eitaa logo
مسجدحضرت ولیعصر(عج)
166 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
101 فایل
⚠️ من امروز باید بگویم که تکلیف است براى مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء امورى است که اسلام به او بسته است. ✍️صحیفه امام، ج‏۱۳، ص: ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات کلیدی جزء چهاردهم @masjdvaliasr
مسجدحضرت ولیعصر(عج)
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_و_هفتم: بیتــ المال احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به
رمانــ🍃 : و جعلنــا و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ... پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات ... ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام ... ... @masjdvaliasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دکترها در اتاق عمل متوجه شدند که سعید بیماری اش سرطانی وحشتناک است و زنده نمی ماند. وقتی به مادرش گفتند زانوهایش خم شد و به التماس افتاد ،سعید از خانواده‌ای بلوچ بود و ساکن زاهدان اهل سنت و حنفی مذهب. چند روز بعد از عمل حالش انقدر وخیم شد و غده های سرطانی طوری بدنش را گرفتند که دیگر نه راه می رفت و نه غذا می‌خورد. مادرش مضطر بود اهل خانه ناراحت و فامیل و دوستان ناامید مادر مضطر در خواب دید که بزرگی به او فرمود: بروید قم پیش پسرم! بدن نیمه جان سعید را که سوار آمبولانس کردند مطمئن بود که فرق دارد رفتنش! ساکن اتاقی در جمکران شدند. مادر بود و نماز و قرآن شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها جمکران حال و هوای متفاوت داشت مادر تازه می‌شنید حرف هایی از شهادت دختر پیامبر سلام الله علیها با زبان خودش در دل درخواست می‌کرد. و قولی که در دلش داد ... اگر سعیدم شفا یابد خودم و خانواده ام شیعه میشویم. سعید شب شهادت مادر نوری دیده که به او فرمود بلند شو ! سعید برخاست او شفایافته ی اباصالح بود.. خانواده و اقوام و دوستانش هم هدایت شده اباصالح هستند. هرچند که وهابی‌ها بارها برای کشتن اقدام کردند هر چند که آخرش به او سم دادند هر چند که خودش گفته بود من را خواهند کشت. و امام رضا علیه السلام فرموده بودند:جای تو،پیش ماست. هرچند الان به‌جای دیدن رویش باید در مشهد ،صحن جمهوری، بهشت ثامن، بلوک ۹۳، بروید زیارت مزار شهید سعید چندانی 🥀🥀 جمکران یک مکان نیست, یک مسجد نیست, یک گنبد و گلدسته نیست یک دو رکعت نماز نیست... * جمکران محل تبلور یک اندیشه است * در مسجد مقدس جمکران از توحید تا ظهور را می‌توانی در پیدایش و بودنش دریابی. جمکران یک نماد است از اندیشه شیعه یک امید به امامی که دست تورا میگیرد ☝️ایاک نعبد تنها خدا را بپرست نه خودت نه آرزوهایت ن شهواتت نه مال و داراییت نه استعدادهایت تنها خدا را بپرست و ایاک نستعین تنها اوست که از اول بوده تا آخر می ماند تمام قدرت‌ها دست خداست به که امید میبندی از که می‌ترسی هیچ بیمه‌گری چون خدا نمی تواند دنیا و آخرتت را تضمین کند در نماز این را صد بار بگو ایاک نعبد و ایاک نستعین، تنها تو تنها تو... هزار سال است که جمکران پناه عاشقان است و میلیون‌ها دل به سمت حجت ابن الحسن پرواز می‌کنند دشمنانش می‌خواهند نور خدا را خاموش کنند آن هم با دهان هایشان و خدا نورش را کامل می‌کند اگرچه کافران نپسندند ❣یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون❣ هزاران ابزار و بهانه تو را از امامت دور می‌کنند تو اما عمر کوتاهی داری! شاید هفتاد سال پی حرف شهوتران های مجازی و کم سوال های درس خوانده بروی زندگی ات را بر باد داده ای @masjdvaliasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات کلیدی جزء پانزدهم @masjdvaliasr
🌸 میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد 🌷 برای خشنودی حضرت و ان شاء الله بهره مندی از شفاعت ایشان ، ۷ صلوات بفرستیم و به ایشان هدیه کنیم. @masjdvaliasr
🌷امام حسن عليه السلام: خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه‌اى براى آفريدگان خود قرار داده تا با طاعتش براى خشنودى او از يكديگر پيشى گيرند. 📗 بحارالانوار، ج۷۵ ص۱۱۰ @masjdvaliasr
غلام حضرت حسنم @masjdvaliasr
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات لطفاگفتگوی زنده بالارادرروبیکاوکانال مناره برای حضورواستفاده اعضای کانالها اطلاع رسانی بفرمائید
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله حق‌شناس ⁉️کدام عمل مانع از دست رفتن برکت کارهای دنیا می شود ؟
مسجدحضرت ولیعصر(عج)
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_و_هشتم: و جعلنــا و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ...
رمانــ🍃 : برمےگردمــ وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ... از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد… دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ... آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ... کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ... - برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ... و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ... ... @masjdvaliasr
هدایت شده از مسیر هشترود
هدایت شده از مسیر هشترود
✅*واکنش زینب سلیمانی به صوت جنجالی ظریف*👇 🔹 *ظریف بخوانید اما درشت تکرار کنید* ... 🔹راست میگوید که میدان با میز فرق دارد، او اساساً حاصل یک تَکرار بی جاست، نه یک‌اقدام بجا آقای دیپلمات شما یادتان نمی آید، *مرد میدان ما* آن روز که در زیر آفتاب سوزان جنوب پوست می انداخت تو در حال درست کردن اتوی کت و شلوارت در نیویورک بودی و در حال نوشتن پیش نویس ۵۹۸ و جام زهر تو سنگین تر از خودکار را بلند نکرده ای تا داغی قنداقه آفتاب خورده کلاش را زیر آفتاب داغ خوزستان در دستت حس کنی و مجبور نبوده ای آب آفتاب خورده بخوری و روی خاک دراز بکشی و خون رفقایت را که روی صورتت پاشیده پاک کنی و تکه های بدنشان را درون گونی جمع کنی و برای والدینشان ببری. آن روز که مرد میدان ما اشرار تنیده در کالبد خسته سیستان را ازاله میکرد هم تو در سعد آباد با همین مستر ریش قشنگ در حال مالیدن پاچه اروپایی ها برای امضای ننگین سعد آباد بودید *شما قفل های زیادی زده اید* از تاسیسات هسته ای تا دهان منتقدان... حق داری *قتیل نیمه شب جمعه دی ماه بغداد* را مقصر ناکامی هایت بدانی. او مرد میدان بود و امنیت مذاکرات شما را هم تامین میکرد. *تو با کَری ور میرفتی و قدم میزدی، که او در ادلب، حلب، نبل و الزهرا و موصل خاکریز به خاکریز دنبال شهادت و فتوحات شیربچه های انقلاب خمینی بود.* مکتب ولنجک نمیفهمد عمق استراتژیک اندیشه روستای قنات ملک رابُر کرمان را. آقای دیپلمات این حنایی که امروز بر کاکل ملت میبندید *دیگر رنگی ندارد* کار اندیشه غرب لیس شما تمام است *مذاکرات و ورق پاره برجام شما به جهنم خواهد رفت* و خودتان به جایی آنطرف تر از برجام اما راکت های غزه به تلاویو رسیده است موشکهای انصار الله به ریاض صاروخ های حزب الله به دیمونا صدای پوتین ما را پشت دیوارهای حیفا بشنوند. آقای دیپلمات دوست دارید نقش شمارا در " *گاندو۳* " چه کسی بازی کند؟ یادت هست کدخدای شمارا خدای ما با شنهای طبس خار کرد؟ *یادت باشد خون فرمانده دامن گیر است جناب!* سرخاب و سفیدآب دیپلو_ماتیک سازشگرانه را با کدام آب و صابون میشود پاک کرد. گرد خاک شلوارتان را بعد از زانو زدن در مقابل امیر کویت چه کسی پاک کند؟ اینجا محاسن مردان خدا با خون خضاب میشود و لباسشان در آتش اشتیاق وصل خاکستری میشود سهم شما از سازش ۱۰۰ سکه بود و یک مدال حلبی از دست پرزیدنت، سهم او یک موشک بود و یک نشان ذوالفقار از نائب امام عصرش. @masir8rood ⁉️ خواهشاً به تمامی مخاطبینت بفرستید⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات کلیدی جزء شانزدهم @masjdvaliasr
امام ره: اگر در جوانی انسان مهذب(پاک شده ازعیب ها) شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی، اراده انسان ضعیف می‌شود و جنود ابلیس در باطن انسان قوی، ممکن نیست دیگر آن وقت. اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. از حالا به فکر باشید. برای شادی روح رهبرکبیرانقلاب،امام خمینی رحمه الله علیه صلوات @masjdvaliasr
مسجدحضرت ولیعصر(عج)
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_و_نهم: برمےگردمــ وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ...
رمانــ🍃 : خونـ و نامــوس آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ... بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ... مات و مبهوت بودم ... - بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ... به زحمت بغضش رو کنترل کرد ... - دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ... یهو به خودم اومدم ... علی ... علی هنوز اونجاست ... و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ... - می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ... هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ... - خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ... سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ... - بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ... سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ... - مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ... اومد سمتم و در رو نگهداشت ... - شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ... یا علی گفت و ... در رو بست ... با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ... پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ... جهت شادی ارواح طیبه شهدا ... صلوات ... ... @masjdvaliasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @OstadRaefipoor1
پیام_تسلیت با نهایت تاسف و تاثر درگذشت جانباز شیمیایی دفاع مقدس و فرمانده اسبق سپاه ناحیه هشترود، سردار حاج محمد جوانمرد را به فرماندهان و همرزمان ایشان در سپاه عاشورا و همچنین خانواده داغدار و عموم بستگان و اهالی شریف شهرستان هشترود تسلیت و تعزیت عرض نموده و علو درجات را برای آنمرحوم از خداوند متعال خواستاریم. 🔺از طرف: فرماندهی و پاسداران و بسیجیان سپاه ناحیه هشترود