eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
210 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
440 ویدیو
18 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
ببین من حقیقتا به تبادل و خرید ممبر و این حرفا اعتقادی ندارم میگم دارم از رفقای شهیدم میگم پس خودشون اگر بخوان واسطه درست میکنن و دعوت میکنن که اسمشون و رسمشون رو بتونم به همه معرفی کنم حالا اگر دوست داری اون‌واسطه باشی بسم الله مشق عشق٬دمشق ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست حرفهاي دل یک جامانده از شهدا شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفترمشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه... https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
امروز یهویی محسن یکی رو‌واسطه کرد که ازش حرف بزنم و یادش رو زنده کنم هر کی در توانش بود یک زیارت عاشورا بخونه و هدیه کنه به روح مطهر شهید محسن ماندنی مردی از فارس دیار سپیدان شیر مردی حیدری که محاسنش به خونش آغشته شد مثل اربابش حسین شیب الخضیب ... پس بردار مفاتیح رو بسم الله منم دعا کن یادت نره
سلام رفیق خوبی ؟ اگه بگم کمکت رو میخوام کمکم میکنی؟ میخوام برای این کانال استیکر بسازم مشق عشق ٬ دمشق میتونی کمک کنی؟ اگر ایتا نمیشه برای تلگرام بساز واسم عکسهارو تو تلگرام ادیت میکنم میفرستم ایتا اخه نمیخوام روی عکسها لگوی اسم من بخوره یا علی؟
میگفت میخوام برم بشم فدای زینب ... سه شهید در یک قاب بی یاد شماها نتوان شب به سحر کرد ... @mashghe_eshgh_dameshgh
یادم باشه امشب یا فردا براتون از شهیدی بگم که هم مرتضی عطایی خیلی دوستش داشت هم مصطفی صدر زاده دلیر مردی کم نظیر که اسمش هم به باد فراموشی داره سپرده میشه اولین شهید مدافع حرم مشهدی بود عاشق امام رضا و ... بقیه ش رو تو خاطره بگم بهتره و یادش‌رو زنده کنم ان شاءالله
هیچ میگویی اسیری داشتم ٬ حالش چه شد؟؟؟ خسته ی من نیمه جانی داشت ٬ احوالش چه شد؟؟؟ خاطرات مردونگیهات رو از زبان مصطفی و مرتضی شنیدیم لحظه ی شهادت کرار (رضا سنجرانی) هم اومدی دنبالش پس با معرفتی دست منم بگیر داداش دلمون به رفاقت با شماها خوشه هااااا تنهام نذارین رفقا... #شهید_حسن_قاسمی_دانا @mashghe_eshgh_dameshgh
سلام خوبی؟ تو هم بیداری هنوز؟ چرا خاطراتت اذیتت میکنه؟
اینو شما فرستادید قشنگه ممنونم میذارم بقیه هم بخونن
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: باز بیقراری !!باز دلتنگی.و باز اشک !اشک و اشک ... در این دنیا آواره ماندیم !!! دلمان به عکس و نوشته شماها پرستو های خوش پرواز خوش کردیم که هستین و مارو نگاه میکنید. شاید این واژه خوب درک نکردم.ولی هر بار به زبان آوردم.سوختم😔😭 نگاهم به رقص پرواز پرستو ها در سماء است. با خود میگویم.... منم پرواز برام سواله این همه بیقراری ی لحظه نگاه لیاقت دیدار شماها پیدا نکردم؟؟؟ راز مضطر شدن شما در چی بود؟؟ در چی بود که این چنین پر زدین ؟؟ منم جامانده پرواز.... منم دلتنگ ..... منم پی راهی ..... هادیان دلم صدامو میشنوید ؟؟؟ دلم شوق پرواز دارد. شوق هم پرواز با شما کاش میدانستم راز مضطر شدن شما هارو
بذار باهات سنگهام‌ رو‌ وا بکنم شهدا از روز اول شهید بدنیا نیمدن اصلا این نبود گل اونها از گلی که ما باهاش خلق شدیم فرق کنه که اونها هم ادم بودن شوخ و شاد و سرزنده اصن گاهی گناه کار ولی خط قرمز هاشون رو همیشه داشتن هااااا
اینکه میگی چی شد شهید شدن این‌فرق میکنه
اصن من همیشه یک جمله دارم به شما هم میگم میگم ایمان و اعتقاد با هم فرق دارن یعنی چی؟ اها یعنی هممون ایمان داریم که برای ناموس باید جون داد ولی اگه تو یک کوچه ی بن بست و تاریک با ناموس گیر پنج تا گردن کلفت و قمه به دست افتادیم و باز برای ناموس کشته شدیم این یعنی ایمان
شهدا همه ایمان داشتن و عین خیلی های دیگه که شب عملیات قایم میشدن و یا وقت عملیات مریض میشدن یا حتی پاشون‌رو با گلوله میزدن که شرکت نکنن نبودند...
مگه داریم؟!؟ بله که داریم چند روزی بود منطقه رو ازاد کرده بودیم هنوز تثبیت نشده بود چند تایی تک خورده بودیم شهید داده بودیم اون منطقه بعضی شبهاش مهتاب هم نداشت تاریک تاریک ما غریبه و دشمن مسلط به منطقه
نزدیک غروب بود که رصد میکردیم دیدیم چند تا بیست و سه چند تا چهارده و نیم هفتاد نفر حدودا نیرو مستقل کردن و تحرکاتشون خبر از هجوم میداد
به مایی که حدودا ۳۵ نفر بودیم سنگین ترین اسلحه ی ما پیکا بود
منو باش حواسم نیست شما ها خیلیهاتون نمیدونین اسلحه هایی که میگم چی هستن پس بذارین تو ضیح بدم
بیست و سه: ضدهوایی دو تا لوله داره قبلا باهاش هواپیما میزدن الان ادم میزنن البته بعضی ساختمونهایی که میخان بیارن پایی رو هم پایه ش رو با بیست و سه میزنن ولیالان دشمن ماها رو باهاش میزنه😅
چهارده و نیم همون اسلحه تک لول
پیکا: تیربار دستی هستش‌ ایرانی ها بهش میگن گیرینف همونی که تو اخراجی ها به حاجی میگفتن حاجی گیرینف میدونین چرا چون خیلی گیر میکنه وسط جنگ یهو باید بذاریش کنار از سنگ یه عنوان سلاح استفاده کنی😅
خلاصه دشمن با هفتاد تا نیرو وچندتا چهارده و نیم و بیست و‌سه مقابل مایی که سی پنج‌نفر بودیم با دوتا پی کا صف ارایی کرده بود
هوا رو به تاریکی بود و ما یه منطقه ناشناس بیسم کار نمیکرد یعنی کار میکرد ها اونی که باید به گوش بود نبود و نمیخوام بگم‌فرار کرده بود زشته😐
شب شد و یواش‌یواش تو تاریکی عده ای پشت به دشمن رو به خودی میرفتن
دو‌نفر هم که ابرو داشتن و نمیخواستن‌همه بگن فرار کردن پاشون‌رو با گلوله زدن یکی انگشت وسطش رو‌قطع کرد یکی شصت پاش رو
اخ اشتباه شد اسلحه خارج از ضامن بود و دستم خورد ای وای مجبورم برگردم عقب‌... فلانی وایسا تنها نمیتونی که منم‌میام‌رفیق