eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
349 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
574 ویدیو
19 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
مشقِ عشق ٬ دمشق
📚 رمانـ #ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ دامن زدم به خـــونـ که به دست آورم تـــو را ❤️ زندگی نامه خود گفتهء
﷽ رمانـ ؟ زندگےنامه خودگفته معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ @mashghe_eshgh_dameshgh ┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 قسمت 2⃣ 🔶 در یکی از سال ها ، دو سه روز مونده به شروع دهه موسی بن جعفر (علیه السلام) ، یکدفعه به ما خبر دادند که خانم حاج قاسم قمی سکته کرده 😨 می گفتند : توی آی سی یو ئه و حالش هم خیلی خرابه 🚨 از اونجایی که ارتباطم باهاشون خیلی نزدیک بود، سریع به بیمارستان ام البنین (سلام الله) رفتم ساعت حدود یازده شب بود دیدم پسراش خیلی بی قراری می کنند. 😩 گفتم : چی شده؟ گفتند : دکترا قطع امید کردند مادرمون تا صبح زنده ⚰نمی مونه به طرف حاج قاسم رفتم. دیدم برعکس پسراشه و اصلا عین خیالش نیست و یه گوشه ساکت نشسته.😐 از اونجایی که خیلی باهم رفیق بودیم ، مثلا خواستم کمی دلداریش بدم تا از این وضعیت بیرون بیاد کنارش نشستم و گفتم : حاج آقا این مسائل برای همه هست. 🙂☝️ سرش رو بلند کرد و گفت : آق مرتضی شما مثل اینکه باورت نیست 🔸این آقایی که ما نوکریشو می کنیم.دو سه شب دیگه مجلسش شروع می شه.می دونه از الان کارهای ما شروع شده خودش توی این گیر و دار نمی ذاره که زن ما توی بیمارستان🏨 بمونه.ان شاءالله خودش درست می کنه. باخودم گفتم : این بنده خدا دلش خوشه و همینطوری یه چیزی می گه😐✋ 🔸اما خدا می دونه به صبح نرسیده همسرش رو مرخص کردن ؛ همون کسی که دکترا گفته بودن اگه وصیتی داره انجام بدین که به صبح نمی رسه❗️ تا این حد وصل بودن سیم حاج آقا به اهل بیت (علیه السلام) برام خیلی عجیب بود. حاج قاسم وقتی این تعجب رو دید گفت : ما این مجلس رو بایک قابلمه کوچک آبگوشت راه انداختیم و کم کم قابلمه تبدیل به دیگ شد و یک دیگ دوتا دیگ و سه تا دیگ✌️ خونمون نزدیک حسینیه قمی بود دیگای مراسم رو موقع سحر بار می ذاشتن.در خلوت سحر، ساعت دوی صبح می رفتم اونجا و دیگ رو بار میذاشتیم. 🍲 قبل از اذان صبح، حاج قاسم می گفت : آق مرتضی، من می رم حرم تا برای مجلس ظهر آقا امام رضا (علیه لاسلام) رو دعوت 💌کنم. 🔶 این ارادت حاج قاسم به امام رضا روی من تاثیر گذاشت و عشق خدمت به امام رضا (سلام الله) از همون ایام در دلم جوونه زد. 😊✌️ لطف امام رضا (علیه السلام) هم شامل حالم شد و بعدها خادم حرم ایشون شدم. 🏳 ✍ ادامه دارد .. •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈┈ مشقف❤️ عشق ❤️دمشق @mashghe_eshgh_dameshgh ┈ ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشقِ عشق ٬ دمشق
بسم الله الرحمن الرحيم الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ العَالَمِينَ... پنجشنبه است فاتحه میخوانم نه برای "تو" برای "خودم" که جاماندم از شهادت مشق❤️ عشق❤️ دمشق @mashghe_eshgh_dameshgh
نه برای تو! دلم برای خودم تنگ شده برای من کنار تو... 📎 شھـــــدا را یاد کنید با صلوات @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا ڪن.. اگر در صف  غایبیم، در صف پیام رسانان نباشیم... در این شلـــــــوغے نڪردیم... در قیامتـــــ نڪنید اے ... 🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊 @mashghe_eshgh_dameshgh
چشمت نگران شب شیرین وصال است واصل شدی ای عشق شهادتت مبارک @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر خدا از شما راضے باشد قلم مےزنید براے خدا باشد قدم برمےدارید براے خدا باشد حرف مےزنید براے خدا باشد همه چے همه چے براے خدا باشد....
گفتنی نیست ولی، بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست... داداش های آسمونی نگاهی دعایی @mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
گفتنی نیست ولی، بی تو کماکان در من نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست... داداش های آسمونی نگاهی دعای
هرگاه شبهای جمعه یادشان کنیم نزد ارباب، یادمان میکنند. یادشان که دَمی فراموش شدنی نیست.... شب جمعه یادمون کنید پیش ارباب داداشی @mashghe_eshgh_dameshgh
امشب شب جمعه هست میدونی یعنی چی.... یعنی امشب یه جایی هست ک همه هستند... همه اونایی که دلتون برای دیدنشون پر‌ می زند. امشب خدا و ملائکه اونجا هستند، پیامبر(ص)و اهل بیتشون اونجا هستند، امشب آقامون ، حجتمون مهدی موعود(عج) هم اونجا هستند ولی من نیستم... من اینجا نشستم با دل بی تاب و چشم پر از آب... نیستم که اونجا روبه حرم بگم: سلام بر لب عطشان، سلام بر تن عریان. امشب رو از دست دادم ولی آقا یه جمعه، بین الحرمین بطلب... حالا هر چی دلتون کربلا می خواد بگید: وقتی که شبا هوای کربلا کنم گریه میکنم 😭 از ته دلم بخوام تو رو صدا کنم گریه میکنم.😭 تا نگاه به عکس گنبد طلا کنم گریه میکنم.😭 گریه میکنم دلت برام بسوزه 😭 گل که میبینم میشینم و مثل رباب گریه میکنم.😭 وقتی تشنمه برای لبان خشک تو گریه میکنم.😭 گریه میکنم تو روضه ها برای تو، لایقت بشم بیام به کربلای تو 😭 از همون قدیم دوستت دارم و گریه میکنم😭 💔| ان شاءالله بطلبه محرم امسال بین الحرمین. گریه هاتون قبول....| @mashghe_eshgh_dameshgh
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
_ ذکر روز جمعه 5 مرتبه به نیابت از دوست شهیدت 😍 رفاقتت با شـهــــ❤️ـدا رو بیشتر کن 👌 @mashghe_eshgh_dameshgh
❁﷽❁ ❤️🌿 خوش‌بادنسیمےڪه‌ز ایوانِ تو باشد شاداسٺ‌هرآنکس‌ڪه‌پریشانِ‌توباشد ایڪاش‌ڪه‌صدبار ز عشقِ توبمیرم هر بار سرم بر روے دامانِ تو باشد 🌤 @mashghe_eshgh_dameshgh
سلام سلام سلام جمعه تون مهدوی خوبین؟
امروز جاتون خیلی خالی بود .تجدید دیداری داشتم با رفقای شهید بچه هایی که از جان عزیزتر بودند گاهی دلتنگی ها رو باهاشون تقسیم میکنم تا بدونن هنوز از یاد نبردمشون و اونها هم شادیهای اونورشونو باهام تقسیم کنن ان شاءالله
عشق... #شهید_عباس_آبیاری یوسف مدافعان #شهدای_مدافع_حرم
این دوتا عاقبت‌مردونگی و end رفاقت بودن به قول امروزیها #شهید_مرتضی_کریمی #شهید_مجید_قربانخانی #شهدای_مدافع_حرم
حاج احمد رو که نگووووو وای اصن اخره تواضع و افتادگی بود این بشر ... #شهید_احمد_گودرزی
ما نبی صداش میکردیم اونقدر اروم و بی صدا بود که نگو ... سر به زیر و مطیع یکی از بهترین نیروهایی بود که داشتم ... #شهید_عبدلله_نبی_زاده
و اما عبدالحمید ... سرتا پا جگر بود و نترس ... اصن اعجوبه ای بود این بشر اخرش هم با مرتضی عطایی شهید شد ... کاش منم بودم اون عملیات ... البته حر شد تا شهید شد داستان داره
وووو البته هر کدوم از این بچه ها یک کتاب میخواد معرفیشون ... خداییش خدا مهربونه ها بودن با این شیر بچه ها افتخاری بود برام و هر کدوم قولهایی دادن و منتظرم تا انجام بدن و باز بتونم ببینمشون البته اینبار جدا نشدنی ... ان شاءالله
مشقِ عشق ٬ دمشق
ما نبی صداش میکردیم اونقدر اروم و بی صدا بود که نگو ... سر به زیر و مطیع یکی از بهترین نیروهایی بود
اونشب هیچکس بهم‌نگفت کی بود ولی خب منم پیگیری نکردم ... اما فکر کنم عبدلله بود شاید هاااااااا عبدلله بعدا یقم نگیری بگی من نبودم هااا یک شب دشمن نفوذ کرده بود تا نزدیکی سنگر ها من با یکی از رفقا داشتیم تو خط سرکشی میکردیم به سنگر ها و یهویی از فاصله پنجاه شصت متری سمتمون تیر اندازی شد ... از قضا رسام بود و باعث شد خط اتیش رو پیگیری کنیم و دیدیم سه نفر تا نزدیکی یکی از سنگرها اومده بودند احتمال دادیم که اومده بودند تو سنگر نارنجک بندازن و برن چون اینا عادت داشتن از غفلت بچه ها این سواستفاده ها رو میکردن ... خلاصه با حضور ما دوتا برنامشون تغییر کرده بود و به تیر اندازی و درگیری انجامید ... یکیشون رو زدیم و زخمی شد و پشت تکه دیواری که حائل شده بود قایم شدن شب بود ظلمات و دوربین دید در شب اون سمت خط پدافندی بود و تا بهمون برسه خیلی طول کشید تصمیم گرفتیم با مهرداد از خاکریز رد بشیم و بریم سمت دیوار به بچه ها گفتیم داریم رد میشیم کسی نزنه... حدودا بیست متری از خاکریز رد شده بودیم که یکی سمتمون تیر اندازی کرد از پشت (خودی) اینجاس که میگم شاید عبدلله بود چون هر وقت من رو میدید یک جور دیگه ای بود و انگار خجالت میکشید... بیسیم فرماندهی دستور این بود که از خاکریز رد نشیم ولی دلمون نمیذاشت بذاریم همینجوری دست خالی ولشون کنیم حال کنن با خودشون یخورده با خودمون درگیر بودیم چه کنیم ولی رد شدیم و رفتیم ... اروم اروم به دیوار نزدیک شدیم یک نانجک پشت دیوار انداختیم و رفتیم اون سمت هنوز خون داغ بود ولی قبل از رسیدن ما کشیده بودن عقب ...
این بچه هایی که اینجا معرفی کردم همشون قطعه ی ۵۰ بهشت زهرا سلام الله علیها هستن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رمانـ ؟ زندگی نامه خود گفتهء معروف به ✍ ابـوعــلـی @mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
📚 رمانـ #ابـوعــلـی_کـجـاست ؟ زندگی نامه خود گفتهء #شهید_مرتضی_عطایے معروف به ✍ ابـوعــلـی @mashgh
﷽ رمانـ ؟ زندگےنامه خودگفته معروف به ✍ ابو علے •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ ┈┈ •• @mashghe_eshgh_dameshgh 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 قسمت 3⃣ 🔶 اوایل دهه هفتاد، وارد پایگاه بسیج شدم 😍✌️ به گشت های بسیج خیلی علاقه داشتم و بیشتر در بُعد نظامی ⛓ فعالیت می کردم اوایل ورودم به بسیج، فعالیت جدی انجام نمی دادم. تا اینکه بعد از چند سال، بعد از گرفتن مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفتم. 👮 دوران سربازیم توی ارتش بود توی ارتش هم شخصیت بسیجیم رو حفظ کردم و چفیه روی دوشم می نداختم ☺️ علاوه بر چفیه همیشه یک واکمن کوچیک و تعدادی نوار مداحی هم داشتم 🎧 بقیه که سر و وضعم رو می دیدند خیلی تعجب می کردن 😳 سال 78 ازدواج کردم و بعد از اون مغازه مستقلی برای خودم اجاره کردم و به کارهای تاسیسات ساختمانی مشغول شدم.⚙🔩 قبل از سال 84 به حج عمره مشرف شده بودم اما توفیقِ حج تَمتُع رو نداشتم و به سختی نوبت حج تمتع به افراد می رسید 😒📮 یک روز یکی از همسفرای مکه بهم گفت : اگه گذرنامه افغانستانی داشته باشی ، می تونی به راحتی ویزای حج تمتع بگیری. گفتم : واقعا ؟ گفت : بله پول که باشه همه چیز می شه. 😉👌 گفتم : چقدر و چطوری ؟ گفت : صدهزارتومان پول و یه عکس بده تا برات بیارم. 🔸منم هم پول و هم عکس رو بهش دادم، اما اصلا فکر نمی کردم کارم درست بشه 😊 چند روز بعد گذرنامه رو برام آورد وقتی گذرنامه رو بهم داد 💳 دیدم گذرنامهء تروتمیزو مرتبیه و در قسمت مشخصات نوشته مرتضی، ولدِ حیدر شغل: دکان دار. 👌 دو دو تا چارتا کردم و رفتم امام رضا میخواستم مُهر قبولی رو ازش بگیرم 👌 همونجا به دلم بد افتاد و با خودم گفتم : اولاً من به حق حساب این گذرنامه رو گرفتم و بعد هم با هویت دیگه و به نام افغانستانی قراره به حج واجب برم و بلاخره حق چند نفر رو پایمال کنم❗️ دوماً آدم تو عمرش یه بار ممکنه که به حج واجب بره بعد ، این چه حج واجبیه که با این همه تضییع حق همراه باشه؟ خلاصه منصرف شدم به مغازه رفتم و‌ اونو داخل گاوصندوق گذاشتم و دیگه هم سراغش نرفتم 😌🗄 بعد از خدمت، در سال77 دوباره فعالیتم در بسیج شروع شد ✌️ آموزش نظامی و کارهای عملیاتی ⛓ 🔸فکر می کنم سال 85 بود که چند بار‌ در کارهای امنیتی شرکت کردم و منجر به کشفِ صلاح گرم شدم 😉⚔ خیلی درگیر بسیج بودم.😐 هفته ای یک شب گشتِ بسیج بود و من تا صبح در پست و ایست بازرسی بودم 🚳 هفته ای یک شب شیفت حرم بودم و شب های دوشنبه هم به هیئت حاج قاسم قمی می رفتم 😇✋ از طرف دیگه هم در طول روز هم خیلی درگیر کار بودم و برگزاری کلاس های بسیج و آموزش حسابی وقتم روپُر کرده بود 😊🗓 خانمم شاکی شده بود و می گفت : هرروز بسیج ! هر روز گشت ! هر روز آموزش ! 😩😭 یه روز گفت : می خوام جدی با تو صحبت کنم. گفتم : چی شده ؟ گفت : تکلیف من رو معلوم کن. مدام گشت بسیج ، آموزش، اردو ، رزمایش.تا کی می خوای اینطوری باشی ؟ 😤 🔶 دیگه باید انتخاب کنی ؛ یا من☝️ یا بسیج.😠 در همون حالت عصبانیت، من هم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم : بسیج رو عشق است. 😐😬 بنده خدا عصبانی شد و گفت : تو خیلی کله شقی! خلاصه کوتاه اومد 😊✌️ ✍ ادامه دارد ... •┈ ┈┈ ┈••✾•⭐️•✾•┈┈ ┈┈ @mashghe_eshgh_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این نامه های عَجِّل و عَجِّل بهانه است از اهل کوفه اند تمامی ایل من😔 آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من😔
#اطلاع_رسانی پخش مستند از آسمان ویژہ شهــید سعید خواجه صالحانی امروز ۹۷/۴/۱۵ ســـاعت ۱۶/۲۰ شبڪہ دو #مشق_عشق_دمشق