#لبیک_یا_امام
🔸 درآستانه ایام عزای سید و سالار شهیدان،
پس از اولویتسنجی محورهایمحتوایی
و هماندیشی جامعه فعالان هیأت،
شعار
🚩 «در زیر خیمهاش همه یک خانوادهایم»
بهعنوان شعارمشترک جامعه
محباناهلبیت(ع) و هیأتهای حسینی
در ایام محرم ۱۴۰۲
انتخاب شد.
🔹 لذا از تمام هیأتها و مجموعهها، خواسته میشود تا ضمن حفظ شعار و نشان و استقلال خود، با نمایش جلوهای از وحدت و همدلی جامعه هیأتهای حسینی، در این حرکت جمعی هم مشارکت نمایند و این شعار را در حاشیه
تولیدات، تبلیغات و فضاسازی هیأت درج کرده، و در محتوای هیأت مدنظر قراردهند.
🏷 نشاننوشته شعار بهزودی تقدیم میشود.
💠 جامعه ایمانی مشعر
@www1542org
#جامعه_ایمانی_مشعر_استان_قزوین
@mashareqazvin
"در زیر خیمهاش همه یک خانوادهایم"
🔶 اجتماع مدیران هیآت مذهبی و مداحان اهل بیت(ع)قزوین
🔹در آستانه ماه محرم الحرام و
سالروز شهادت میثم تمار (روز قشر بسیج مداحان و هیآت مذهبی)
🔹سخنرانان:
🔻حجت الاسلام والمسلمین پورآرین
🔻حاج مصطفی خرسندی
(رئیس سازمان بسیج مداحان وهیآت مذهبی کشور)
🔸 چهارشنبه ۲۱ تیرماه - از ساعت ۱۷:۳۰
🔸خیابان ملک آباد حسینیه آستان مقدسه آمنه خاتون (س)
#جامعه_ایمانی_مشعر_استان_قزوین
@mashareqazvin
May 11
در زیر خیمهاش همه یک خانوادهایم
#خیمه_حسین
🚩 نشاننوشته شعار محرم ۱۴۰۲
📜 شعر سروده شاعر اهلبیت(علیهم السلام) محمد اشرف
🖌خوشنویسی استاد محمدتقی اسدی
🔖نشاننوشته اثر هنرمند هیأتی احسان جعفرپیشه
✅ شعار مشترک هیأتهای کشور در
محرم ۱۴۰۲
⏬ جهت دریافت فایل لایه باز این محصول به آدرس زیر مراجعه نمایید.
🔗 heyat.co/p/4444
💠 جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
چقدر رشک برانگیز میشود حالت
که آبشار میافتد به پای اجلالت
به احترام تو میایستند حجب و حیا
وقار دست به سینه، شکوه دنبالت
تو آن بهشت عزیز و بلند مرتبهای
که دست پست جهنم نکرده پامالت
خدا به همسر فرعون و «نَجِّنِی» هایش
نگاه کرد و به «رَبِّ ابنِ بَیتاً» «إذ قَالَت»
تو نیز وارث کوثر شدی به روی زمین
که آشنای سپهر است روح سیالت
و ابر زیر قدوم تو میفروشد فخر
دمی که چادر زیبات میشود بالت
#حسن_صیاد
🌸
#روز_عفاف_و_حجاب #شعر_حجاب #عفاف_و_حجاب #شعر_عفاف_و_حجاب
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
📷 گزارش تصویری ۳
❇️ پنجمین همایش بانوان فعال
در عرصه هیأت
🗓 |تیرماه ۱۴۰۲|
📌 |شهرمقدسقم|
💠 جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
#مباهله
#مثنوی
🔹مهر رسولانه🔹
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1583 @ShereHeyat
@mkomeit