2_1152921504607702500.mp3
16.08M
⭕ #زیارت_عاشورا
🔘التماس #دعا (برای فرج آقا امام زمان (عج))
🎤 #فرهمند
💥گلچین بهترین مولودی ها و مداحی ها
@masirkhoda
تمام انسانها الهی هستند❗️
خداوند یکتا هیچ چیز را اشتباه نیافرید.
اما انسانها دو نوعند
یکی همانند غنچه ای بسته است که تماما خوبیها زیبای ها و عطر خود را در درون محبوس کرده و حاضر به شکفتن نیست .و دیگری گلی زیبا و الهی که عطر خویش را بدون دلیل و هدفی نثار هستی میکند .در درون همه انسانها آن ذات ولا حی و حاضر است.اما بین غنچه وگل بودن تفاوت بسیار است.
@masirkhoda
2_144189955792471536.mp3
13.84M
▪️کیفیت ورود اسرای کربلا به شام و مجلس یزید (مقتل)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 انتشار ویژه روز اول ماه صفر ، ورود اسرای کربلا به شام
۱@masirkhoda
2_1152921504607702500.mp3
16.08M
⭕ #زیارت_عاشورا
🔘التماس #دعا (برای فرج آقا امام زمان (عج))
🎤 #فرهمند
💥گلچین بهترین مولودی ها و مداحی ها
@masirkhoda
2_144184458240469418.mp3
4.73M
♨️انتظارات امیرالمؤمنین(ع) از شیعیان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@masirkhoda
2_144184458240469418.mp3
4.73M
♨️انتظارات امیرالمؤمنین(ع) از شیعیان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@masirkhoda
2_144184458240469418.mp3
4.73M
♨️انتظارات امیرالمؤمنین(ع) از شیعیان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@masirkhoda
💕 داستان کوتاه
"بر خدا توکل کنیم تا آرامش بگیریم"
از عزرائیل پرسیدند:
تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟!
عزرائیل جواب داد:
یکبار خندیدم!
یکبار گریه کردم...
و یکبار ترسیدم!
"خندهام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم ...
او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت:
کفشم را طوری بدوز که یکسال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم ...
"گریهام"زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم ...
او را در بیابانی گرم و بیدرخت و آب یافتم که درحال زایمان بود ...
منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد، سپس جانش را گرفتم ...
دلم به حال آن نوزاد بیسرپناه در آن بیابان گرم سوخت وگریه کردم ...
"ترسم"زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را میگرفتم از درخشش چهرهاش وحشتزده شدم ...!
در این هنگام خداوند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟! ...
او همان نوزادیست که جان مادرش را گرفتی!
* من مسئولیت حمایتش را عهدهدار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بیسرپناه خواهد بود!