اینقدر منحصر به فرد باشید
که همیشه بهترین انتخاب شما باشید.
https://b2n.ir/50929
#ادامه
#قسمت_سوم
تو ماشین نشسته بودم و گوشی دستم بود، گفتم: چیکاره است؟
گفت: حالا بعداً سر فرصت بهتون می گم، کنجکاوتر شدم و گفتم سمت راستت رو نگاه کن من تو ماشینم، یه نگاه کرد سمت چپ بعد نگاه کرد سمت راست و منو دید.
خیلی سریع از پله ها اومد پایین منم پیاده شدم، یه چیزی دم گوشم گفت و رفت، گفتم عجب و سوار ماشین شدم.
دم در خونه که رسیدم به همکارم پیام دادم و خواستم تا برنامه کاری را برام بفرسته، سریع ترین زمانی که می تونستم باهاش ملاقات کنم سه شنبه هفته بعد بود، تاریخ و ساعت رو یادداشت کردم و رفتم خونه🏢
یه ربع به هفت بود که کتابی که می خواندم تمام شد، پا شدم ابی به صورتم زدم و چند قدمی توی بالکن قدم زدم ساعت که ۷ شد تماس گرفتم📲
۲تا بوق که خورد سریع پاسخ داد و حال و احوال گرمی کرد و خیلی تعارف و تشکر کرد، بعد از کمی صحبت زمانی رو که برای ملاقات در نظر گرفته بودم را گفتم با لحنی خاصی گفته سه شنبه؟ نمیشه چهارشنبه!
توضیح دادم که در حال حاضر فقط شنبه ها تا سه شنبه وقت مشاوره داریم و چهارشنبه و پنجشنبه روز برگزاری کلاس ها و کارگاههاست.
کمی تامل کرد و گفت باشه چشم میام، الان باید چکار کنم؟
گفتم همکارم دستورالعمل مشاوره را خدمتتان ارسال می کنه، تشکر کرد و خداحافظی 👋
خیلی برام جالب بود کمتر از ۳ ساعت بعد ایمیلش را دریافت کردم
با اینکه بیش از یک هفته تا روزی که با هم قرار گذشته بودیم زمان داشت
اما خیلی سریع فرم اطلاعات مشاوره را تکمیل و ارسال کرده بود.
وجه را واریز کرد و همه چیز اماده بود برای جلسه مشاوره،، کارهای مربوط به مشاوره، از ثبت اطلاعات تا هماهنگی های پشتیبانی، از اما ه سازی فضا تا حتی هدایایی که در مشاوره داده می شود آماده شده بود که صبح سه شنبه با دفتر تماس گرفت و گفت: امروز مشکلی پیش اومده و نمی توانم برای مشاوره بیام.
به همکارم گفتم باهاش تماس بگیره و وجه پرداختی را پس دهد تا پروژه بسته شود.
اما با کلی خواهش گفته بود که مشکلی پیش اومده و یه وقت دیگه بهم بدید حتی حاظر هستم پول ۲ جلسه مشاوره را پرداخت کنم.
این همه عجله و اصرار از یک طرف و کنسل کردن جلسه از طرف دیگر
بله! پیش بینی و حدسم درست بود ......
ادامه دارد ....
لینک کانال:
https://b2n.ir/50929
امام علی علیه السلام می فرمایند: در نوجوانی به فرزندانتان چیزهایی بیاموزید که در بزرگسالی بدردشون بخوره، علی رغم حجم زیاد کارها و مشغله زیادبرای بچه ها کلاس فروشندگی داشتم، بچه های فعال، پرشور که باید هر روز، ۳ ساعت کار اقتصادی انجام دهند و ماهیانه ۱۰۰ هزار تومان درامد داشته باشند و چند نفرشان تا ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان درامد داشتند.
.
.
خلاصه کلی لذت بردم و این از برکات مسجد است.
https://b2n.ir/50929
به نظر شما فروش عالی نتیجه چه کاری است؟
پاسخ صحیح= هدیه کتاب ضدگلوله
ارتباط با ادمین @team_mt
.
فرق نمی کنه که چه خواسته و رویایی در سر داری اگر بها و هزینه رسیدن به خواسته ات را پرداخت نکنی هرگز نخواهی رسید.
هزینه فقط پول نیست گاهی یک ساعت دیرتر خوابیدن و یک ساعت زودتر بیدار شدنه، بها ممکنه کاری باشه که اعتبارت رو زیر سوال ببره و هزینه شاید چشم پوشی از یک لذت کوتاه مدت باشه برای رسیدن به یک لذت ابدی.
@masiretalaee
#ادامه
#قسمت_چهارم
تا حدودی فهمیده بود مشکل کارش کجاست!!!
یه بار به یکی از مراجعه کنندگانم بدون اینکه توضیحی درباره کسب و کارش بدهد چند راهکار دادم که بهم گفت: نکنه شما علم غیب داری یا پیشگویی!
بهش گفتم نه علم غیب دارم و نه پیشگو هستم، شرایط بازار و نوع تصمیم گیری اغلب صاحبان کسب و کار رو خوب می شناسم💥
چندین بار با دفتر هماهنگ کرد و تماس گرفت تا دوباره زمان ملاقات جدید هماهنگ شد و قرار شد بیاد دفتر، چون خارج از زمان معمول بود و فرصت کم بود بنابراین شد که اون بیاد دفتر ما.
آخر وقت بود که با یک نفر دیگه اومدن دفتر، اون فردی هم که باهاش بود سن و سالش بیشتر بود و موهاش قهوه ای کم رنگ بود و یه کیف چرم مشکی دستش بود که از سنگینی و حجمش معلوم بود که پر از کاغذ و وسیله است.
حال و احوال کردیم و بدون مقدمه گفت خیلی روال ملاقاتتون سخته، من تهران با دکتر ..... قرار مشاوره گذاشتم پول رو که واریز کردم روز بعد باهاش ملاقات کردم، اون آقایی که همراهش بود که بعد خودش رو معرفی کرد و متوجه شدم که مدیر اجرایی شرکت است با حالت خاصی پوزخندی زد.😌
گفت که ما با هرکسی کار نمی کنیم بعد از اینکه شما را دیدم دربارتون تحقیق کردم
با تعجب می گفت که متوجه شدم شما با ...؟......؟.؟.. همکاری می کنید
حتی با اون مجموعه ها تماس گرفتم و راجع به شما سوال کردم, برام جالب بود که بدونم شما چطور با این شرکت ها قرارداد بستید؟
و اونها هم با کمال رضایت راجع به شما و مجموعه تان صحبت کردند.
لبخندی زدم و از روی صندلی بلند شدم☺️
گفتم اگر سوال دیگه ای ندارید من شروع کنم،
فقط نگاه کردند و با حالت چهره گفتند بفرمایید که
پا شدم رفتم کنار تخته،
بغل تخته یه بسم الله نوشتم و در عرض حدود ۲۰ دقیقه تمام مشکلاتشان رو با اعداد و ارقام و نسبتاً دقیق براشون نوشتم.
قبل از شروع صحبت هام همکارم قهوه آورده بود و هر دو منتظر بودند تا کمی خنک شود تا قهوه را بخورند این را از بازی کردن و تکان دادن فنجان می شد متوجه شد اما بعد از اتمام صحبت ها دیدم قهوه دست نخورده کاملاً سرد شده است.
دو طرف میز نشسته بودند و با حالتی متعجب اول همدیگر و بعد من را نگاه کردند، گفتم اجازه بدید بگم قهوه تان را عوض کنند، چند ثانیه فقط سکوت در اتاق حکم فرما بود، تا اینکه اون اقای مو قهوهای با صدایی شکسته و از ته گلو آهسته گفت .....
ادامه دارد......
لینک کانال:
https://b2n.ir/50929
جهشاقتصادی | مسیرطلایی
به نظر شما فروش عالی نتیجه چه کاری است؟ پاسخ صحیح= هدیه کتاب ضدگلوله ارتباط با ادمین @team_mt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمترین عامل خرید از دیدگاه مشتری
لینک کانال مسیر طلایی:
https://b2n.ir/50929
زمانی که یک فنر رو با فشار نگه می دارید، هرچه این فشار بیشتر باشه این فنر چندین برابر اون فشار اولیه باز میشه بیرون می پرد.
اوایل فکر می کردم از نفهمیدم است،
اما یک بار، دوبار و چند بار باعث شد که مطمئن شوم عمدا این جریانات و اتفاقات به وجود میاد.
نگه داشتن و اصرار داشتن بر ارز ۴۲۰۰ تومانی یعنی فشار وارد کردن و نگاه داشتن فنری که اگر در حالت عادی و در بازه زمانی مناسب بالا می رفت، یک دفعه سر از ۱۹ هزار تومان در نمی آورد.
اینکه بهای سوخت باید افزایش پیدا می کرد کاملا صحیح بود اما یکشبه و اون هم ۳۰۰ درصد و بدون آمادگی جامعه، درست چند روز بعد از گران کردن ۵۰ درصدی نان و بعد از گذر از فشار اقتصادی اخیر، ظاهراً پریدن این فنر خیلی ها را منتفع می کند.
تکلیف این جماعت که مشخص است .....
مواظب فنرهای زندگی مان باشیم!!!
🏁 محمد امین دخیلی
کانال مسیر طلایی:
@masiretalaee
هرگونه سوال، پیشنهاد، اطلاع از دوره ها، کلاسها و ثبت نام فقط از طریق ای دی زیر:
@Admin_masiretalaee
📚
- قوطی خالی
داستان واقعی 👇
در یک شرکت بزرگ در کشور ژاپن که تولید کننده صابون بود ، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد : شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید.
او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.
بلافاصله با تاکید و پیگیری های مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد
و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید
مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند :
' پایش ( مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس '
بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولیشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهیز گردید.
سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطی های خالی جلوگیری نمایند
نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا ، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بود
اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد :
تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد!
کانال مسیرطلایی
https://b2n.ir/50929
#ادامه
#قسمت_پنجم
با چهره ای بهت زده گفت: شما خانم اسلامی رو می شناسید؟ من هم با تعجب پرسیدم خانم اسلامی!!! نه نمی شناسم.
گفت: پس حتمآ آقای فروزش با شما در ارتباط است؟ گفتم: اینایی که میگید من نمی شناسم، رو به رئیسش کرد و گفت: میرزایی بهش نمی خوره، من بهش اعتماد دارم که اون هم سری تکان داد و گفت شخص دیگه ای که خبر نداره حتما کار خودشه عجب آدمیه!
حالا نوبت من بود که هاج و واج این دو نفر رو نگاه کنم گفتم: چی شده؟ یجوری بگید تا منم بفهمم🤕
اینا کی هستن که اسم می برید؟ گفتن غیر این سه، چهار نفر کسی از اطلاعات شرکت ما با خبر نیست، تعجب ما از اینه که اینقدر دقیق حتی اینها هم خبر ندارند!
رئیس گفت: اینها به کنار میشه به من بگید چطور با اینها توی این مدت کم ارتباط برقرار کردید؟
اینها به حرف من که رئیسشونم گوش نمی دن، چطور اومدن و ظرف چند روز این همه اطلاعات رو به شما دادن.
گفتم: بگذارید بگم قهوه تان را عوض کنند. همینطور که با هم یواش صحبت می کردن و با تکان دادن سر حرف همدیگر رو تایید می کردن بهشون گفتم بگذارید یه خاطره براتون تعریف کنم.
یه بنده خدایی چند وقت زانوش درد می کرده و انواع و اقسام پزشکها، درمانها رو تست می کنه، از فیزیوتراپی تا قرص کلسیم، از انواع کپسول و پماد خلاصه هر روشی که فکرش رو بکنید و کلی هزینه، آخر سر هم بهش می گن باید زانوت رو عوض کنی، خیلی مشورت و پرس و جو میکنه، یکی بهش میگه تو که همه راهها رو رفتی بیا پیش یک طبیب اسلامی هم برو.
تعریف می کرد که با معرفی یکی از دوستام رفتم پیش یه حاج آقایی🌜
تو دلم می گفتم ای بابا این همه دکتر معروف من رو دیدن حالا این بنده خدا چی میخواد به من بگه، نشستم و بعد از احوال پرسی اماده شدم که شلوارم رو در بیارم و زانوم رو نشون بدم🛀
که حاج آقا گفت چکار می کنی؟ گفتم هیچی می خواهم زانوم رو نشون بدم خدمتتان. حاج آقا لبخندی زد و گفت: خیلی زود رفتی سر اصل مطلب دکمه رو ببند کار به اونجا نمی رسه بیا یک ساعتی مهمون ما هستی.
ازم پرسید روزی چند بار می ری دستشویی و شکمت راحت کار می کنه؟😨
بی اختیار یاد سوال با پای چپ میری دستشویی یا با پای راست افتادم
و گفتم: من زانوم درد می کنه، مشکل گوارشی ندارم بدون توجه گفت روزی سه بار می ری؟ گفتم سه بار که نه!
گفت زبونت رو دربیار!
تو ذهنم خودم گفتم من هر جا می رم می گن شلوارت رو دربیار حالا میگه زبونت رو دربیار. خدا بهم رحم کنه\(°o°)/
خلاصه بعد از دیدن روی زبون و زیر زبون، گرفتن نبض دست، نگاه کردن زیر چشم گفت کف دستت رو ببینم می خواستم بگم بابا به خدا مو ندارن بیا اگه چیزی دیدی بکن که یک دفعه دستاش رو گذاشت روی پهلوهام شروع کرد ماساژ دادن اولش یواش بود بعد کم کم فشار دستش رو بیشتر کرد و پرسید پهلوت دل نمیزنه؟
یاد این افتادم که بعضی شب ها خصوصا زمانهایی که هوا کمی سرد میشه پهلوم شروع می کنه به نبض زدن این رو که بهش گفتم، گفت: زبونت رو یکبار دیگه در بیار در آوردم گفت نه می خوام ته حلقت رو ببینم تا ته در بیار چنان زبونم رو بیرون آوردم که یک لحظه می خواستم عق بزنم و بالا بیارم.
خوب که تا ته حلقومم رو نگاه کرد گفت: معده
همون اول هم حدس می زدم، گفتم یعنی چی؟ گفت شما مشکل معده داری
گفتم: یا خدا 🙌
من می گم زانو درد منو داره میشه این میگه معدت خرابه!
این دکترا می گن به این طب اسلامی ها اعتماد نکنید حق دارن آخه چیو به کجا ربط داد...
تشخیص فوق حرفه ای حاج آقا که تمام شد شروع کرد به توضیح دادن که شما مشکل معده داری این مشکل باعث شده کلیه های شما درست کار نکنند برای همین هم هست که نارسایی کلیه روی کبد و روده شما تاثیر گذاشته و نمیتونه مواد زائد رو تصفیه یا دفع کنه، خوب این موارد چون دفع نمیشن در بدن می مونن یا میشن کمر درد یا زانو درد یا یبوست و بواسیر پس اگه می خوای زانو دردت اساسی خوب بشه باید قدم به قدم رو از بالا درست کنی تا بدون اون همه هزینه عمل و جراحی و عوارض زانوت مثل روز اولش کار کنه و الا من اگر حتی زانو درد شما را هم درمان کنم فردا صداش و دردش از جای دیگه در میاد!
اقای مو قهوه ای گفت: چه ربطی داشت؟
گفتم: ربطش اینجاست که من روزی با چند نفر مثل شما در ارتباطم به نظرتان اصلا امکان داره که من در همه این موارد دنبال پیدا کردن اطلاعات از خانم فلان و اقای فلان باشم؟
رئیس گفت: پس چطور متوجه شدید؟
گفتم چطوری ش مهم نیست مهم اینه که الان مشکلات رو یک به یک و از بالا حل کنیم.
گفت این درست اما من می خواهم بدونم!
همان موقع در زدن و دوباره قهوه آوردن، گفتم: تا شما قهوه تان را بخورید من هم توضیح می دهم.....
ادامه دارد.....
کانال مسیر طلایی
https://b2n.ir/50929
هدایت شده از مسیر طلایی
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمان تبدیل تهدیدها به فرصت هاست.
لینک کانال مسیر طلایی در ایتا👇
https://b2n.ir/50929