#نسل_سوخته |🌷🍃
#اینقصہحقیقتدارد....
2⃣4⃣🌿| #قسمت_چهل_و_دوم
خدانگهدار مادر
نیمه های مرداد نزدیک بود ... و هر چی جلوتر می رفتیم ... استیصال جمع بیشتر می شد ... هر کی سعی می کرد یه طوری وقتش رو خالی یا تنظیم کنه ... شرایطش یه طوری تغییر می کرد و گره توی کارش می افتاد ...
استیصال به حدی شده بود ... که بدون حرف زدن مجدد من... مادرم، خودش به پیشنهادم فکر کرد ... رفت حرم ... و وقتی برگشت موضوع رو با پدرم و بقیه مطرح کرد ... همه مخالفت کردن ...
- یه بچه پسر ... که امسال میره کلاس اول دبیرستان ... تنها ... توی یه شهر دیگه ... دور از پدر و مادرش و سرپرست... تازه مراقب یه بیمار رو به موت ... با اون وضعیت باشه؟ ...
از چشم های مادرم مشخص بود ... تمام اون حرف ها رو قبول داره ... اما بین زمین و آسمون ... دلش به جواب استخاره خوش بود ...
و پدرم ... نمی دونم این بار ... دشمنی همیشگیش بود ومی خواست از 1شرم خلاص شه ... یا ...
محکم ایستاد ...
- مهران بچه نیست ... دویست نفر آدم رو هم بسپاری بهش... مدیریت شون می کنه ... خیال تون از اینهاش راحت باشه ...
و در نهایت ... در بین شک و مخالفت ها ... خودش باهام برگشت ... فقط من و پدرم ...
برگشتم و ساکم رو جمع کردیم ... و هر چیز دیگه ای که فکر می کردم توی این مدت ...ممکنه به دردم بخوره ... پرونده ام رو هم به هزار مکافات از مدرسه گرفتیم ...
دایی محسن هم توی اون فاصله ... با مدیر دبیرستانی که پسرهای خاله معصومه حرف زده بود ... اول کار، مدیر حاضر به ثبت نام من نبود ... با وجود اینکه معدل کارنامه ام 19/5 شده بود ... یه بچه بی سرپرست ...
ده دقیقه ای که با هم حرف زدیم ... با لبخند از جاش بلند شد و موقع خداحافظی باهام دست داد ...
- پسرم ... فقط مراقب باش از درس عقب نیوفتی ...
شهریور از راه رسید ... دو روز به تولد 15 سالگی من ... پسر دایی محسن ... دو هفته ای زودتر به دنیا اومد ... و مادربزرگ، آخرین نوه اش رو دید ...
مادرم با اشک رفت ... اشک هاش دلم رو می لرزوند ... اما ایمان داشتم کاری که می کنم درسته ... و رضا و تایید خدا روشه ... و همین، برای من کافی بود ...
.
.ادامه دارد...
✍🍁| #شہیدسیدطاهاایمانے
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
.
|• خـسـتهتونڪردیمحلالمونڪنید
•°وضـــویادتوننره
#شبـــتونحســـینۍ♥️
.
مَشْــقِعـِشـْـ❤ــق
#نسل_سوخته |🌷🍃 #اینقصہحقیقتدارد.... 1⃣🌿| #قسمت_اول دهه شصت....نسل سوخته هیچ وقت نتونستم درک ک
قسمتاولرمان { #نسل_سوخته }👆
براےدوستان جدیدالورود🌹
May 11
عشق است
اینڪہ #یڪ نــــفر
آغـــــاز مے ڪند...
هــــر روز صبح را بہ #هــــــواے
سلام بـــــر شما شهیدان ...
#روزتون_منور_به_نگاه_شهدا🌹
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
『♡』
|•صبح است و دلم
در تپشِ لحظہےدیدار!
باز این دلِ من گشتہ
بہ امید تو بیدار.. (:
#سلامانتظاردلها❤️
#اللهمعجللولیڪالفرج
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
| بیو🌱|
حَرَمٖ پنـٰاھِ قَلٖـب تنهـٰایِ مَنـھ :)
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
🚦از اینـکه
به سمت خـدا
آهسته حرکت مےکـنی، نتـرس❗️
از این بتــرس🔰
که بـرای ترکــ گنـاه هیــچ کـاری
نکـرده بـاشـے❗️حتی در حد تـوبـه ..
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
.
#الســلامعلیڪیاصاحبالزماݩ
دلتنگمودیدارتودرمانمناست
بیـرنگرُخَت،زمانہزندانمناست
#اݪݪــهمعجݪݪوݪیڪالفرج
🌴
.
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
..
..
بیـٰا ڪمے دَسٺــ بہ قَلمـ شویمـ|✎`
تو بنویسـ ڪہ با چِهـ رویے بیایَمـ
دڔ مَحضرٺـ|🍃
ݦَنــ مےنویسَمـ ڪہ چگونهـ شُدھ امـ
دِیوانہ اٺـ :"))
•💙| #أین_صاحبنا ...؟!
.
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3