#اسکان_زائر
سلام و ادب
عزيزاني که تمایل دارند برا ایام ماه رمضان و عیدنوروز منزل خود را در اختیار زوّار امام رضا(ع)قرار دهند(سه شب)
به آیدی و شماره زیر
@mostafa_esmaili_pv
۰۹۱۵۴۱۲۳۰۲۹
اطلاع دهند
تا در ثواب اسکان زائر امام رضا شریک شویم.
(با توجه به قیمت های بالای هتل های ایام عید ،خیلی ها توان مالی ندارند برای سفر به مشهد )
باتشکر
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز یک صفحه از قرآن به نیت سلامتی امام زمان(عج)
#صفحه۲۶
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
⏰14 اسفند 1402
آگهي هاي معتبراستخدام
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
. مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر
آیت الله محمد امامی کاشانی
زمان:
سهشنبه ۱۵ اسفند_ساعت ۹
مکان:
مهدیه مشهد به سمت حرم مطهر رضوی
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
سومین دوره جشنواره ورزشی رمضان
در۱۶رشته ورزشی
جهت کسب اطلاعات بیشتر با۱۳۷تماس بگیرید
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
#مناجات_شعبانیه
مراسم قرائت مناجات شعبانیه
با مناجات خوانی حاج جواد مشکی باف
زمان:۱۴الی۱۸اسفندماه ، ساعت ۱۹
مکان:مشهد ، طبرسی شمالی۴ ، مسجدامام رضا علیه السلام
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
#درخواست_همکاری
فروشنده
باعرض سلام به یک آقا جهت فروشگاه کیف با تایم کاری تمام وقت و پاره وقت نیازمندیم.اگه سابقه ندارید هم مشکلی نیست.
ساعت کار تمام وقت : ۹ صبح تا ۸ شب
پاره وقت توافقی
✅ در تمام طول سال
✅ خوش برخورد و با روابط عمومی بالا
۰۹۱۵۴۳۵۰۰۳۹
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
اطلاع رسانی 🎞
🔹 اردوی ۱۰روزه راهیان نور 🔹
*همزمان با ماه مبارک رمضان 🌘
📣 راهیان نور امسال رابر سرسفره شهدا
افطار خواهیم کرد...
📆تاریخ اعزام
۲۵اسفند۱۴۰۲الی۷فروردین۱۴۰۳
مصادف با ۶ماه رمضان الی ۱۶ماه مبارک رمضان ✨
📞جهت ثبت نام ویا کسب اطلاعات:
09386745686(هاشمی)
🩸گروه جهادی کریمانه ۱۱۸🩸
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad
مَــشــهَــــــدِمـانِــــه
#سه_دقیقه_درقیامت #پارت۱۸ 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را میشناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش
#سه_دقیقه_درقیامت
#پارت۱۹
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا #شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️#روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی #بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
🌟دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که #شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
🌸|⇦کـانـالمنطقـهچهـارمشهـد:
https://eitaa.com/mantaghe4_mashhad