eitaa logo
✨مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی (ع) دارابکلا✨
560 دنبال‌کننده
20هزار عکس
3.2هزار ویدیو
27 فایل
کانال فرهنگی مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی علیه السلام دارابکلا جهت ارتباط با ادمین کانال و ارسال انتقادات، پیشنهادات و مطالبتان به آی دی زیر مراجعه فرمایید. @MRD123
مشاهده در ایتا
دانلود
حضور فعال نوجوانان و بسیجیان پایگاه امام حسن مجتبی(ع) دارابکلا، در برپایی مراسمات شب های ماه مبارک رمضان و لیالی قدر تقدیر و تشکر ویژه از همه این عزیزان https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان... التماس دعا....🌹 https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
38.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حدیث خانم تو سن ۱۴ سالگی داره کارشناسی ارشد می خونه، خواهرشم نابغه هست. اما خب چون با حجابن باید بایکوت بشن! https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 ☑ روایت صعصعه‌بن‌صوحان از لحظات آخر عمر با برکت امام علی(ع) .. 🌿🌿🌿 ✉️ علی برایم پیام فرستاده بود تا شاهد وصیتش باشم. پرسشی دلم را ویران کرده ‌بود. نمی‌توانستم نپرسم. جانم قرار پیدا نمی‌کرد. از سویی میدانستم که چنان پرسشی او را آزار می‌دهد. اما او پاسخی به من داد که خواب و آرام را از من گرفت. اکنون که او شهید شده است. تصویرش در برابر چشمانم ثابت مانده است و همان لبخند و همان واژه‌هایی که گویی هزار بار صیقل خورده بودند. پرسیدم: "ای امیرمومنان تو برتری یا آدم؟" در چشمان پر مهرش شعله‌ای از شرم افروخته شد. نگاه‌اش را به سقف دوخت. نگاهی به پسران و دخترانش کرد که دورتادور او ایستاده بودند. سکوت محض بود. همه منتظر بودیم تا واژه‌ها مثل پرنده‌هایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند. فرمود: از خودستایی بیزارم. سکوت کرد. ادامه داد: " اگر این آیه نبود که: "از نعمت‌های پروردگارتان سخن بگویید." خاموش می ماندم و سخنی نمیگفتم." باز هم سکوت کرد. شعله‌ی شرم در نگاهش میسوخت. " آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشده بود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ می‌زد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگی‌ام بر دوش می‌گیرم. صعصعه؛ من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخورده‌ام." فرزنداش آهسته می‌گریستند. زینب چشم از علی بر نمی‌داشت. پرسیدم:" ابراهیم؟" فرمود: " ابراهیم در ملکوت آسمانها سیر کرد. خداوند ملکوت آسما‌نها و زمین، ملکوت هستی را به او نشان داد؛ اما جانش هنوز طمانینه و آرامش ایمان را نیافته بود. مثل نهالی نورس در برابر توفان تردید می‌لرزید. از خداوند پرسید: "چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست. من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش برخاطرم ننشست. اگر همه حجاب‌ها بر طرف شوند بر یقین و طمانینه‌ی جانم اندکی افزوده نمی‌شود." چشم‌هایش خندید. به دور دستی که در افق دید ما نبود نگاه می‌کرد. پرسیدم:"نوح؟" فرمود: "نوح در راه دعوت مردمش به راه خداوند بسیار آزار دید. عمر درازش سرشار از آزار و زخم زبان بود. و نیز زخم‌هایی که بر پیکرش می‌نشست. سرانجام دلش گرفت و بی‌تاب شد و مردم خود را نفرین کرد. از خداوند خواست که هیچ یک از کافران را بر زمین زنده مگذارد. من هم بسیار آزار دیدم. کژی‌ها و ناراستی‌ها. زخم هایی که روح را می‌سوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بی‌تاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند. گفتم خدایا آنان را دریاب نمی‌دانند چه می‌کنند؛ نمی‌دانند چه می‌گویند." پرسیدم:"موسی؟" فرمود:" هنگامی که خداوند به موسی گفت: به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشته‌ام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند. هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت،ها را بشکن. به خاطرم نیامد که من بسیاری از سران قریش را کشته‌ام، ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بت‌ها را شکستم." پرسیدم:"عیسی؟" فرمود:" عیسی برادرم! هنگامی که مریمِ پاک، درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیت‌المقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت. من پسر کعبه‌ام..." از شوق می‌لرزیدم. اما آخرین پرسش رهایم نمی‌کرد. بر زبانم نمی‌گشت. چشمانم را بستم و شتابزده پرسیدم: اما محـمـد؟ علی لبخند زد، شکفته شد. گفت: "من یکی از بندگان محمدم" دیگر بی‌تاب بودم. سر بر دامانش نهادم و گریستم. دست بر شانه‌ام گذاشت. درست مثل آن غروب غم‌انگیز جنگ جمل. هر دو برادرم زید و سبحان شهید شده ‌بودند. من هم زخمی بودم. تشنه و گریان. تصویر آنان با سیمایی خونین و خندان در برابرم بودند. سرود توحید می،خواندند. علی دستم را فشرد و گفت:" صعصعه؛ آن‌ها راحت شدند و ما سهم بیشتری از رنج را باید بر دوش بکشیم. شکیبا باش. تو تنهایی طولانی و غم انگیزی را در پیش روی داری. 🏴 علی را شبانه و غریبانه دفن کردیم. و گفتم: خداوند تو را رحمت کند، ای امیرمومنان! خداوند در سینه تو بزرگ بود و تو به ذات او آگاه بودی. ✨ مشتی از خاک مزار علی را برداشتم. بوئیدم. بوسیدم و بر سر و رویم افشاندم. گریستم و به خاک گفتم: "ای خاک! اگر می دانستی چه کسی را در بر گرفتی، هر گذرنده‌ای نوای ناله و زاری‌ات را می‌شنید. ای مرگ! اگر می‌گفتی که فدیه می‌پذیری جانم را فدای علی می‌کردم. ای روزگار! علی را از ما گرفتی، چه بد زمانه‌ای هستی" ✍ ناصر کاوه 📚الانوار النعمانية ج۱ ،ص ۲۷ https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️وقتی در دیدار شاعران با رهبر انقلاب، شاعری شعرش را فراموش کرد 😂https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاجی الماسی علی مرد هستش.،،، یا امیرالمومنین علی جانم مولا جانم.،،، اگه دلتون گرفت ، من رو هم دعا کنین.،،، https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی بده آدم مبنا نداشته باشه یه روز بگه اسرائیل غاصب و اشغالگر و رژیم نامشروعه یه روز بگه اسرائیل باید به رسمیت شناخته بشه و حکومت تشکیل بده... خیلی بده کسایی که عبدالحمید رو مولا و رهبر خودشون میدونن یکم دقت کنن، رهبر نباید انقدر مبانی فکریشش متزلزل باشه. https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba
در شرق مازندران برنج نکارید. رئیس اداره برنج مازندران از کشاورزان شرق استان خواست بجای برنج، ارقام جایگزین کشت کنند. رمضانی گفت: با توجه به کاهش بارندگی‌ها و آورد آب رودخانه‌ها خصوصا در شرق مازندران، کشاورزان این منطقه از کشت برنج در مناطقی که آب مطمئن ندارند خودداری کنند. او افزود:کشت جایگزین برای این دسته از کشاورزان اعلام شده است و هچنان توصیه می‌شود کشاورزان شرق استان امسال به کشت ارقام جایگزین روی بیاورند. رئیس اداره برنج مازندران از این کشاورزان خواست علاوه بر آبیار تناوبی، با لایروبی انهار سنتی موجود تلاش کنند تا هدررفت آب به کمترین حد ممکن برسد. او با بیان اینکه ترس از تنش‌های آبی باعث شده است شالیکاران مازندرانی امسال دو هفته زودتر نشا برنج را شروع کنند، ادامه داد: ۱۹۴ هزار هکتار شالیزار استان معادل ۹۰ درصد تاکنون شخم و شیار ۹۰ درصد شده است. رمضانی گفت: از مجموع ۲۱۵ هزار هکتار شالیزار استان تاکنون ۶۰۰ هکتار نشا شده است که نشان می‌دهد برخی شالیکاران بحران آب را جدی گرفته اند. بر اساس آمار شرکت آب منطقه‌ای مازندران هم اکنون ۱۳۳ میلیون متر مکعب آب پشت سد‌های استان ذخیره شده است که ۴۶ درصد کمتر از مدت مشابه پارسال است. میزان ذخیره آب در آب‌بندان‌های مازندران نیز ۲۳۶ میلیون مترمکعب اعلام شد که در مقایسه با پارسال ۱۸ درصد کاهش را نشان می‌دهد. https://eitaa.com/masjed_hoseinie_emamhasanmojtaba