قدیما رو نمیدونم یادته یا نه !
وقتی ماه شعبانشروع میشد
بچه ها سر از پا نمیشناختن
هر کسی یک کاری میکرد
تنهایی نه هاااااا
هر کوچه یک تیم میشدن و رقابت شروع میشد برای بهتر برگذار کردن مراسمات نیمه ی شعبان
مثلا کوچه ی ما اینجوری بود از این ورق طلایی ها میگرفتیم و کوچه رو تزیین میکردیم
یعد کاغذ میگرقتیم و تزیینات کاغذی میساختیم
بعد میرفتیم اجر و گچ و سیمان پیدا میکردیم و وسط کوچه یک جایی که هم دید خوب داشته باشه هم فضای بازی باشه یک چیزی میشاختیم
یک سکو هم درست میکردیم و چند تا صندلی میاوردیم و یک جایگاه شربت و یک جشنی میگرفتسم که نگو و نپرس
یادش بخیر
توی اون ایام از این کوچه و اون کوچه میومدن بازدید و ماها هم میرفتیم و بهترین سازه و بهترین چشن یک کادو و یک لوح هم میگرفت
فعالیتهای دست جمعی
همکاری
هیجان
مسابقه
همه همسایه ها بیرون
سر و صدا
وای نمیدونی چه دورانی بود
یادمه یکبار اومدن ابتکاربه خرجدادن همشهری های ما یک کاری کردن کارستون که هنوز از خاطره ها پاک نشده
بگم!؟!؟