخاک او
تا روضه رفت سمت شریعه ، قلم شکست
بر روی خاک ، حرمت صاحب علم شکست
افتاد بر زمین ، کمر شاه هم شکست
تا قامتش شکست ، ستون حرم شکست
عباس با تاسّف و افسوس کشتهشد
خوش غیرتی که با غم ناموس کشتهشد
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_علیهالسلام
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت
ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد
نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده
صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد
ابرویش جلوهی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد
صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید
گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره
آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است
رشته ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات خدا ،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او
غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است
هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت
سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد
دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است
چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته
ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت
گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت
آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب
همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
پاسبانان دمشقیم به عباس قسم
سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علمکِش هایش
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند
تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد
آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش
آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد
سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده
مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد
آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است
طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد
آه! از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد
دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت
رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت
چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_علیهالسلام
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیهی کوثر
به واژه واژهی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس میشود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که میروید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
چه کهکشان قشنگی شود به خانهی نور
سه تا ستارهی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در ماندهست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانهی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظهای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفتهست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقهی شریفش پر
میآورند که خوشبو کنند جانها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همهی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل میشود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شدهست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آوردهست!
خدا به جنگ یهود آمدهست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند میشود از سوی مردم خیبر
پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر
چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر
رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور
چه لقمههای حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبهی ارباب کور بوده و کر
دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشمهای قدر
بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در
بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر
نوشتهاند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنهی علی اصغر
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر
بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور
قسم به صفحهی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر
حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمیرود ز سر دختران او معجر
صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر
به صفحه صفحهی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر
هزار سال گذشت و دخیل میبندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر
برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور
چه گویمش که کُمیتم همیشه میلنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر
قسم به کاسهی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر
همیشه زندگیام از امید لبریز است
و پر شدهست جهانم ز عشق سرتاسر
چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر
دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
#احمد_ایرانی_نسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#امام_سجاد_عليهالسلام
از شکوهت زبانم الکن شد
آمدی و زمین مزیّن شد
علت بندگی معیّن شد
با تو تکلیف نور روشن شد
حضرت نور ، خانه ات آباد
السلام علیک یا سجاد
علیاکبر چقدْر خندان است
اشک شوقش دو ابر باران است
بغلش مثل رحل قرآن است
به لبش آیه های ایمان است
وَانیکاد است بر لب اکبر
جمع شد جمعِ آل پیغمبر
آمدی محتوا درست شده
بندگی را بنا درست شده
ربّنا ربّنا درست شده
کارمان با دعا درست شده
افتخاریست نوکرت هستیم
هم وطن های مادرت هستیم
ماهِ ایران زمین شهبانو
هموطن را ببین شهبانو
ای امام آفرین شهبانو
با علی همنشین شهبانو
یاس هم کرده انتخابْ تورا
فاطمه بوسه زد به خوابْ تورا
از چنین مادری چنین فرزند-
بر میاد- فدای این دلبند
دور قنداقه دود کرد اسپند
قاب این چهره پر شد از لبخند
غرق نور است خانه سر تا سر
جان به قربان این پدر مادر
ای فدای تو مهربانِ حسین
اسم تو هست در اذانِ حسین
ذکر تو لذت بیانِ حسین
ای صفا بخش خاندانِ حسین
حاجت اکنون از شما داریم
ما تمنای کربلا داریم
رحمتِ عام ، حضرت باران
هر سه شنبه شدیم زائرتان
لذت بندگی به ما بچشان
کم کم از راه میرسید رمضان
پُر کن این کاسه ی سفالی را
پُر کن این دستهای خالی را
دست تو ربنای زندگی است
در صحیفه صدای زندگی است
هر دعایت بنای زندگی است
رفع و دفع بلای زندگی است
از دل ما طلا درست کنید
حال مارا شما درست کنید
رو به محراب دست من باده
سفره ی عشق هست و سجاده
قرعه اکنون به نامم افتاده
تا بیفتم به پای شهزاده
شَه و شهزاده را غلام شدم
متوسّل به این امام شدم
#امیر_طاهری
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_سجاد_عليهالسلام
با کلامش خبر گذاشتهاست
در عوالم اثر گذاشتهاست
در مناجات خود به بیت خدا
رو به هر بنده در گذاشتهاست
ای که بیمار روز و شب هستی
نسخه را در سحر گذاشتهاست
بین سجاده مهر او ؛ یعنی
در صدف یک گهر گذاشتهاست
پینهی مهر بر جبین دارد
یا که خورشید اثر گذاشتهاست
منتی در رسالههای حقوق
به حقوق بشر گذاشتهاست
از نیاز گدا به دستانش
روزیِ بیشتر گذاشتهاست
به مزارش ضریح حاجت نیست
مه کجا تاجِ سر گذاشتهاست؟
باقیاتی برای اصحابش
گنج خمس عشر گذاشتهاست
در مناجات ، روضه هم خوانده
در غذایش شکر گذاشتهاست
سر او را خم نشد مقابل خلق
سجدهها پشت سر گذاشتهاست
او که آقای ساجدین بوده
سجدههایش شکوه دین بوده
آسمانست و ساحتش اینست
آفتابست و شوکتش اینست
دوش او از طناب همیان زخم
اثرات سخاوتش اینست
خرقهای را خرید و بخشیده
مرد بخشنده عادتش اینست
حجرهاش سوخت ، سجده را نشکست
وجه تمییز طاعتش اینست
رنگ او میپرید وقت نماز
رنگوبوی عبادتش اینست
صفحات مکارمالاخلاق
گفت: جنس نجابتش اینست
یک دعا کرد و ابرها بارید
نوکر او کرامتش اینست
بوده بیمار کربلا امّا
به خدا دین ، سلامتش اینست
مملو از اشک بود ظرف وضوش
ماجرای طهارتش اینست
یک تنه جانپناه زنها شد
درد و رنج اسارتش اینست
خطبهاش تیغ زد به حنجر ظلم
آری آری رسالتش اینست
کار نهضت به سود حق برگشت
خطبهای خوانده و ورق برگشت
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_عباس_علیهالسلام
زمین و آسمان غرق فضائل می شود امشب
کسی از عرشیان بر خلق نازل می شود امشب
به یُمن مقدم ساقی ، ز جام باده ی نابش
همان در دور اول فیض کامل می شود امشب
یکی از عرش می آید ، ملائک نغمه خوان او
که نامش بر زبان نقل محافل می شود امشب
گلستان علی زیبا ثمر داد و بدین صورت
تماشایی ترین تصویر حاصل می شود امشب
خدا بر خود تبارک گفت بعد از خلقت عباس
خدا بر خلقت خود ارج قائل می شود امشب
ادب را کرده معنا این پسر از بین قنداقه
به شاهنشاهی این عرصه نائل می شود امشب
مسیحی ، ارمنی ، از هر نژاد و مسلک و قومی
که عالم بر در این خانه سائل می شود امشب
دخیلک یا ابوفاضل ، گرفتارم ولی بی شک
نگاهت باز حلّال مسائل می شود امشب
#مسعود_کاظمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ميلاد
#حضرت_علىاکبر_علیهالسلام
تا زلف یار را به درازا کشیدهاند
ما را همیشه محو تماشا کشیدهاند
دل را کشانکشان سوی آقا کشیدهاند
مجنون عشق اکبرِ لیلا کشیدهاند
یک گل میان دامن گلها شکفتهاست
او آمد و گل از گل بابا شکفتهاست
روی گلش میانهی گلشن پیمبریست
از طرز جلوهاش شده روشن ، پیمبریست
او با گواه دوست و دشمن پیمبریست
آوردهاند: خَلقاً و خُلقاً پیمبریست
مانند کیست شوکت این صورت ملیح؟
از سمت راست احمد و از سمت چپ مسیح
حظ برده از سرشتن اکبر خدای او
عالم شدهست گرم به زیر عبای او
در وسع ما که نیست توان ثنای او
بابابزرگ شعر سروده برای او
چون مرتضاست در صدد منجلی شدن
نامش علیست کنیهی او هم ابَالحسن
از شوق خود دوید برای گرسنگان
شهزادهای خمید برای گرسنگان
او خانهای خرید برای گرسنگان
هر شب غذا کشید برای گرسنگان
پیش غم فقیر ، غمش شعله میکشید
همواره آتش کرمش شعله میکشید
عشقی به حس و حال زیارت اضافه کرد
برگی به برگههای شفاعت اضافه کرد
نوری به جادههای هدایت اضافه کرد
پایین پا دو ضلع به جنت اضافه کرد
ذره کنار مضجع او آفتاب شد
در زیر قبه خیل دعا مستجاب شد
لب باز کرد و فن بیان را به رخ کشید
پیش شیوخ ، فضل جوان را به رخ کشید
در چنته هرچه داشت همان را به رخ کشید
بر ماذنه که رفت اذان را به رخ کشید
اذعان آینهست که رب مصورست
او لهجهی حجازی اللهُ اکبرست
پایش همین که رفت به روی رکاب او
تیغش گذاشت بر کف دشمن حساب او
پاسخ نداشت نیزهی حاضر جواب او
اصلاً سپاه کوفه شکار عقاب او
آنکس که زد به قلب عدو یک تنه علیست
هم میسره علیست و هم میمنه علیست
وقتی میان معرکه گرد و غبار شد
وقتی که تیغها طرف او نثار شد
وقتی که خسته شد به عطش هم دچار شد
شهزاده سوی شاه خودش رهسپار شد
با بوسه جان تازه گرفت از پدر ، پسر
با بوسه جان تازه گرفت از پسر ، پدر
خیره به سوی اوست نگاه مخدرات
از پا نشستهاست پناه مخدرات
او رفته و درآمده آه مخدرات
واویلتا ز روز سیاه مخدرات
جای حرم به سوی عدو رفت مرکبش
کی جمع میشود بدن نامرتّبش
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرتعلیاکبر_علیهالسلام
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت
صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت
تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد
به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد
عروس فاطمه با یک گُلَش بهار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد
گلاب های جهان مست عطر شببویند
هزار شانهبهسر لابهلای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!
حسین در بغل خویش لایلایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد
ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت
دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته
خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمهسار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد
نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است
از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند
فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند
به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماهپاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند
هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد
شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده
علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت
نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است
همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است
عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد
رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جانپناه حسین
بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند
چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده
مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند
تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علیاکبرش رکاب گرفت
دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود
شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علیاکبر آفرین دارد
چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد...
قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد
لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!
نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#ولادت
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم
با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم
گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است
نفس تو نفس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است
مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُلات هوش از سر باغات رفت
آینه ، قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی دل بابات رفت
نور را منشور ، طِیفی می کند
با تو اربابم چه کیفی می کند
مَسلَکت ، آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُوذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته
بارِ رودِ اَشهَدَت را ، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید
نام حیدر قاب قرآنت علی
ما عجمهائیم سلمانت ، علی
در نجف خوردیم از نانت علی
فاطمهوار است احسانت..، علی
قنبر خوان سِترگت بوده ایم
نوکرِ مادربزرگت بوده ایم
ما گداها عشق را فهمیده ایم
هر زمان خندیده ای..، خندیده ایم
وصف جودت را فقط نشنیده ایم
دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم
بانی رزق گدایانی..، خودت
در کَرَم یکپا حسنجانی خودت
در طلوعت گریه ی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچهها..،تب را ببین
با تو ذوقِ عمهزینب را ببین
عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد
با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسویت را نازنازی می کند
روی دستت تاببازی می کند
سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سهساله روی پایش بند نیست
نیزه را تا اختیارش می کنی
دشمنت را تار و مارش می کنی
تیغ خود را ذوالفقارش می کنی
هر کسی آمد ، شکارش می کنی
رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد
آب را آتش زده لب های تو
خیمه راه افتاد..، پشت پای تو
آه از اندوهِ جانفرسای تو
مُرد وقت رفتنت..، بابای تو
وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند
کوچه وا کردند...، زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطرهقطره ، قدرِ دریایت کنند
تکّهتکه ، ارباًاربایت کنند
آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
نشست تخصصی شعر و نوحه مشام
زمان : جمعه ۴ اسفند ماه ساعت ۱۵:۳۰
محل برگزاری : بابل اداره کل تبلیغات اسلامی مازندران
شرکت برای عموم آزاد می باشد
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
47.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
#نماهنگ "آقازاده"
تقدیم به حضرت علی اکبر علیهالسلام
شاعر و نفمه پرداز :
#احمد_ایرانی_نسب - #امیر_طاهری
باصدای:
سینا فضل اله نژاد
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#نیمه_شعبان
نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد
دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد
کعبه جوابگوی علیدوستها نبود...
ایوانطلای مرقدِ حضرت بلند شد
حَظّی میان هرولههامان نداشتیم...
ذکرِ علی ز گوشه ی هیئت بلند شد
وقتی که در به دست علی کَنده شد ز جا
فریاد هرچه قلعه به حیرت بلند شد
تا مرتضی گره به دو ابروی خود کشید
در گردنِ بشر رگِ غیرت بلند شد
گفتی:امیدتان؟!..،همه گفتیم:فاطمه
مادر همیشه وقت شفاعت بلند شد
این خاک،شیعهخانهی ذُرّیّه ی علی است
ایران همیشه پای ولایت بلند شد
ما را گدای نیمهیشعبان خویش کرد
عطری که دور سفره ی غیبت بلند شد
لبتشنگان چشمهی جانیم تا ابد
ما نانخورِ امامِ زمانیم تا ابد
پلکی بزن..،خزان "زمین" را بهار کن
این سالخورده را به جوانی دچار کن
اسفندها به یُمن شما عید می شود
کهنهلباس جامعه را نونوار کن
دلدادههات حسرت دلبر کشیده اند
خود را برای این همه عاشق، نگار کن
دُکّان دردِ دوری خود را بیا..،ببند
غم را ز شغل دائمی اش برکنار کن
هوش از سر همه بِبَرَد خنده های تو...
روی نقاط ضعفِ دلِ شیعه کار کن
گردنکشیِ یاغیِ عشقات حکایتی است...
ما را ذبیح های دمِ ذوالفقار کن
موری به پیشگاه سلیمان رسیده است
ما را به روی فرش وصالت سوار کن
کعبه به شوقِ تکیه ی تو ایستاده است
فکری به حال خانه ی پروردگار کن
مستت به جز شراب نجف، مِی نمی خورد
این باده را نصیب گدای خُمار کن
صحرانشین! کجای جهان خیمهگاه توست؟!...
کُنجی برای گریه ی ما اختیار کن
زهرم..،بگو بدل به عسل می کنی مرا
آخر میان گریه،بغل می کنی مرا
فقرِ مرا اگرچه جهانی جواب کرد
دستت گرفت کاسه ی من را..،ثواب کرد
بخشندگیِ تو به حسنجان کشیده است
این لُطف را عموی کریمِ تو باب کرد
روشنترین توسل خورشیدها..،سلام!
ذکرت دعای شبزده را مستجاب کرد
نام تو رمز سروری کشور من است
پیرِ خُمِین با دم تو انقلاب کرد
وقتی که گفت نوح قبیله:خَدَمتُهُ...
یعنی به روی نوکری ما حساب کرد
ما نوکریم..،نوکر جدِّ غریب تو
ما را به این لقب خودِ زهرا خطاب کرد
" هیئت؛ کلاس درس ولایتشناسی است "
روضه ، مرا به کار برایَت مُجاب کرد
"یامهدی" است باطن هر "یاحسینِ" ما...
پس سینهزن مسیرِ درست،انتخاب کرد
قلبی که پای هجر نسوزد..،کباب باد
آن مجلسی که از تو نگوید خراب باد
دستم هنوز طرح کبوتر نمی کشید
یعنی دلم به شوق شما پر نمی کشید
قصدم خودِ تویی..،بخدا نان نخواستم
بوی غذا مرا دمِ این در نمی کشید
خیلی برای آمدنت کم گذاشتم
وَرنه،خجالت این همه..،نوکر نمی کشید
هرکس مُفید بود برایت..،"مُفید" شد
غیر از تو را به مُصحَف و منبر نمی کشید
عُمر پدر به دیدن روی تو قَد نداد
از شِدَّتِ فراق تو دیگر..،نمی کشید
غرق گناه بودم اگر فاطمه نبود
دست مرا اگر خودِ مادر نمی کشید...!؟
ما غیر کربلا که به جایی نمی رویم
میل گدا به اینور و آنوَر نمی کشید
هرگز کسی به غیر همین تشنهلب..،چُنین
در قتلگاه جام بلا سر نمی کشید
▪️
▪️
با چکمه روی سینه ی او می نشست شمر...
از کار خویش دست هم آخر نمی کشید
بعد از حسین بود..،سنان رفت در حرم...
ای کاش ختم روضه به معجر نمی کشید
پنجاهسالپردهنشین پیرِ پیر شد
با شمر،عمهجان شما هم مسیر شد
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امام_زمان_علیهالسلام
دور از تو مدتیست تب عشق داغ نیست
وقتی نشانههای تو در من سراغ نیست
دنیا مرا به زوج خودش انتخاب کرد
ما را تفاهمیست که حرف از طلاق نیست
کو آن عطش که آب بیفتد به کام من؟
نامت میآید و به دهانم بزاق نیست
قحطی به جان چشم من افتاده سالها
یعنی که جانماز تری در رواق نیست
از هجر تو همیشه سرودم ولی دریغ
نامش جدایی است یقیناً فراق نیست
گفتی خوشست روشنی خانه دلت
اینجا ملاک ، ریسهی جشن و چراغ نیست
گفتم در آستان تو کلبم ، صدا رسید :
حرف از وفاست صحبتِ از واق واق نیست
آیینهی تمام نمای تو بوده ام
حالا نشانههای تو در من سراغ نیست
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#نيمه_شعبان
#امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
دامن باد صبا با گُل لبخند آمد
لب تقویم به پابوسی اسفند آمد
نفس آینه از دیدن او بند آمد
آخرین سورهی توحید خداوند آمد
می چکد آیهی تطهیر از این آبِ حیات
مَقدم گُلپسر حضرت نرجس صلوات
سِرِّ مجنونی عشاق عیان خواهد شد
هرچه ناگفته ی عشق است..،بیان خواهد شد
در زمین صحبت آقای زمان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
تو شروعی ، تو طلوعی ، تو چراغافروزی
تو نگاری ، تو بهاری ، تو خودِ نوروزی
لوح ایمانِ مُزیَّن به دعا یعنی تو
در دل صور یقین زنگِ صدا یعنی تو
پُل نزدیک به دیدار خدا یعنی تو
کُلُّهُم؛ پنجتن آل عبا یعنی تو!
حسنیزادهترین احمد مختار تویی
فاطمهوارترین حیدر کرار تویی
تو همان کشتی در عرش شناور هستی
گل خوشبوی بهشتی که معطر هستی
بهترین نسخه ی یک مرد دلاور هستی
وارث تیغ دو دَم ، وارث حیدر هستی
ظرف میلاد تو مَظروفِ علی را دارد
پای تو کعبه گریبان بدرد..،جا دارد
چارده شاخهی گُل جمع شده در باغت
هر سحر حضرت جبریل شود مشتاقت
مکّهی قلب مرا فتح کند اخلاقت
تکیه بر کعبه بزن..،دل ببر از عُشّاقت
ما عجم ها..،همه سلمانِ مسلمان توایم
خادم مرقد سلطان خراسان توایم
لحظه ی دیدن خورشید ، نویدِ فرداست
آخرِ جاده ی این رود ، شکوهِ دریاست
شوق دیدار تو از برق نگاهم پیداست
سامرا؛ صحنهی پیدایش زیبایی هاست
به همان تربت اعلات قسم..، جانِ منی!
همهی دلخوشی نیمهی شعبان منی
دشت خشکیده ی ما چشم به باران دارد
یوسف مصری ما میل به کنعان دارد
کم کن این فاصله ها را..،اگر امکان دارد
مادرم سخت به برگشت تو ایمان دارد
وای از این در به دری ، وای از این خونجگری
پدرم پیر شد و از تو نیامد خبری
حس تردید نشسته است به روح و جانم
هُرم کفر است که آتش زده بر ایمانم
رونقی نیست در این کاسبیِ دکانم
گره کور ظهور تو منم..،میدانم!
با همین وضع دلم..،بس که شما آقایی
بخدا شنبه هم آدم بشوم..،می آیی!
بغض دیروزی تو ، گریه ی فردای من است
روی دیوار وصالت رد خونهای من است
دیگران را مَنِشان پشت درت..،جای من است
مسجد تو همه ی لذت دنیای من است!
جمکران؛ گریهی بسیار فقط می چسبد
روضهی مشک علمدار فقط می چسبد
دشت در همهمه ی نیزه و شمشیر افتاد
دست کفتارصفت ها بدن شیر افتاد
در دل کاسهی چشمان یلی..،تیر افتاد
ساقی اهل حرم بین کمین..،گیر افتاد
دست افتاد..،دلش سوخت..،پرش هم پاشید
آن عمود آمد و ترکیب سرش هم پاشید
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14