دعا کنیم این چشمهای دور مانده از جمال حضرت حجت عجل الله کور نشه قبل از زیارت اقا
توی یک غروب حلبی نشسته بودیم گپ میزدیم
چشاش غرور خاصی داشت ولی لحن اروم و صبور ...
زبان ساده با گویش افغانستانی
لباسهای خاکی و پر از نشونه های ایثار و فعالیت
کل کل مون بالا گرفت و اون میگفت من
من میگفتم من
گفت برو بابا من اعلامیه ی شهادتم رو هم طراحی کردم خودم
زدیم زیر خنده ...
از بچه های فعال و کار درست زرهی بود
یک مجروحیت شدید گرفت و دیگه نمیتونست توی زرهی باشه
تصمیم گرفت بیاد و پشتیبانی تیپ کار کنه
تا اخرین نفر از بچه ها غذا نمیگرفت غذا نمیخورد
تا همه تجهیزات رو بین همه تقسیم نمیکرد نمینشست
نمیدونم کانال رو چجوری میشناسین اما این کانال با اونای دیگه یخورده متفاوته
همه جا خبر هست
همه جا هم تبلیغ هست
اینجا فقط خاطرات گفته میشه
اونم بیشتر ازبچه هایی که شاید اصن اسمی ازشون نشنیدید
اگر دوست داشتی پیشنهادات یا انتقاداتت رو توی ای دی اطلاعات کانال گذاشتم بفرست
دلمون میخواد اسم شهدا رو زنده نگهداریم
راهشونو بگیم
و خصوصیات اخلاقیشونو بگیم
البته بازم میگم
شهدایی که نامشون رو شاید حتی کسی نشنیده باشه
از بقیه ی شهدا که همه جا دارن میگن
میگن که تا شقایقش هست باید زندگی کنه ...
نخند فعلا
صبر کن بک خاطره ی با مزه بگم بعد بخند