eitaa logo
مَشْــق‌ِعـِشـْـ❤ــق
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
706 ویدیو
59 فایل
دلشڪستہ‌ےعاشق💔 براےپرواز🕊🍃 نیازےبہ‌بال‌ندارد...❤ •{شهیدآوینے}• 🌿¦•گـوش‌جآن↓ https://harfeto.timefriend.net/16083617568802 🍃¦•ارتباط‌بامـا↓ 🌸•| @H_I_C_H 🌙¦•ازشرایطموݩ‌بخونین↓ 🌸•| @sharayet_mashgh_eshgh_313 تودعوت‌شده‌ۍشھدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
!🍃 فضاۍمجازی هم میتونه📱 !🕊 و هم ..🌊 [ وَبِالنَّجْمِ هُمْ مُهْتَدونْ ]✨ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
+کشتیےخودتو😑 انقدر برا تلاش کردے🍃🧐 -اینـ کشتن نی!!!😌 این مقدمهـ شهید زندهـ🌱͑̍|྇شدنہ...🙃✌️🏻 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
●•وَقتےعِشق❤‌عآقِل‌شَوَد🦋 عَقل‌عآشِق‌مےشَوَد🕊 آنگآهـ...تُ‌شَهیدمیشَوے
🔻کاش با فلانی رفاقت نمیکردم🔻 🙎🏻 دختره، چادر سرش میکنه، مُحَجّبه است... ❌ ولی با نامحرم در ارتباطه... ❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «داداشی» خطاب میکنه... 🙎🏻‍♂ پسره، هیات میره، و برای روضه حضرت زینب و ناموس اهلبیت گریه میکنه... ❌ ولی با ناموسِ مردم چت میکنه... ❌ و حریمِ نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنه... 📣📣...️قرآن داره صدا میزنه:↶ 🕋 فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ (تکویر/۲۶) 💢️ کجا دارید میرید؟!❗️ ⁉️آخه ارتباط با نامحرم چه فایده‌ای داره؟!🤔 ⛔️️ از تنهایی در میایی؟! ⛔️️ همدم میخوای؟! ⛔️️ مونس میخوای؟! ⛔️️ رفیق میخوای؟! ⁉️ پس سجاده‌ات چی میشه؟! ⁉️ پس خدا چی میشه؟! ❓ مگه تو دعای جوشن کبیر نمی‌خونی:↶ ⚡️يَا خَيْرَ مُؤْنِسٍ وَ أَنِيسٍ⚡️ 💢️ ای خدایی که تو بهترین مونس و انیسِ من هستی. ⚡️يَا رَفِيقَ مَنْ لَا رَفِيقَ لَهُ⚡️ 💢️ ای خدایی که تو رفیق اون کسی هستی، که رفیقی نداره. ☝️ خواهرم! برادرم! همین که اجازه بدی یه غریبه👤 به حریمت وارد بشه، و تو رو از خدا دور بکنه، برای سقوط کافیه...☜🚶🚶‍♀🕳 ⁉️ چرا قلب امام زمانت رو به درد میاری؟! 😱 میدونستی یکی از حسرتهای جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقت‌ها و دوستی‌هاست؟!👇️ 🕋 یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا (فرقان/۲۷و۲۸) 💢 به خاطر بیاور روزی را که، گنهکار دست خود را از شدّت حسرت به دندان می‌گزد، و می‌گوید: 💢 «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!» حالا این دوست می‌تونه: ✔️ همکلاسیت...👩‍🎓👨‍🎓 ✔️ همسایه‌ات...👥 ✔️ همکارت...👥 ✔️ همون نامحرمِ فضای مجازی...👤 ✔️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱 ⚠️ حواست هست؟ ⚰ معلوم نیست ملک الموت کِی بیاد سراغت...😔 🙏 پس رفیق! تا فرصت هست، توبه کن... • • °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🌱 🦋 هرکی با خدا رفیق میشه😍 اهل بلا میشه🙃 هر کی هم اهل بلا باشه🙂 اهل کرب و بلا میشه😇 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🌐 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
✌️🏻🇮🇷 ‏با شورۍ در جان ... ♥️بۍ جانی ویـــران ...♥️ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📚مـن زنـده ام📚 📝تا اسیر نشده باشی نمی‌توانے مفهوم اسارت را درڪ ڪنے... برای یڪ مرد هم مفہوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد بہ اینڪه این اتفاق را از زبان یڪ دختر ۱۷ ساله بشنوے!... اما من زنده ام داستان اسارت دختر هفده ساله ایرانے"معصومه آباد" در دست رژیم بعث است.. به قلـ✍ـم "مـعصـومـہ آبـاد" نشـ🖨ـر 'بـروج' •❥•●📚●•❥• °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
📖قسمتے از ڪتاب☟ سلمان گفت: قول بده گاهے با نوشتہ اے ما رو از سلامتے‌ات مطلع کنے. گفتم: آخہ تو این آتیش و خون دنبال ڪاغذ و قلم و نامہ نوشتن باشم؟چے بنویسم؟ گفت:چقدر براے دو ڪلمہ چانہ می‌زنے.فقط بنویس «من زنده‌ام». .حالا بعد از گذشت بیش از دوسال ڪہ در زندان‌هاے امنیتے عراق بودم برگہ آبی رنگے بہ دستمان دادند و گفتند این برگہ آبے نامہ فورے است و هیچگونہ ڪنترل امنیتے بر آن نیست ولے فقط مےتوانید در این نامه دو ڪلمہ بنویسید بعد از دو سال و این همہ بےخبرے از ڪجا بنویسیم که در دو ڪلمہ جا شود. یادم آمد ڪه یادداشت سومے ڪہ بہ سلمان قول داده بودم با خود به عراق آورده‌ام بہ قولم وفا کردم و برای بار سوم اما با وقفہ دو سالہ نوشتم:     - من زنده‌ام... بیمارستان الرشید بغداد     معصومہ آباد 61/2/25 •❥•●📚●•❥• °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌼💛 عشقم بگو کجایی؟😭 1⃣صلوات کوچولوبراآقا امام زمانت بفرست☺️ °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❥••●❥●••❥ 💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریه‌هایم شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه می‌کنی؟ ترسیدی؟» خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان‌بان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس می‌تپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من می‌خوام برم، نگرانه!» 💠 بدنم به‌قدری می‌لرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی‌روح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!» سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی مرگ می‌داد که به سمت سعد چرخیدم و با لب‌هایی که از ترس می‌لرزید، بی‌صدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته می‌کنم!» 💠 دستم سُست شده و دیگر نمی‌توانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد. نفس‌هایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم می‌کرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه می‌ترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه می‌کنی، اگه پای شوهرت برای جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!» 💠 نمی‌دانست سعد به بوی غنیمت به ترکیه می‌رود و دل سعد هم سخت‌تر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟» شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را می‌دیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هق‌هق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 •❖•◇•❖•❣•❖•◇•❖• @mashgh_eshgh_313💖