eitaa logo
مشعر قزوین
364 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
73 فایل
اجتماع هیئات حسینی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
🇮🇷 بهار رای ابریم در بهار، ما رای می دهیم در اوج اقتدار، ما رای می دهیم سبز از ولایتیم، سرخ از شهادتیم چون پرچم استوار ،ما رای می دهیم برگیم بر درخت، در باغ انقلاب سبزیم و بی شمار، ما رای می دهیم با ما بخوان بلند ، با شور و با شکوه این است این شعار : ما رای می دهیم در روز انتخاب، بر ریل انقلاب صف: می شود قطار، ما رای می دهیم رای من و شما، شمشیر دیگر است شد وقت کارزار، ما رای می دهیم ای خصم نابکار! هستیم پای کار ما را نکش کنار، ما رای می دهیم من رای می دهم، تو رای می دهی دنیا در انتظار، ما رای می دهیم در دست کوچه ها، بر شاخه امید تا گل کند بهار، ما رای می دهیم @mkomeit
جوشن به جانم بپوشان در پشت ابر گناهان ماه تو گردیده پنهان تاریکم از دست عصیان مِهر تو اما درخشان دورم کن از لکه لوث الغوث الغوث الغوث در شعله های گناهم می سوزم و بی پناهم فواره زد دود آهم شرمنده ام رو سیاهم جانم رسیده ست بر لب خَلّص من النار یا رب چون گُل مرا پرواندی در هر گلستان نشاندی خارم ولی باز خواندی از آستانت نراندی برگشته ام اشک آلود یا ملجاَ کل مطرود شیطان بریده امانم تیری ندارد کمانم جوشن بپوشان به جانم در پیش او ناتوانم شیطان شود باز سرکوب یا غالباً کلِ مغلوب داریم با اشک، فانوس در نیمه شبهای مخصوص هر کس که شد با تو مانوس از لطف تو نیست مایوس یا فارج الهمّ الهی یا کاشف الغمّ الهی جبار و قهار هستی صبّار و غفار هستی هر چند مختار هستی بگذر که ستار هستی ما را نکن از خودت دور یا ناصراً غیرَ منصور بد کرده ام بارالها دارم ولیکن تمنا جرم فراوان ما را جان حسینت ببخشا با کربلا می شوم خوب یا کاشفَ کلِ مکروب @mkomeit
بابای بچه ها سفره ی افطار نان و شیر و خرما بچه ها میهمان دختر خود بود مولا بچه ها رسم او این بود با نان و نمک افطار کرد بود فکر کودکان کوفه بابا بچه ها داشت با پروردگار خود قراری نیمه شب حال او یک طور دیگر بود گویا بچه ها شد اذان صبح دختر گفت بابا جان نرو مرغها کردند هی خواهش - تمنا، بچه ها؟! حلقه ی در بر عبایش گیر کرد و ایستاد ناگهان افتاد مولا یاد زهرا، بچه ها! راه را بستند بر خورشید در مسجد ولی سایه ای میکرد هی این پا و آن پا بچه ها دست توی دست هم دادند تا برگردد او هر چه لازم بود اما شد مهیا بچه ها وارد مسجد شد و آن سایه را بیدار کرد مسجد و محراب شد محو تماشا، بچه ها! دست سایه رفت بالا، داد زد مسجد علی سایه ی خورشید کم شد از همین جا بچه ها! بعد از این اندوه سنگین خشکشان زد کوفیان ریختند آن لحظه باران پشت دریا بچه ها پاسخ خوبی گرفتی عاقبت صف را ببین کاسه کاسه شیر آوردند آقا! بچه ها پیر مردی اشک ریزان گفت چندی میشود. آن غریبه نیمه شبها نیست پیدا بچه ها با شما بازی نخواهد کرد دیگر بعد از این بعد از این در خواب باید دید او را بچه ها ماه خود را زیر ابر غربتش پوشانده بود صورتش را لحظه ای دیدید آیا بچه ها !؟ ناگهان میزد کناری رختخواب خویش را آن زمان که بود غرق خواب دنیا بچه ها بعد از آن بی سر - صدا دور از هیاهو میگذاشت کیسه های نان و خرما پشت درها، بچه ها! بعد من یادت بماند جای من باشی پدر ای حسن جان باز میخواهند بابا بچه ها کربلا یادت بماند جان تو جان حسین هر کجا رفتند عباسم برو با بچه ها نه عمو دارند نه بابا و مادر زینبم بعد از این غمها تو را دارند تنها، بچه ها @mkomeit
غزل وداع عطر اشک و دعا خداحافظ ماه خوب خدا خداحافظ دست خالی مباد برگردد می رود این گدا خداحافظ سفره را بسته ای و باز شده راه افسوس با خداحافظ روزها! جزء ها! تلاوت ها! سوره ها! آیه ها! خداحافظ در شب عید غصه باید خورد جای افطار با خداحافظ می رود محو می شود رمضان می رسد این ندا: خداحافظ ای دعای خوش ابوحمزه در سحرهای ما خداحافظ به صفای تو تازه دل بستیم می روی بی وفا خداحافظ فرصتی نیست این شب آخر ربنا الغفرلنا خدا حافظ @mkomeit
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
ترسیدی و خاموش شدی اسراییل افتادی و بی هوش شدی اسراییل گفتم که نکن با دم شیران بازی با موشک ما موش شدی اسراییل خوردی به تقاص دشمنی اسراییل یکبار دگر تو دهنی اسراییل با آن همه حرف مفت، سوراخ شدی کو گنبد سفت آهنی اسراییل؟ @mkomeit
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
خادم جمهور تبسم بر لبان روستایی دور بودی تو چراغ خانه بی بی گل رنجور بودی تو مبادا تشنه و تاریک باشد کلبه ای در کوه به فکر مردم افتاده ی مهجور بودی تو   دلت با رفتنِ استخر یا ویلا نمی شد شاد به لبخندی که می زند کودکی مسرور بودی تو تو هم مثل بقیه می نشستی گوشه ای راحت خودت را درد سر دادی ،مگر مجبور بودی تو؟ میان کوچه ها شد دفتر کارَت،چه شد میزت؟ رییس ما نبودی،خادم جمهور بودی تو شهادت باید آخر قسمتت می شد، دلاور مرد! که عمری با شهیدان خدا محشور بودی تو @mkomeit
یا ایها الغریب 📌به مناسبت ۲۳ ذی القعده شهادت امام رضا(ع) به روایتی یا ایها الغریب یا ایها الرضا! سوگ تو جانگداز، داغ تو جان گزا مست ولای تو بودیم و حیف شد انگور را گذاشت در دست تو قضا ابر عبا گرفت، وقتی که نور را شد تنگ آسمان، تاریک شد فضا بر زانوی پسر، پرپر زده پدر ما را به کربلا، برده است این عزا فریاد شد بلند ، از جان فاطمه افتاد اشک خون، از چشم مرتضی برخاست ناگهان ،فریاد شیعیان وقتی زمین نشست، مولای مهربان یا ایها الغریب،یا ایها الرئوف افتاده آتشی ،در جان این حروف یابن الشبیب تو، آید به یاد ما اشک تو جاری است، بر صفحه لهوف چون دانه انار ، پاشیده شد ز هم زهر ستم چه کرد ، با آن دل رئوف؟ از کربلا به طوس، یکباره آمدند گفتی که السلام! یا ایها السیوف! بی آفتاب شد ، ایران خراب شد از چشممان گرفت ،خورشید را کسوف برخاست ناگهان ،فریاد شیعیان وقتی زمین نشست، مولای مهربان در سایه شما ایران پناه داشت در لحظه بلا یک تکیه‌گاه داشت معلوم بود از آن، پهنای کهکشان چشمت به آسمان ،همواره راه داشت نزدیک مهر تو ،بودیم و حیف شد خورشید روی خاک، آیا گناه داشت؟ خورشید سرخ شد،از دست نابکار ملعون تیره رو، ابری سیاه داشت برخاست ناگهان ،فریاد شیعیان وقتی زمین نشست، مولای مهربان @mkomeit
یک نفر از جنس نور تا که فریاد رهایی، از دل و جان شد بلند نغمه سرخ وطن، از نای تهران شد بلند حکم داد آزادگان را آفتاب دیگری چون صنوبر در چمن، سر از گریبان شد بلند رودهای مختلف از شهرها برخاستند پیش سد زورگو، دریای ایران شد بلند تا نماند پشت پرده، زخمه ی بیدادها ناگهان گلبانگ خورشید جماران شد بلند نیمه خرداد بود و یا علی گفتیم ما پیش کوه خار و خس،امواج توفان شد بلند بارور شد نیمه خرداد، سرو انقلاب شاخه ها از هر طرف با مُشت هامان شد بلند از ورامین تا کفن پوشان خروشان آمدند دسته دسته لاله از سطح خیابان شد بلند نیمه خرداد عاشورای دیگر شد به پا روی نیزه باز سرهای شهیدان شد بلند تا به رگبار گلوله پاسخ محکم دهد سینه هر عاشقی در قلب میدان شد بلند باغبان ما اگر چه ناگهان دربند شد عطر روح اللهی اش از هر گلستان شد بلند نیمه خرداد آری با خمینی زنده است نغمه آزادگی از نای ایران شد بلند سید محمد حسین ابوترابی @mkomeit
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
سوره ولایت بسم ربّی که برگزید تو را از دل خویش آفرید تو را بسم ربّی که عاشقت بوده ست وصف تو آیه آیه فرموده ست بسم ربّی که لایقش هستی آیه در آیه ناطقش هستی نقطه ی تحتِ باءِ بسم الله یا امیری علی ولی الله همه هستی ام ولایت توست سوره حمد، شکر نعمت توست با شما دور از رجیم شدیم وارد راه مستقیم شدیم در صراط تو ، عاقبت نیک است از مسیرت بهشت نزدیک است جلوه ای از رحیم و رحمانی وقت رحمت شبیه بارانی دشمن و دوست از تو می گویند حل هر مشکل از تو می جویند تو امیر امیرها هستی اسدالله شیرها هستی با غدیر تو شیعه معنا شد برکه افتاد راه و دریا شد با ولای شما شدیم ابدی انتَ مولایَ یا علی مددی کی شود قسمتم زیارت تو صلوات خدا به ساحت تو @mkomeit
مسیر خود را من انتخاب خواهم کرد و نقشه دشمن را بر آب خواهم کرد به پاسداشت خون مطهر شهدا برای دادن رای ام شتاب خواهم کرد سید محمد حسین ابوترابی
هدایت شده از مجمع کمیت قزوین
حضرت قاسم(ع) با تمام فصل‌ها گذاشت سر به سر پسر سیزده بهار را گذاشت پشت سر پسر از عمو اجازه خواست تا که دلبری کند قبل دشمن زده است، تیر بر جگر پسر عشق این وسط نمی‌رسد به وحدت نظر یک نظر پدر مقابل است و یک نظر پسر میرود فنا شود به زیر سم اسب‌ها پیر عشق را ولی نموده شعله ‌‌ور پسر در میان تیرها چه می کند خم شراب؟ جام را چگونه در هوا کشیده سر پسر شیشه عسل شکست و دشت را فرا گرفت ریخت در مذاق تلخ تیرها، شکر پسر در کلاس درک او نشسته‌اند پیرها مرحبا و آفرین! هزار بار بر پسر @mkomeit
باید حسن هم پرچمش بالا بماند گفتی مبادا در بلا تنها بماند پشت برادر بی برادر تا بماند پرچم اگرچه دست عباس است اما باید حسن هم پرچمش بالا بماند گفتی به قاسم :من دلم پیش حسین است یک وقت نگذاری عمو تنها بماند دل به عمویش بسته این طفل یتیمم نگذار! عبدالله جانم،جا بماند ای پاره جان پدر! قاسم برو تا در جانفشانی سهمی از بابا بماند پرپر شدند آلاله‌های مجتبی هم تا عطر او در جان عاشورا بماند گفتی حسینم نیست روزی مثل روزت روزِ تو باعث شد که شب رسوا بماند با آن سری که می رود بالای نی ها شور تو باید در جهان برپا بماند @mkomeit