خدایا از عمق جانم ،وجودم ،تک تک سلول هایم ...
برای تمام روزهای آفتابی و برای همه روزهای ابری و بارانی...
برای غروبهای آرام وپر از دلتنگی
برای جمعه های کسل و طولانی
شبهای تاریک و تیره ....
برای همه اشک هایم ،برای هق هق های شبانه
سپاسگزارم .
برای تک تک مسائل و مشکلاتم ، برای تردیدها و اشکهایم ، متشکرم ...
که مرا به خودم و تو نزدیکتر کردند...
برای طرح الهی ام
برای شغل شرافتمندانه ام ...
برای شانه های همیشه آماده برای تکیه گاه شدنم
برای آغوش های صمیمانه ام ،برای اشک های همدلی ام ...
برای همه بنده های مسیرم ...
همه آنها که آمدند و رفتند
و همه آنها که آمدند و ماندند ...سپاسگزارم
خداوندا چه چیزی برایم مقدر میکنی نمی دانم
اما خوب می دانم هر آنچه رخ دهد خیر است ،چون تو همه خیر و نکوئی...
من پروردگارا همان را میخواهم ،که تو برایم خواسته ای ...
عشقت را دمادم بر من ارزانی دار
سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم
✨✨✨✨✨
خوب میدانم که خدا آن قدر بزرگ است که به تور هیچ فهمـی نمیافتـد. خـدا، قالبهـای کـلمـات مـا را بر نمیتابد.
او از همهی توصیفهای ما بزرگتر است.
ما، روز و شب، در خداییم، اما همچون ماهی
در دریا، به ندرت حضور فراگیـر خـدا را در مییابیم. البتـه، گـاهی بارقـهای در دل مـا میدرخشد؛ بارقهای از حضور ناب خداوند.
در این لحظات است که احساس میکنیم قدرتی هست که بینهایت بزرگتر از قدرت ماست، آگاهیای هست که سامان بخشِ همه چیزو هـمـه کـس اسـت. امـا لحظههای ناب مکاشـفـه و اشـراق چـه زودگذر و فرارند!
راهـی کـه بـه خـدا میرسد، راه دل است. با گام هـای نـرم بیداری و بالهای بلند پرواز عشق است که میتوان این راه را پیمـود. در ایـن راه بی منتهـا، پـای چـوبيـن اسـتدلاليون میشکند. بنابراین، بـه دل خـویش مجـالی بـده تـا خـود را از چنگ بستهی منطق خشک و عبوس برهاند و در هوای خدا پرو بالی بزند . هنگامی که عقل اظهار عجز میکند،
دل اوج میگیرد و خود را به خدا میرساند.
در میـان پـردهی خـون، عشق را گـلـزارهـا
عاشقان را بـا جـمال عشق بـی چـون كـارها
عقل گوید:«شش جهت حدست و بیرون راه نیست.»
عشق گوید:«راه هست و رفـتـهام من بارها.»
عـاشـقـان دُردكـش را در درونـه ذوقهـا
عـاقـلان تیـره دل را در درون انكـارها
عقل گوید:«پا منه، كاندرفنـا جز خـار نیست.»
عشق گويد عقل را:«اندر تو است آن خارها.»
دل، چشمانی پر نفوذ دارد. دل از ظواهر میگذرد و خدا را در رنگین کمان پرهای پروانه، جنبش برگی بر شاخهی درخت، لبخند بی پیرایهی یک کودک، نگاه مادر، سوسوی چراخ ستارهای دور و در همه چیز و همهکس میبیند.
#مسیحا_برزگر
🌸حضرت علی (ع):
سرمایه ای از عقل سودمندتر نیست،
و تنهایی ترسناكتر از خودبینی،
و عقلی چون دوراندیشی،
و بزرگواری چون توفیق الهی،
و تجارتی چون عمل صالح،
و سودی چون پاداش الهی،
و پارسایی چون فروتنی،
و شرافتی چون دانش،
و عزتی چون بردباری،
و پشتیبانی چون مشورت كردن نیست
📚حکمت 113 📚
ﺷﺒﻲ ﻣﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ .
ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰﺩ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ ﻛﻤﻲ ﺯﺧﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ .
ﻣﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺭﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ ﺣﺘﻤﻲ ﺳﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺭﻩ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭﻩ ﻻﺷﻪﺀ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺑﻴﻔﻜﺮﻱ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺩﺭﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ ...