eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
329 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
589 ویدیو
19 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه دشمن با هفتاد تا نیرو وچندتا چهارده و نیم و بیست و‌سه مقابل مایی که سی پنج‌نفر بودیم با دوتا پی کا صف ارایی کرده بود
هوا رو به تاریکی بود و ما یه منطقه ناشناس بیسم کار نمیکرد یعنی کار میکرد ها اونی که باید به گوش بود نبود و نمیخوام بگم‌فرار کرده بود زشته😐
شب شد و یواش‌یواش تو تاریکی عده ای پشت به دشمن رو به خودی میرفتن
دو‌نفر هم که ابرو داشتن و نمیخواستن‌همه بگن فرار کردن پاشون‌رو با گلوله زدن یکی انگشت وسطش رو‌قطع کرد یکی شصت پاش رو
اخ اشتباه شد اسلحه خارج از ضامن بود و دستم خورد ای وای مجبورم برگردم عقب‌... فلانی وایسا تنها نمیتونی که منم‌میام‌رفیق
😐😐😐😐
به خودمون اومدیم دیدیم هفت هشت نفر موندیم دوتامون کم سن و سال بودن از شیر بچه های فاطمی یکیشون اسمش حسین بود ۱۶ سالش بود فامیلیش یادم نیست اما وقتی بهش‌گفتم حسین تو هم برو گفت مگه خونم از تو رنگین تره و موند
تعدادمون خیلی کم بود ولی اسمانمون بزرگ و دل بچه ها بزرگ تر
ساعت دیر وقت شده بود
تعداد کم و نمیشد نوبتی شیفت داد هممون باید بیدار میموندیم
هرچند همه اشهدمون رو‌خونده بودیم ولی ته دلمون یک چیزی میگفت هیچی نیست نترسین
و همینم شد صبح شد نیروهای‌پشتیبانی رسیدن هجومی نشده بود روسیاهی به زغال مونده بود