eitaa logo
مسجدحضرت ولیعصر(عج)،النساء
167 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
102 فایل
⚠️ من امروز باید بگویم که تکلیف است براى مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء امورى است که اسلام به او بسته است. ✍️صحیفه امام، ج‏۱۳، ص: ۲۱ پایگاه مقاومت النساء حوزه فاطمه الزهراءبسیج خواهران هشترود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 نیمه شعبان، مظهر امید به آینده رهبر معظم انقلاب: نیمه‌ی شعبان، مظهر امید به آینده است؛ بقیه امیدها ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ امّا امید به اصلاح نهایی به‌وسیله‌ی حضرت صاحب‌‌‌‌الزّمان امید غیر قابل تخلّف است. السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه. ۹۷/۲/۱۰
مسجدحضرت ولیعصر(عج)،النساء
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هفتم: احمقے بہ نام هانیه پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خ
رمانــ🍃 : خریدعروسے با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... امکان داره تشریف بیارید؟ ... - شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید ... من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام ... هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه است ... فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید بالاخره خونه حیطه ایشونه ... اگر کمک هم خواستید بگید ... هر کاری که مردونه بود، به روی چشم ... فقط لطفا طلبگی باشه ... اشرافیش نکنید ... مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد ... اشاره کردم چی میگه ؟ ... از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت ... میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای ... دوباره خودش رو کنترل کرد ... این بار با شجاعت بیشتری گفت ... علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم... البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن ... تا عروسی هم وقت کمه و ... بعد کلی تشکر،گوشی رو قطع کرد ... هنگ کرده بود ... چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ ... بالاخره به خودش اومد ... گفت خودتون برید ... دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن ... و ... برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد ... تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم ... فقط خربدهای بزرگ همراه مون بود ... برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد ... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت ... شما باید راحت باشی ... باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه ... یه مراسم ساده ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود 60 نفر مهمون ... پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت ... برای عروسی نموند ... ولی من برای اولین بار خوشحال بودم... علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود ... ... @masjdvaliasr
بر پایی ایستگاه صلواتی توسط گروههای جهادی در روز نیمه شعبان وتوزیع ماسک وشیرینی حوزه قدس شهری سپاه ناحیه هشترود @masjdvaliasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام عليه السلام: اِذا اَحَبَّ اللّه ُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، راستگويى را به او الهام مى نمايد. [غررالحكم، ج 3، ص 161، ح 4101] 🕋 @sebghatallaah
هدایت شده از همسران بهشتی
🌹آیا دعا برای تعجیل در فرج 🌟امام زمان علیه السلام🌹واجب می‌باشد . 🌟آیت الله العظمی امام حسن مجتبی(علیه السلام)☘ در عالم خواب یا مکاشفه به مرحوم 💠میرزا محمّدباقر فقیه ایمانی فرمودند : در منبرها به مردم بگویید و به آنان دستور دهید کنند ، و برای تعجیل در 🌹ظهور 🌟حضرت حجّت(علیه السلام)🌹 دعا نمایند. دعا برای آمدن آن 🌟حضرت، مانند نماز میّت نیست که واجب کفایی باشد و با انجام دادن عدّه ای ، از دیگران ساقط شود؛ بلکه مانند نمازهای پنج گانه است که بر هر فرد بالغ واجب است برای ظهور آن حضرت دعا کند. 📚مکیال المکارم، ج 1، ص 438 📚صحیفة مهدیّه، ص 51 ✨✨✨برای سلامتی و ‌تعجیل در فرج‌ امام زمان ارواحنافداه ✨✨✨و اینکه دیگر‌ نکیم ✨✨✨کوتاه ترین و ‌زیباترین دعا : ✨✨✨بهترین هدیه به امام زمان ارواحنافداه ترک یک است http://eitaa.com/joinchat/2125922307C9dc10bacde
👈مسئولینی که راه کربلا را در نیمه شعبان بستند، روز قیامت باید پاسخگو باشند 👈این تصمیم‌ها چقدر عالمانه است؟ باید گروه تحقیق و تفحص در این زمینه فعال شود ➖ یکی از پرثواب‌ترین زمان‌های زیارت امام‌حسین(ع) در نیمه شعبان است و خیلی دردناک است مردمی که علاقه دارند و می‌توانند در نیمۀ شعبان به زیارت امام‌حسین(ع) بروند، به‌دلیل بسته بودنِ راه، نتوانند بروند. ➖این مسئولین محترمی که تدبیر کردند و برای نیمه شعبان راه کربلا را بستند، روز قیامت باید پاسخگو باشند. اصلاً معلوم نیست کار صحیحی کرده باشند. بعداً اگر معلوم بشود که این ممانعت از زیارت کربلا، بی‌دلیل یا اشتباه بوده، خیلی فاجعه است. ➖ البته ما زندگی اجتماعی را بلد هستیم و وقتی یک تصمیم جمعی گرفته شد، همراهی می‌کنیم. ولی اصلاَ معلوم نیست که تصمیم درستی گرفته باشند؛ کمااینکه دربارۀ جمکران هم اصلاً معلوم نیست که این کار درست باشد. ➖ بنده بارها با پزشکان متخصص صحبت کرده‌ام. بارها از کشورهای دیگر خبر گرفته‌ام، مردم بررسی کنند، این پروتکل‌هایی که در ایران اجرا می‌شود، در چند کشور جهان اجرا می‌شود؟ این تصمیم‌ها چقدر عالمانه است؟ ➖ به نظر بنده باید گروه تحقیق و تفحص در این زمینه فعال بشود. چون برخی از پزشکان متخصص در این زمینه حرف‌هایی برای گفتن دارند که به آن توجه نمی‌شود. ➖ این نیمه شعبان هم گذشت، ولی امیدواریم این ماه رمضان هم مثل ماه رمضان سال گذشته نگذرد. این پروتکل‌ها از نظر دانشی مورد تردید است، یعنی در این‌باره چند صدا هست و باید اجازه داده شود این چند صدا شنیده بشود و داوری بشود. مسئولین باید سعۀ صدر داشته باشند و نظرات علمیِ مختلف را بشنوند. 👤علیرضا پناهیان - نیمه شعبان۱۴۰۰ مسجد جمکران
مسجدحضرت ولیعصر(عج)،النساء
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هشتم: خریدعروسے با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای
رمانــ🍃 : غذاے مشترڪ اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم ... من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم ... برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم ... بالاخره یکی از معیارهای سنج دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود ... هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم ... از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت ... غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت ... بوی غذا کل خونه رو برداشته بود ... از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید ... - به به، دستت درد نکنه ... عجب بویی راه انداختی ... با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم ... انگار فتح الفتوح کرده بودم ... رفتم سر خورشت ... درش رو برداشتم ... آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود ... قاشق رو کردم توش بچشم که ... نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام ... نه به این مزه ... اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ... گریه ام گرفت ... خاک بر سرت هانیه ... مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر ... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد ... خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ ... پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت ... - کمک می خوای هانیه خانم؟ ... با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم ... قاشق توی یه دست ... در قابلمه توی دست دیگه ... همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ... با بغض گفتم ... نه علی آقا ... برو بشین الان سفره رو می اندازم ... یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ... - کاری داری علی جان؟ ... چیزی می خوای برات بیارم؟ ... با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ... شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت ... - حالت خوبه؟ ... - آره، چطور مگه؟ ... - شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟ ... تازه متوجه حالت من شد ... هنوز فاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... چیزی شده؟ ... به زحمت بغضم رو قورت دادم ... قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... مردی هانیه ... کارت تمومه ... ... @masjdvaliasr
📋 گزارشی از طوفان جهانی در شب میلاد منجی عالم 🔸با همبستگی شیعیان جهان در شب نیمه شعبان تنها در چند ساعت در پلتفرم توییتر با هشتگ این اتفاقات رقم خورد: ✅ انتشار بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار توییت ✅ ترند شدن هشتگ در بیش از ۳۰ کشور جهان ✅ ایجاد تعامل بین شیعیان و بسیاری از کاربران غیر شیعی @masjdvaliasr