هدایت شده از روشنگری
🗓 ۲۱ تیر سالروز قیام مردمی گوهر شاد است..
✖️... و کشتار ۲۰۰۰ ایرانی در جوار حرم رضوی به جرم دفاع از #حجاب
🆘 @Roshangari_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این موجود، با رأی من و شما نماینده مجلس شده.
🔺 میگه من انقدر دارم که با ماهی 10 میلیون 15 میلیون زندگی نکنم، بعد چک 6.5 میلیاردیش رو به خبرنگار نشون میده! خبرنگاره میپرسه شما کارتون چیه؟ میگه " من اشغال جمع کن هستم"!
🔺 کاش، این اتفاقات هوش سیاسی ما را رشد دهد.
#اخلاق #سیاست_داخلی
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست دارین خادم امام رضا (ع) باشین؟😊
واکنشهای جالب مردم به اولین دوربین مخفی تو حرم امام رضا رو ببینید👌😄
#گزارش
برگزاری پرشور و منظم کلاس تابستانی پسران
با مدیریت جناب حجت الاسلام محمدزاده
روزهای فرد ساعت 16 تا 19
سالن فوتبال، الکترونیک، نمایش، قرآن، معارف و بازی های جذاب در زمان استراحت
تیر 98 . مسجد ابوالفضلیها
"خاطره اي كه نشان مي دهد امام رضا (ع) حواسشان به همه زائران است"
اين خادم جوان حرم امام هشتم(ع) همچنين خاطره اي زيبا كه يكي از دوستان همكارش براي او گفته بود،نقل مي كند كه نشان مي دهد امام رضا(ع)حواسشان به همه زائران است.
محمد ساده پير توانا به ايسنا گفت: يكي از دوستان همكار من در مهمانسراي حضرت و در قسمت آشپزخانه مشغول به خدمت است، تعريف مي كرد كه يك روز خانم بارداري به مهمانسراي حضرت آمد و طلب غذا كرد و گفت: "من غذاي تبركي را براي نوزاد داخل شكم خودم مي خواهم،" اين دليل زن باردار باعث شد تا دل همكار ما بشكند وبه او قول داد كه تا آخر وقت يك غذا براي او بگيرد و اگر هم نتوانست براي او غذا بگيرد غذاي خودش را به او بدهد.
وي ادامه داد: اين همكار ما اينطور تعريف مي كندكه: "در داخل آشپزخانه مشغول به كار شده بودم كه بعد از مدتي متوجه يك پيرزني كه در بيرون از مهمانسرا و در زير آفتاب نشسته بود شدم ،به سراغ اين پيرزن رفتم و از او پرسيدم كه براي چه اينجا نشسته اي؟" پيرزن با زبان ساده گفت: "من از فريمان و به قصد زيارت آمده ام و تمام پول من به اندازه هزينه رفت و برگشت بود كه همان را هم از من دزيده اند و الان نيز گرسنه هستم و منتظرم تا يك نفر براي من غذا بياورد."
اين خادم حضرت امام رضا(ع) افزود: اين همكار ما دوباره دل او شكست و رفت و غذاي خودش را براي پيرزن آورد و اصلاًحواسش نبود كه به زن باردار قول داده بود كه غذا به او بدهد، همكار ما دوباره به آشپزخانه برگشت و مشغول به كار شده بود كه بعد از مدتي متوجه شد آن زن باردار از قسمت نقاره خانه وارد مهمانسرا مي شود تا غذاي خود را بگيرد.
او در ادامه گفت : دوست من تعريف مي كرد كه با ديدن آن خانم، عرق سرد بر روي پيشاني من نشسته بود و منتظر بودم تا زمين دهان باز كند و مرا ببلعد ،همين كه زن متوجه من شد به سراغم آمد و مدام از من تشكر مي كرد و گفت "آقا خيلي لطف كرديد،دست شما درد نكند ،خدا از برادري كمتان نكند،من وقتي از شما جدا شدم به سمت پنجره فولاد رفتم و آنجا يك آقايي آمد و يك غذا به من داد و گفت:اين غذايي است كه همكار ما قول آن را به شما داده بود، من الان غذا را خوردم و آمده ام تا از شما تشكر كنم."
دربان حرم مطهر امام رضا(ع)در پايان خاطر نشان كرد:اين خاطره نشان مي دهد كه حضرت امام رضا (ع) تمام حواسشان به همه زائران است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازیگران مرد در پیری
#طنز
🔺بخونید قشنگه! از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو👌
🔹با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم کار دارم باهات میام.
۱- سر وعده اومد در خونه مون، سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
۲- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم. من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟! گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
۳- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد. گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
۴- بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5 هزار تومن هم بهش داد. گفتم رفیق معتاد بود ها! گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
۵- رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.
۶- رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبوردی دستش بود. گفت 4 تا 5 هزارتومن. 4 تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد نمیارزید! گفت: میدونم. گناه داره تو آفتاب وایساده!
۷- از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟! گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی! اینجوری میگه کاسبی کردم.
۸- یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
۹- اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد، میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
۱۰- یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چند بهش میدی؟! گفت سه مرحله در یک سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
۱۱- تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
🔹میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟! 3هزار تومن! یه بستنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!
34 سال
میدونین من چه کاره بودم؟!
کارمند بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشینی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره!
🔸دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست: بنده مخلص خدا بودن به حرکته نه ادعا
🔻بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرند، راستی چند تا از ماها بنده مخلص خداییم؟❗️
#اخلاق