eitaa logo
جامعه‌ایمانی‌مشعراستان‌یزد
803 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
52 فایل
وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ اخبار؛اطلاع رسانی ها؛جلسات؛گزارشات؛ایده ها خوشحال مشم که ما رو دنبال کند... https://eitaa.com/joinchat/681836681Ca09c825ee2 ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Aht_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰اسلام مرهون شجاعت‌های حضرت علی (ع) است 🔻آیت الله ناصری در دیدار جمعی از شاعران و مداحان یزد : ▫️(ع) در تمامی ابعاد زندگی خود همراه نبوت بوده که این افتخار بزرگی است زیرا همه آرامش خود را برای آرامش پیامبر و دین خدا گذاشت. ▫️اگر حضرت علی(ع) در جنگ‌های پیامبر نبود و آن شجاعت ها را از خود نشان نمی داد، معلوم نبود چه بر سر می‌آمد. ▫️همه باید مراقبت کنیم که در حرکت کنیم و در این مسیر، لغزش نداشته باشیم. مشروح خبر + تصاویر https://adineyazd.ir/?p=5801 ➕کانال اطلاع رسانی دفتر آیت الله ناصری https://eitaa.com/joinchat/3957915652C49ee0fab57 ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd 🌏 🇮🇷
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🗞 | رهبر انقلاب: همه‌ی آحاد مردم عزیزمان راهپیمایی ۲۲بهمن را مظهر اتحاد ملی قرار بدهند ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ 📲 ارسال عکس و فیلم از راهپیمایی ۲۲بهمن ۱۴۰۱👇 farsi.khamenei.ir/ettehad1401/
🔈 توسل به حضرت زینب (س) 🔷 سخنران : حجت‌الاسلام محمدباقر متوسل 🔶 مداح اهلبیت : کربلایی امیرحسین توکلی 📌 مکان : آزادشهر بیست متری امام حسن عسکری (ع) 🚩 حسینیه سالار شهیدان ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفرین بر شیرزنان ولایتمدار ایران ✌️✌️ 🇮🇷 راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ 🇮🇷 👏👏👏👏👏 ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd 🌏 🇮🇷
🔷 🔶 🌺 و توصیه‌های ایشان به شیعیان أبلِغ عَنّي أولِيائِيَ السَّلامَ، و قُل لَهُم أن لا يَجعَلوا لِلشَّيطانِ عَلى أنفُسِهِم سَبيلاً ، و مُرهُم بِالصِّدقِ فِي الحَديثِ و أداءِ الأَمانَةِ ، و مُرهُم بِالسُّكوتِ ، و تَركِ الجِدالِ فيما لا يَعنيهِم ، و إقبالِ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ ، وَ المُزاوَرَةِ ، فَإِنَّ ذلِكَ قُربَةٌ إلَيَّ و لا يَشغِلوا حديث أنفُسَهُم بِتَمزيقِ بَعضِهِم بَعضًا فَإِنّي آلَيتُ عَلى نَفسي أنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِكَ و أسخَطَ وَلِيًّا مِن أولِيائي دَعَوتُ اللّه َ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنيا أشَدَّ العَذابِ و كانَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرينَ و عَرِّفهُم أنَّ اللّه َ قَد غَفَرَ لِمُحسِنِهِم و تَجاوَزَ عَن مُسيئِهِم إلاّ مَن أشرَكَ بِهِ أو آذى وَلِيًّا مِن أولِيائي أو أضمَرَ لَهُ سوءًا فَإِنَّ اللّه َ لا يَغفِرُ لَهُ حَتّى يَرجِعَ عَنهُ ، فَإِن رَجَعَ ، و إلاّ نَزَعَ روحَ الإيمانِ عَن قَلبِهِ و خَرَجَ عَن وَلايَتي ، و لَم يَكُن لَهُ نَصيبًا حديث في وَلايَتِنا ، و أعوذُ بِاللّه ِ مِن ذلِكَ  ! دوستانم را از جانب من سلام برسان و به آنان بگو كه شيطان را به خود ؛ و ايشان را به و سفارش كن به آنان توصيه كن كه و بحث و جدلهاى بيهوده را ؛ زيرا كه اين امور، باعث نزديك شدن به من مى شوند، خود را سرگرم تكه پاره كردن يكديگر نكنند؛ زيرا من به جان خودم سوگند ياد كرده‌ام كه هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا از خدا بخواهم كه در دنيا، را به او بچشاند و در آخرت، از باشد. به آنان بگو كه خداوند، نيكوكار ايشان را آمرزيده و از بدكارشان گذشت كرده است، مگر كسى كه بدو يا دوستى از دوستان مرا و يا نسبت به او داشته باشد؛ زيرا [ در اين صورت ] خداوند او را نمى بخشد تا زمانى كه از اين كارها [ يا از اين بدانديشى ] دست بردارد و اگر دست برنداشت!! پناه مى برم به خدا از اين امر!!!! منبع :  ، ص ۲۴۷ ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd 🌏 🇮🇷
هدایت شده از شهید گمنام آزادشهر
#️⃣ 🇮🇷 🗓 یکشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۱ ➖➖➖➖➖➖‌ 💠 اطــلاع رســانـی فـضــای مجــازی: 👇👇👇👇 🌷 https://eitaa.com/shahid_gomnam_azadshahr
🔈 حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 🗓 سه‌شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd
🔈 حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 🗓 چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd
🔈 حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 🗓 چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ┄┅═✧❁🌷🌷❁✧═┅┄ https://eitaa.com/mashar_yazd
📢 👌 موضوع : ۱_برنامه هیآت بابت نیمه‌شعبان ۲_برنامه هیآت بابت رمضان ۳_برنامه هیآت بابت ایام نوروز 🗓 ۱۴۰۱/۱۲/۷ 🕰 : ١٤:٣٠ تا ١٧ 📌 مکان : دفتر جبهه فرهنگی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🇮🇷 https://eitaa.com/mashar_yazd
🔊 اعلام برنامه 👌 جامعه ایمانی مشعر شهرستان یزد 🗓 ١٤٠١/۱۲/۹ ⏰ : ١٤:٣٠ تا ١٧ 📌 مکان : دفتر جبهه فرهنگی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🇮🇷 https://eitaa.com/mashar_yazd
ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب ( ) «در جست‌وجوی سیدمظاهر» پشت سر از درب کشوردوست وارد می‌شوم، مقابل درب ورودی داخل، دو دستگاه مینی‌بوس مستقر شده و‌ موبایل و وسایل اضافی را تحویل می‌گیرند... حاج همراه منتظر هستند، سید داخل است و تلفنش هم دائما اشغال... می‌روم به امید اینکه هم را بیابم، هم را... بچه‌های حفاظت انصافاً صبور و خوش‌اخلاق‌اند و درعین‌حال بادقت تک‌تک افراد را وارسی می‌کنند، در صفِ پشت درگاه حفاظتی(گیت بازرسی) [حقیقتاً این‌جا دیگر دست و زبانت می‌لرزد اگر رعایت زبان فارسی را نکنی!؛ شاید در تاریخ این سرزمین، کسی به اندازه صاحب این بیت، پاسدار زبان فارسی نبوده است]، را می‌بینم... جوان نخبه آبادانی که با تمام سختی‌های معلولیت قله‌های بلندی را فتح کرده است، فکرش را بکن، تکلم درست‌ودرمانی نداشته باشی، آن‌وقت اراده کنی و زبان به مدح اهل‌بیت(ع) بگشایی! محمدرضا در عرصه‌های علمی و ورزشی و... هم امتیازات و افتخارات زیادی دارد... هرچه کرده بودم نتوانستم برایش کارت تهیه کنم، فکرمی‌کردم ناامید شده باشد... اما نه، خودش را رسانده بود، آن هم از آبادان! با خوش‌حالی گفت با کارت حاج آمده‌ام داخل... دم حاج حسین گرم! ✳️✳️✳️ کفش‌هایم را قبل از درگاه حفاظتی، گوشه‌ای رها می‌کنم و با عجله چشم‌هایم را به دنبال و به این سو و آن سو می‌دوانم... در همین ازدحام قبل از ورود به حسینیه با چند نفری هم عجله‌ای و سرسری حال‌واحوالی می‌کنم، اما خبری از سید و عباس نیست، احتمالاً داخل باشند، صدای می‌آید که سرود را با جمعیت تمرین می‌کند، دلم نمی‌آید از شیرکاکائو و شیرینی بیت بگذرم، گوشه‌ای می‌ایستم و با عجله شیر و شیرینی را یکی می‌کنم! می‌ترسم اگر در این فاصله حاج‌آقا یا حاج محمدرضا بیایند داخل و من را در حال خوردن ببینند چه فکری می‌کنند! رسماً شیرینی را می‌بلعم و به سرعت خودم را به داخل می‌‌رسانم، قبل از آخرین درگاه که مجهز به محفظه وارسی وسایل هم هست، را می‌بینم و‌ پیغام حاج‌آقا را به او می‌رسانم، کلافه است، می‌گوید خب بروم بیرون که چه شود؟ چه کار می‌توانم بکنم؟ قانعش می‌کنم که باید برود، حتی اگر نتواند کاری کند... اما خبری از نیست، را می‌بینم، قُل دیگر ، البته نه خونی! سراغ را می‌گیرم، می‌گوید همین دوروبر است... پیدایش می‌کنم، وسط این شلوغات، مثل همیشه شوخ‌طبع و گشاده‌رو... می‌گوید خودتی! و ادامه می‌دهد که اون مورد هماهنگ است... خیالم راحت می‌شود و به سمت درب ورودی بهشت روانه می‌شوم، حسینیه امام خمینی... ✳️✳️✳️ امسال سطح عزیزانی که برای اجرا وارد مرحله نهایی شده بودند خیلی به هم نزدیک بود و عزیزانی بودند که حذف آن‌ها برای هیأت انتخاب خیلی سخت بود، اما زمان اجرا محدود است و چاره‌ای جز انتخاب عده‌ای و حذف عده‌ای دیگر نبود، امسال ابتکاری به خرج داده شد و قرار بر این شد دو نفر از این عزیزان هم قبل از حضور حضرت آقا و در جمع پرشوری که از ساعت‌ها قبل وارد حسینیه شده‌اند، اجرا داشته باشند... صدای به گوش می‌رسد، جوان متخلق، مؤدب و خوش‌آتیه شاهرودی... بعدتر متوجه می‌شوم که قبل‌تر هم خوانده است، او هم در جلسات انتخاب، مسلط و توانمند بود، جرأت و توانمندی اجرای خوبی داشت، از مداحان جوان قزوینی که ظاهراً مدتی است ساکن تهران شده... وارد حسینیه می‌شوم، حسینیه مملو از جمعیت است، در همان ورودی و تیمش مشغول ضبط گزارش هستند، یکی دارد از حاج که کنار درب، روی ویلچرش نشسته مصاحبه می‌گیرد... سال‌هاست برای حاج محمود این صندلی را از بهشت عاریه داده‌اند تا ضمانتی باشد برای جایگاهش در آن‌سوی هستی... ادامه دارد... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🇮🇷 https://eitaa.com/mashar_yazd
ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب ( ) «نقطه کور پشت ستون!» لحظاتی شکوه و جلال حاکم بر فضای حسینیه، گیج و منگت می‌کند، چشم می‌گردانم و حجم حسینیه را سیری می‌کنم... دنبال منطقی برای این‌که کجا باید مستقر شوم می‌گردم... منطقی نمانده! در این مرحله اگر قاعده‌ای هم برای چینش افراد وجود داشته، دیگر نیست! فاصله بین دو ستون را با دیواره‌ای کوتاه (شاید کمی بیش از نیم‌متر) که با ادامه زیلوهای کف حسینیه فرش شده‌ است، از باقی حسینیه جدا کرده‌اند، به‌عنوان بخش ویژه... می‌شوم آخرین نفر صف اول! جمعیت بیش از آن چیزی که اعلام شده بود، به نظر می‌رسد... در همین قسمت به اصطلاح ویژه! بسیاری هستند که نمی‌شناسم‌شان و البته در میانه جمعِ بیش‌تری که پشت این دیواره هستند، یاران آشنا بسیاربسیار بیشترند... جوادآقای می‌آید و یک‌نفر را که نمی‌شناسمش از عقب می‌برد و در جایی جلوتر و طبیعتاً مناسب‌تر مستقر می‌کند... اماره‌ای است بر اینکه منطقی وجود داشته، اگرچه دیگر نیست! اگرچه استدلال‌های برگزارکنندگان مراسم برای این جداسازی قابل فهم است، اما آرزو می‌کنی کاش می‌شد به نحوی تدبیر کرد که فرق و فاصله‌ای بین جمعیت نباشد و عادی و ویژه‌ای وجود نداشته باشد... اما انصافاً مدیریت این جمع مملو از شور و انرژی، بسیار سخت است، شاید سخت‌تر از هر دیدار دیگری! جمعی شیدا و بی‌قرار، آن هم بعد از چندسال محدودیت و فراق... اگر همین دیواره کوتاه هم وجود نداشت، بعید نبود که با ورود آقا، فوران آتش‌فشان عشق و‌ محبت این جمعیت، قابل کنترل نباشد و نظم و نظام جلسه را کامل برهم زند... ✳️✳️✳️ در همان گوشه جاگیر می‌شوم، دکتر زودتر با یک‌نفر فاصله سمت راستم نشسته است... بعد از خوش‌وبشی با اطرافیان، به سرعت کاغذها را از جیبم به بیرون می‌کشم و آماده‌شان می‌کنم برای نوشتن... صبح قبل بیرون‌زدن از خانه، در همان تاریکی از کوله چند برگ کاغذ به اندازه‌ای که گمان می‌کردم کم نخواهد آمد و یک خودکار بیک ۱.۶ میل اصل! برداشته بودم، به تجربه می‌دانستم که داخل حسینیه تنها چیزی است که می‌تواند همراهم باشد... خودکار هم سوغات بود از فامیلی که ساکن کشور نادوست و نابرادر فرانسه بود... چه خودکاری و چه سعادتی! چه‌قدر دوست داشت در این دیدار همراهم باشد و مادرش بیش‌تر... به‌ویژه که نفهمیده بودیم در این دیدار اخیر، بانوان فعال به چه قاعده‌ای دعوت شده بودند و خانواده هم از این جهت حسابی دمق... اما من وقتی اشتیاق مداحان گوشه و کنار کشور را دیده بودم که عاشقانه از حرمان این دیدار، می‌سوزند و کاری از دستم برنمی‌آید، عرق شرم بر جبینم می‌نشست اگر می‌خواستم سهمی برای دیگری بردارم... و البته برایم عجیب بود دیدن افرادی که هرچه فکر می‌کردم نسبتی با این دیدار نداشتند... ✳️✳️✳️ پرده کنار می‌رود، یک‌پارچه نور وارد حسینیه می‌شود، جمعیت به پا می‌خیزد و به سمت جلو هجوم می‌آورد که همان دیواره کوتاه مانع می‌شود تا جلوتر بیایند؛ فریادها در فضای حسینیه می‌پیچد: این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست بالابلندِ نورانی من، لبخندبرلب، دستش را کشیده و ابراز محبت جمع را پاسخ می‌دهد... با خودم می‌خوانم: شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان ... با نشستنش بر صندلی ساده میانه زیلوها، امواج خروشان جمعیت به ساحل آرامش می‌رسد... می‌خواهم بنشینم که دیگری جایم را گرفته! به ناچار سمت فضای خالی چندصف عقب‌تر می‌خزم، کنار حاج رئیس سازمان بسیج مداحان کشور، خالی‌بودن این نقطه بی‌حکمت نیست، دقیقاً نقطه کور پشت ستون است! به سختی آن‌قدر خودم را جابه‌جا می‌کنم که از گوشه ستون تصویر آقا را داشته باشم... یک‌نفر از پشت به شانه‌ام می‌زند و سلام‌وعلیک می‌کند، برمی‌گردم است که دقایقی پیش هنرنمایی کرده است... استاد تلاوت را آغاز می‌کند... ادامه دارد... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🇮🇷 https://eitaa.com/mashar_yazd
ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب ( چهارم ) «نقشه هوایی حسینیه» کاغذها را مرتب می‌کنم، تا می‌زنم، شماره‌گذاری می‌کنم و آماده می‌شوم برای نوشتن همین مطالبی که الآن می‌خوانید... چشم می‌چرخانم و سعی می‌کنم تصویر جامعی از فضای حسینیه به دست آورم... دیواره بالاسر آقا مثل همیشه با خط خوش، این بار مزین به این روایت است: «قال الصادق: فاطمة کوکبٌ دریٌّ بین نساء اهل الدنیا»، شروع می‌کنم به کشیدن نقشه حسینیه(پلان)، تجربه خوبی است که از دیدار ۹۲/۲/۲ شیرینی‌اش به‌جا مانده... با این کار بسیاری از ظرائفی که به راحتی فراموش خواهند شد، ماندگار می‌شوند... جای استقرار هرکسی را که می‌شناسم در این نقشه مشخص می‌کنم... امسال جایگاه اجرا را تغییر داده‌اند و آورده‌اند سمت راست جمعیت، سمت چپ هم منبر تلاوت قرآن بود که بعد از اجرای استاد ابوالقاسمی جمع شد و دوربین‌ها جایش را پر کردند... یک‌نفر هم چیزی شبیه به پایه دوربین تک‌پایه را دائم جابه‌جا می‌کند... سمت چپ رو به آقا، حاج‌آقای تنها روی یک صندلی نشسته‌اند و به دیواره اتاقکی تکیه داده‌اند که در ضلع دیگرش حاج ، حاج شیخ و یکی دو نفری که نمی‌شناسم‌شان رو به جمعیت مستقر هستند... شیخ را در میانه جمع می‌بینم و خوشحال می‌شوم، دقیقاً نقطه مقابل آقا، حاج‌آقای نشسته‌اند و هم کنارشان، پشت‌سرشان یکی‌دو ردیف عقب‌تر را می‌بینم در کنار ... کنار دیوار سمت چپ حسینیه، کنار پیش‌کسوتان روی صندلی نشسته است و با ماسکی مشکی به سختی قابل تشخیص است، کمی آن‌طرف‌تر دقیقاً کنار درب ورودی روی صندلی جاگیر می‌شود، حاج سوار بر ویلچر، با همه کسالت و ضعف جسمی می‌آید و در ردیفی جلوتر از ردیف زیر دیوار، مستقر می‌شود، هرچه چشم می‌چرخانم جای خالی و را نمی‌توانم پر کنم... ، و حاج تقریباً با هم می‌آیند و در همان محوطه نقطه کور، جلوی من می‌نشینند و همان ابتدا از بسته‌بودن زاویه نگاه‌شان کمی ناراحتی می‌کنند، اما اشکالی ندارد، به گمانم اندازه کافی، توفیق زیارت آقا را داشته‌اند! این‌ها گوشه‌ای از داده‌هایی است که از همان نقشه هوایی حسینیه استخراج می‌کنم، وگرنه فرصتی برای این ثبت تفصیلی و ریز این همه اطلاعات نبود... ✳️✳️✳️ حاج پشت جایگاه قرار می‌گیرد، رخصت می‌گیرد و آغاز می‌کند... یادی می‌کند از دیدار قبل و سلام مردم سراسر ایران را با ذوق و هنرمندی به آقا می‌رساند و دعوت می‌کند از اولین نفر برای اجرا، با آن هیبت سیدی و شال سبزش پشت میکروفون قرار می‌گیرد و آغاز می‌کند: روشن‌تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت دریای پرتموّج روحت کران نداشت خواند و‌ خواند تا: با این مثال‌ها چه بگویم از بتول عالم کجا و منقبت دختر رسول و اوج گرفت: ما نسل فاطمه همه سرشار غیرتیم مانند او مدافع خط ولایتیم دنیا اگر دهند به ما با دوصد نعیم یک تار موی رهبر خود را نمی‌دهیم تا آخرین بیت: ما ایستاده‌ایم علم روی دوش‌مان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان سید از دور عرض ارادت می‌کند و ابراز تأسف که به واسطه محدودیت‌ها، نمی‌تواند از نزدیک خدمت برسد دوباره نام سید را این‌بار با تأکید بر واژه می‌آورد و یادآور می‌شود که عضو کانون وکلای قم است... و این‌که شعر هم از حجت‌الاسلام است... ✳️✳️✳️ آقایی که با تک‌پایه دوربین این سو و آن سو می‌رفت را باز هم می‌بینم، تعجب می‌کنم چرا هنوز پایه را به مقصد نرسانده که متوجه می‌شوم بله! پایه دوربین کجا بود؟! آخر فناوری است... یک دوربین بندانگشتی (finger camera) بسیار کوچک، به قاعده قطر همان تک‌پایه در سرش قرار گرفته بود و ارتفاع پایه هم به صورت کشویی حداقل تا چهار متر افزایش می‌یافت، آن برادر هم با دقت و ظرافت مشغول تصویربرداری از جلسه بود، از زوایایی که دوربین‌های دیگر راهی به آن‌جا نداشتند... در این میان که از ابتدای جلسه در یک کاغذ مربعی کوچک، از همین‌ها که برای یادداشت غالباً در ادارات روی میزها هست، داشت چیزهایی درباره اقتصاد و وضعیت اقتصادی و... می‌نوشت، برمی‌گردد و با نگاه به دسته کاغذهایی که در دستانم هست، تقاضای کاغذی می‌کند، من هم رویم را سفت می‌کنم و می‌گویم خودم لازم دارم و ممکن است کم بیاورم! (قبل‌تر تجربه تلخی داشتم و این‌بار با تدارک کاغذ به میزان مورد نیاز تلاش کرده بودم که ناچار نشوم پشت قبض عابربانک و خرده‌کاغذ و... چیز بنویسم...) اطرافیان به تکاپو می‌افتند و دکتر مشکل را حل می‌کند... ادامه دارد... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🇮🇷 https://eitaa.com/mashar_yaz